دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فرقه غیلانیه

No image
فرقه غیلانیه

نویسنده : حبيب عباسي

كلمات كليدي : اهل سنت ، غيلانيه ، مرجئه، قدرية،معبد جهني.

از فرق مرجئه و پیرو ابو مروان غیلان بن مسلم دمشقی متوفی 105 هجری بودند.[1] وی غیلان بن ابی غیلان قرشی نوکر عثمان بن عفان،[2] بنیانگذار این فرقه غیلان دمشقی، از تبار قیطیان مصر است، و پس از مسلمان شدن در شام سکونت گزید. او پیشوای قدریه شام بوده و این عقیده را در خلال سفری که معبد جهنی به شام داشته از او گرفته است. او در دوران فرمانروایی هشام بن عبدالملک در ابتدا از نزدیکان دستگاه حکومت بود، اما چون دیگر بار عقائد قدری را آشکار ساخت و مردم را بدان فراخواند و همچنین نظریه امویان در باب خلافت را رد کرد و با سیاستهای مالی حکومت مخالفت ورزید هشام او را دستگیر کرد و به قتل رساند.[3]بغدادی وی را پایه گذار فرقه غیلانیه از مرجئه قدریه می­داند.[4] در منابع اهل سنت روایتی از رسول خدا(ص) در مذمت وی وارد شده است که طبق این روایت فتنه اعتقادی وی توسط رسول خدا(ص) پیش بینی و فتنه­اش بدتر از فتنه شیطان توصیف شده است.[5] همچنین ماجراهای متعددی در مذمت وی در منابع اهل سنت وارد شده است. به عنوان مثال، محمد بن عبدالله شعیثی نقل کرده است که نزد مکحول نشسته بودیم و غیلان کنارمحکول بود که پیرمردی اهل بصره نزد وی آمد و از وی سوالی پرسید و مکحول پاسخ داد و دوباره سوالی کرد که ناگهان غیلان به مکحول گفت او را رها کن و با من صحبت کن که محکول عصبانی شد و به غیلان گفت: وای بر تو از رسول خدا (ص) روایت شده است که در امت من مردی خواهد آمد به نام غیلان ضرر او از ابلیس برای امت من بیشتر است پس مراقب باش که تو آن شخص نباشی.[6]

همچنین درباره دورانهای مختلف زندگی غیلان نقل شده است که وی در جوانی شرور بوده، به طوری که زنان را در ماه رمضان در کوچه و خیابان با سیب هدف قرار می­داده و اذیت می­کرده است. بعد از آن پیرو حارث بن سعید پیامبر دروغین دوران عبدالملک بن مروان گشته و خادم همسر وی شده و او را ام المومنین خطاب می­کرده است و بعد از آن قائل به قدر شده است.[7]

اعتقادات غیلان

وی میان قدر و ارجاء جمع کرد و گفت : ایمان معرفت دوم به خدای تعالی و محبت و فروتنی به وی و اقرار به آنچه که پیامبر از جانب خدای متعال آورده است می باشد. وی معتقد بود که معرفت نخستین از روی اضطرار است به همین خاطر ایمان به حساب نمی آید.[8]

وی معتقد است که خدا گناهکاران اهل قبله را هم می تواند عذاب کند و هم می­تواند ببخشد، پس اگر کسی را عذاب کند و یا حتی اگر او را مخلد در آتش کند او را به خاطر گناهی که انجام داده عذاب کرده و اگر یک نفر را ببخشد همه کسانی که مثل او هستند (در میزان گناه) را می بخشد.[9]

غیلان بر این عقیده بود که ایمان صرفا به شناخت خدا و اقرار به آن چیزی است که از جانب خداوند رسیده است، کاستی و فزونی نمی­یابد و مردم در آن بر همدیگر برتری ندارند. این اندیشه همان اندیشه ارجاء است که داوری درباره کسان و منزلت آنان نزد خداوند را به سرای دیگر وامی­گذارد و صرف گواهی دادن به خدا و پیامبر(ص) را برای صدق عنوان مسلمان بر انسان کافی می­داند. او همچنین به نفی صفات و مخلوق بودن قرآن عقیده داشت و می­گفت: خیر و شر از خود بندگان است.[10]

