با توجه به اعتقادات اهلسنت که از کتب عالمان این فرق به دست میآید، میتوان به یک نتیجه کلی در گزینشی بودن برخی اعتقادات ایشان دست یافت. معمولا اعتقادتی که به نحوی به ولایت اهلبیت(ع) مرتبط میباشد، مورد انکار اهلسنت واقع شده است. رجعت یکی از این اعتقادات است که با توجه به پیوندی که با مهدویت وجریانات بعد از ظهور دارد، به شدت مورد انکار آن فرق شده؛ درحالی که در این مقاله به نقض این عقیده توسط خودشان آشنا میشویم.
علت اصلی انکار رجعت
بطورکلی اهلسنت اعتقادات مخالف و ضد با عقیده خلفاء جور را به هر نحو ممکن رد میکنند و برای انکار خود دلیلی جز اتهام ندارند. موقعیت اعتقاد به رجعت وابستگی حقیقی با مهدویت و ظهور منجی بشریت حضرتحجه بنالحسن(عج) و حکومت اهلبیت(ع) و مجازات دشمنان دارد. در این صورت خلفاءجور و بنیامیه و بنیعباس و حامیان کلامی این ظالمین از اهلحدیث و معتزله و اشاعره، هرگز راضی به این اعتقاد و اشاعه آن نبوده، همانطور که راضی به وجود منجی بشریت نیز نمیباشند. به همین دلیل راه انکار را برگزیدند و برای انکار خود ادله واهی تراشیدهاند. سیدمرتضی میگوید: بسیاری از مخالفین که منکر رجعت هستند دلیلشان بر انکار رجعت محال بودن (غیرمقدور بودن) آن است. درحالی که حضرت عزیر(ع) بعد از اینکه زنده شد و زنده شدن الاغ خود را دید فرمود: ان الله علی کل شئ قدیر و این خود جوابی است بر مدعیان جاهل انکار رجعت.
آیاتی که بر رجعت استدلال میشود
اهلسنت اگر چه به روایات اهلبیت(ع) بیتوجهی میکنند اما قرآن را نمیتوانند انکار کنند. به همین دلیل برخی از آیاتی که بر امکان و وقوع رجعت دلالت دارند را ذکر میکنیم تا با توجه به این آیات عقیده اهلسنت در مورد رجعت مخالف قرآن محسوب شود و واضح است که عقیدهای که مخالف با آیات الهی است جز خسارت در عقیده و دوری از حقیقت، واقعیتی ندارد.
1.آیاتی که به صراحت دلالت بر رجعت دارد
الف.روزى خواهد آمد که از هر گروهى دستهاى را بر مىانگیزیم، از کسانى که آیات ما را مورد تکذیب قرار مىدهند.[1]
این آیه صراحت دارد که دسته هایى از ستمکاران برانگیخته مىشوند، نه همه آنها، و منظور از آن برانگیخته شدن در روز قیامت نیست؛ زیرا حشر قیامت، رستاخیزى همگانى است.[2]امامباقر(ع) فرمودند: اهل عراق (پیروان ابوحنیفه و بنی امیه) که منکر رجعت هستند مگر این آیه را نخواندهاند: و روزی که از هر امتی گروهی را محشور کنیم (ازکسانی که آیات ما را تکذیب میکردند)
ب.بارالها، دو بار ما را میراندی و دوبار زنده کردی[3]تصریح بر رجعت دارد، زیرا از دو مرگ و دو زنده شدن خبر مىدهد. میراندن نخست، پس از حیات نخست و میراندن دوم، پس از حیات در رجعت است.[4]
2.آیاتی که بر امکان رجعت دلالت دارد
آیاتی است که زنده شدن برخی افراد را در دنیا بازگو میکند، علاوه بر اینکه شاهدی بر امکان قیامت میباشند،مانند:
1. پرندگانی که حضرت ابراهیم(ع) آنها را کشت و به اذن خداوند زنده شد.[5]
2. اصحاب کهف که سیصد و نه سال مردند و خداوند ایشان را زنده نمود.[6]
3. داستان حضرت عزیر(ع) که خداوند در قرآن به این بیان آن را مورد اشاره قرار دادهاست: یا همانند کسى که از کنار یک روستاى ویران شده عبور کرد، در حالى که سقفهاى آن فروریخته بود و مردم آن مرده و استخوانها پوسیده و پراکنده شده بود. با خود گفت: چگونه خدا اینها را پـس از مرگ زنده مىکند. در این هنگام خدا او را یکصد سال میراند، سپس برانگیخت و به او گـفت: چه قدر درنگ کردى. گفت: یک روز یا پارهاى از روز. به او گفت: نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى. پس نگاه کن به خوردنى و آشامیدنى خود که همراه داشتى، هیچ گونه فرسودگى در آن رخ نداده و به الاغ خود نگاه کن که چگونه فرسوده و از هم گسیخته شده و ما آن استخوانها را به گوشت میپوشانیم (زنده اش میکنیم) وقتی برای او واضح شد گفت: خداوند بر هر کاری قادر است.[7]
4. ماجراى هفتاد نفر از اصحاب موسى(ع):
موسى(ع) هفتاد نفر از قوم خود را انتخاب نمود و با خود به کوه طور برد و آنان درخواست روئیت خدا را نمودند، که صاعقه آنان را در ربود. سپس با درخواست حضرت موسى(ع) زنده گردیدند تا شکر خداى را بهجا آورند. خداوند میفرماید: یاد بیاورید هنگامى را که به موسى گفتید: ایمان نمى آوریم تا خدا را بالعیان ببینیم ... پس صاعقه شما را فراگرفت در حالى که نظاره مىکردید، آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم، باشد تا سپاسگزار باشید.[8]
5.داستان زنده شدن قتیل بنیاسرائیل:
کشتهاى در میان بنىاسرائیل یافت شد که قاتل او شناخته نشد و هر کس گناه آن را به گردن دیگرى مىافکند. دستور رسید تا گاوى را سر ببرند و مقداری از آن را به کشته بزنند تا زنده شود و خود، قاتل خویش را رسوا سازد.
خداوند میفرماید: به یاد آورید هنگامى که فردى را کشتید و گناه کشتن او را به گردن یکدیگر مىافکندید ولى خداوند آنچه را که پنهان مىساختید، آشکار مىسازد. پس فرمان دادیم (تا گاوى را کشته) و قسمتى از آن را به کشته بزنید تا (با اذن خدا) زنده گردد. این چنین است که خداوند مردگان را زنده مىکند و دلائل خود را براى شما آشکار مىسازد، باشد تا اندیشه کنید.[9]
6.بازگشت مسیح(ع):
یکى از دلائل بر صحت و امکان بازگشت به این جهان پیش از قیامت، آمدن حضرت مسیح(ع) است. گرچه ایشان زنده است ورجعت به معنی اصطلاحی برایشان صادق نیست ولی انتقال او به دنیا شبیه به رجعت است که در این هنگام با حضرت مهدى(عج) بیعت کرده و در نماز به ایشان اقتدا مىنماید و تمامى اهل کتاب به او ایمان آورده از او پیروى مىکنند. خداوند میفرماید :[10]تمامى اهل کتاب (یهود و نصارى) پیش از مرگش به او ایمان مىآورند... و در روز رستاخیز بر آنان گواه خواهد بود. بازگشت حضرت مسیح(ع) شبیه رجعتى است که در ظهور انجام مىگیرد.