عقیده به قدر

طبق این عقیده معتقدند که اعتقاد به قدر پیشین الهی در افعال اختیاری انسان، با مختار و مرید بودن او در انجام این کارها سازگار نیست، و در این صورت تکلیف و مجازات افراد خطاکار عادلانه نخواهد بود. و از طرف دیگر هر گاه افعال انسان متعلق به قدر و قضای الهی باشد، کارهای ناروای او به خدا نسبت داده خواهد شد، و این امر با تنزه و پیراستگی خداوند از ناروایی ها منافات دارد.[11]

نقل شده است که اولین کسی که اعتقاد به قدر را مطرح کرد شخصی نصرانی به نام سوسن در عراق بود که مسلمان شد و دوباره مرتد گشته و نصرانی شد و سپس معبد جهنی این عقیده را از او گرفت و غیلان این عقیده را از معبد آموخت و ترویج کرد.[12]

نقل شده است که به خاطر اظهار عقیده قدر در زمان عمر بن عبدالعزیز وی او را دستگیر و توبه داد و او به عمر بن عبدالعزیز گفت: من گمراه بودم و تو مرا هدایت کردی و عمر گفت: خدایا اگر راست می­گوید که هیچ، اما اگر دروغ می­گوید او را به دار بیاویز و دو دست و پاهایش را قطع گردان. سپس به غیلان گفت: آمین بگو و غیلان آمین گفت.[13]

نظر ائمه علیهم السلام درباره اعتقاد به قدر

امام باقر (ع) در روایتی به حسن بصری فرمود:

«وإیاک أن تقول بالتفویض ، فإن الله عز وجل لم یفوض الأمر إلى خلفه....[14]»

«از اینکه قائل به تفویض شوی برحذر باش، پس همانا خدای عزوجل امر خود را به خلقش واگذار نکرده است.»

همچنین امام رضا (ع) در روایتی می­فرمایند:

«مساکین القدریة أرادوا أن یصفوا الله عز وجل بعدله فأخرجوه من قدرته وسلطانه.[15]»

«بیچارگان قدریه خواستند خدا را به عدلش توصیف کنند پس او را از قدرت و سلطانش خارج کردند.»

نامه غیلان به عمربن عبدالعزیز

مهمترین سندی که درباره آرای قدریه باقی مانده است، نامه غیلان به عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی است. آن قسمت از نامه که به عقیده قدر مربوط می­شود چنین است:

ای عمر! آیا دیده­ای که حکیمی از ساخته و کرده خود عیب جوئی کند یا چیزی معیوب بسازد؟ یا کسی را به خاطر کاری که فرمان و قضای او بدان تعلق گرفته عذاب کند یا به چیزی فرمان دهد که مستوجب عذاب اوست؟ آیا هدایت گری را دیده­ای که به هدایت دعوت کند و سپس مردم را از هدایت گمراه سازد؟ آیا مهربانی را یافته­ای که بندگان را بیش از توانشان تکلیف کند یا به خاطر انجام طاعتی عذاب دهد؟ آیا دادگری یافته­ای که مردم را بر ظلم و تظالم وادار کند؟ و آیا راستگویی دیده­ای که مردم را به کذب و تکاذب میان خود وادار نماید؟

البته آنچه از این نامه قابل استفاده است نفی جبر و اثبات آزادی انسان بر اساس عدل و حسن و قبح عقلی است و به هیچ وجه نمی توان نفی قضا و قدر الهی و اثبات تفویض را به آن نسبت داد.[16]

مقاله

جایگاه در درختواره تاریخچه فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

فرقه مرجئه Marjyh

No image

عقائد مرجئه murjiah

No image

فرقه غیلانیه

Powered by TayaCMS