شهر بن حوشب میگوید: حجاج بن یوسف ثقفى (از کارگزاران خونخوار بنی امیه و دشمن اهلبیت(ع) و شیعیان) به من گفت: آیهاى در قرآن است که مرا بیچاره کرده. گفتم: کدام آیه. گفت: و ان اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته (هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل از مرگش به مسیح فرزند مریم ایمان میآورد ) سپس گفت: به خدا قسم که من دستور کشتن یهودى و نصرانى را مىدهم و چشم به او مىدوزم تا ببینم لب حرکت مىدهد ولى هرگز، بلکه بىحرکت مىماند (ایمان به مسیح را بیان نمیکند). به او گفتم: نه، چنین نیست که گـمان بردهاى. گفت پس چگونه است، گفتم: عیسى(ع) پیش از قیام قیامت از آسمان فرود مىآید، آنـگـاه همه ملتهاى یهود و نصارى و غیره به او ایمان مىآورند، پیش از آنکه عیسى (ع) بمیرد و در نماز به حضرت مهدى(عج) اقتدا مىکند. حجاج گـفت: این را از کجا آوردى. گفتم: از امام محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب(ع). گفت: به خدا قسم که آن را از چشمه زلالى دریافت کردهاى.[11]
7. یکى دیگر از دلایل صحت امکان رجعت در این امت، داستان هفتاد هزار خانوار فرارى از طاعون است که دچار مرگ ناگهانى شدند و سپس با دعاى پیغمبرشان حضرت حزقیل، سومین وصى حضرت موسى، زنده شدند. خداوند میفرماید:[12] آیا ندیدهاى گروهى را که از ترس مرگ از خانههاى خود بیرون شدند (و به بهانه بیمارى طاعون از شرکت در جنگ و جهاد خوددارى نمودند) خداوند به آنان گفت: بمیرید( و به همان بیماری، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند) سـپـس خدا آنها را زنده کرد؛(و ماجرای زندگی آنها را درس عبرتی برای آیندگان قرار داد) . خداوند نسبت به بندگان خود احسان میکند ولی بیشتر مردم شکر او را بجا نمیآورند.
8. زنده شدن مردگان به دعای حضرتعیسی و دانیال و الیسع و ارمیا(ع) به اذن خداوند.[13]
تهمت به شیعه
برخی از متعصبین اهلسنت با انکار این معرفت و چشم پوشی از آیات و روایات این باب به تهمت و افتراء بر علیه شیعه اقدام نمودهاند. احمد امین در فجرالاسلام میگوید: یهودیت در شیعه ظهور نموده؛ زیرا شیعه (همانند یهود) معتقد به رجعت است و همچنین برخی دیگر از ایشان میگویند: شیعه اعتقاد به رجعت را از آیین یهود دریافت نموده است. این تعابیر اوج جهالت و همچنین کینه نویسندگان مغرض اهلسنت را نسبت به تشیع نشان میدهد. اگر به راستی این اعتقاد از یهود گرفته شدهاست، باید عمر بن خطاب را از شاگردان دست اول یهود دانست؛ زیرا وقتی او خبر رحلت رسول الله(ص) را شنید، انکار کرد و در حالی که شمشیر در دست داشت با تهدید و ارعاب میگفت: هر کسی که بگوید ایشان رحلت نموده است او را خواهم کشت. به خدا قسم رسول خدا به سوی قومش باز میگردد، همانطور که موسی بازگشت.[14]
چند نمونه از روایات و حکایات اهلسنت
1. داستان ذوالقرنین که شیعه و سنی نقل میکنند که قومش او را کشتند در حالی که خداوند او را زنده نمود.[15]
2. زمخشری از علماء اهلسنت در تفسیر کشاف میگوید: دابة الارض از صفا بیرون میآید در حالی که عصای موسی و خاتم سلیمان در دست اوست که مومن و کافر را مشخص میکند و او همان امیرالمومنین علی(ع) خواهد بود.[16]
3. در کتب اهلسنت به کثرت مطالبی در زنده شدن مردگان قبل از دفن و گفتگوی ایشان آمده است. حاکم نیشابوری در تاریخش اینچنین نقل میکند: قبرکن کفن دزدی به جد حسام بن عبدالرحمن که قاضی نیشابور بود گفتهاست: تو میدانی که من قبرها را میکندم، زمانی زنی فوت نمود و من نیز به دنبال جنازه رفتم و نماز خواندم تا بدانم کجا دفن میشود. هنگامی که شب همه جا را فرا گرفت قبر او را کندم و دست بردم تا کفن او را بربایم در این هنگام آن زن گفت: سبحان الله مردی از اهل بهشت کفن از زنی بهشتی میرباید، آیا نمیدانی که تو بر من نماز خواندهای و خداوند عزوجل نمازگزاران بر من را آمرزیده است.[17]
4. وقتی سهل بن عبدالله تستری را غسل میدادند وی با انگشت سبابه دست راست اشاره میکرد.
5. ابراهیم بن شیبان نقل میکند که کسی از صوفیه مرد و من وارد قبرش شدم و خواستم صورتش را روی خاک قرار دهم تا خدا او را رحمت کند. در این حال او تبسم نمود و گفت ذلیلم نمودی نزد کسی که هدایتم میکرد. گفتم آیا زنده شدی. جواب داد مگر نمیدانیدوستان او نمیمیرند، بلکه از مکانی به مکان دیگر منتقل میشوند.
6. ربیع بن خراش، قسم خورده بود که نخندد تا زمانی که بداند جهنمی است یا بهشتی. در طول مدت عمرش کسی او را خندان ندید و مرد. بعد از غسل، کفنش را باز نمودند دیدند که میخندد. گفتند آیا زنده شدی. جواب داد: بله زنده شدم و توضیح داد بعد از مردنم مورد لطف و عنایت خدا بودم و....اکنون رسول الله(ص) منتظر من است تا بر من نماز بخواند و دوباره مرد.[18]
نکته: گرچه حکایات نقل شده از اهلسنت در مورد برخی افراد مانند صوفیه و....جزء اغراق و دروغ چیز دیگری نیست، اما این امور باطل را کرامت میدانند و این در حالی است که روایات اهلبیت (ع) را در مورد رجعت قبول نمیکنند.
اهل سنت و انکار رجعت
حنان بن سدیر از پدرش نقل مىکند که پدرش گفت: در مورد (منکرین) رجعت از امامباقر(ع) سوال نمودم، ایشان سه مرتبه فرمودند قدریه آنرا انکار میکنند. در زمان امامصادق(ع) این مخالفت به اوج خود رسید به طورى که همه مذاهب اهلسنت در مقابل شیعه با چنین عقیدهاى به ستیز برخاسته بودند. در این عصر امامصادق(ع) با استدلالهاى قوى از این اعتقاد دفاع مىنمودند. شیخ مفید در اوائلالمقالات بعد از بیان اعتقاد شیعه به رجعت میگوید: تمام معتزله و خوارج و مرجئه و زیدیه و اهلحدیث، منکر این اعتقاد امامیه هستند.[19]او در این باره با علماء معتزلی به مناظره و بحث پرداختهاست. یک نفر از علمای معتزلی پرسیده بود که اگر شما معتقد به رجوع برخی مومنین و دشمنان در زمان قیام قائم هستید، چگونه مطمئن هستید که یزید و شمر و ابنملجم در زمان رجعت توبه نمیکنند تا مجازات شوند.
شیخ در پاسخ به این سوأل معتزله دو جواب میدهد:
1.عقل به خودی خود منعی بر این مطلب درک نمیکند که رجعت کنندگان ظالم، توبه کنند، اما روایات ائمهاطهار(ع) این افراد را بطور قطعی مورد لعن و برائت و عذاب دائمی قرار دادهاست؛ پس شک از وضعیت ایشان به یقین عقلی بر بد کرداری و کفر ایشان حتی بعد از رجعت تبدیل میشود، همانند فرعون و هامان که خداوند عذاب دائمی را برای ایشان بیان نموده است که دلالت میکند بر اینکه ایشان به هیچ وجه ایمان نیاوردند و نیز قرآن در پاسخ جمعى از دوزخیان که در قیامت تقاضاى بازگشت به دنیا براى جبران خطاهاى خود مىکنند، مىفرماید: اگر آنها باز گردند دگربار همان امورى را که از آن نهى شدهاند را انجام مىدهند.[20]
2. خداوند توبه کافرین و دشمنان را در رجعت نمیپذیرد، همانطور که ابراز ایمان فرعون را در لحظه غرق شدنش نپذیرفت و نیز در آخرت و حالت احتضار که توبه و ندامت پذیرفته نیست. خداوند در مورد نشانههای قیامت میفرماید :
روزی که نشانههای خداوند بیاید، ایمان آوردن کسی که از قبل ایمان نیاورده یا در ایمان کسب خیر نکرده سودی ندارد.[21]در این باره روایت میفرماید که توبه مخالفین در این لحظه قبول نمیشود.[22]همچنین با حضور دابهالارض در زمان رجعت و تعیین مومنین و کافرین توبه بیاثر خواهد شد.