نویسنده: محمدعبداللهیان
- خدواند درباره صداقت به مؤمنان فرموده است:
«یا آیها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین»؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید،تقوای خدا پیشه کنید و با راستگویان باشید. (سوره توبه،آیه119)
رکنیت صداقت در سیر و سلوک،به این معناست که برای سلوک واقعی به سوی خدا باید صادق بود و چنانچه کسی، حتی اندکی دروغ بگوید،در این مسیر قرار نخواهد گرفت و به قله سعادت نخواهد رسید،بلکه در صورت تداوم این
رویه،قطعاً او از گمراهان خواهد بود و پیوسته مورد خشم و غضب خداوند قرار خواهدگرفت. در مقابل،انسان صادق و کسی که همیشه بر راست گویی مراقبت دارد،قطعاً در مسیر سیر و سلوک الی الله قرار میگیرد و به سر منزل مقصود می رسد. در این زمینه علی(ع)میفرماید: «راستگو در آستانه نجات و بزرگواری و دروغگو در لبه پرتگاه و خواری است».حال باید پرسید:«مگر راست گویی چه امتیازی بر سایر خوبیها دارد که سرچشمه همه صفات خوب میشود و چنین مسیری را در زندگی انسان میگشاید و نیز مگر کذب چه اثری در میان دیگر بدیها دارد که چنان انحطاطی را به وجود میآورد؟»برای پاسخ به این سؤال به بررسی تأثیر صداقت و ترک کذب از دو جهت میپردازیم:
1. رابطه صداقت و ایمان: بالاترین مقصد سیر وسلوک،«لقاءالله» و نائل شدن به دیدار الهی و تنها وسیله این مقصد ایمان است. طبق حدیثی، از امیرمؤمنان سؤال شد:«آیا پرودرگارت را دیدهای؟» حضرت پاسخ دادند: «پروردگاری را که نبینم، نمیپرستم، ولی دیدار خداوند با چشم سر میسّر نمیباشد. خدا را میتوان با«حقیقت ایمان» دید».همان طور که میبینید،در این حدیث«حقیقت ایمان»به عنوان تنها وسیله رسیدن به لقای خداوند معرفی شده است. کذب از عواملی است که پایههای ایمان را در وجود آدمی تخریب میکند و از میان میبرد و در مقابل صداقت سبب حفظ آن است. دروغ در دنیا مکافات و در آخرت مجازات دارد و مکافات،یعنی رویارویی فوری با آثار بد گناه . با نبود ایمان،انسان در عالم ظلمت فرومیرود و دیگر هیچ راهی به عالم نور و معنویت نخواهد داشت. از این مطلب میتوان دریافت که چرا صداقت رکن سیر و سلوک است؟زیرا با نبود آن،چراغ ایمان در وجود انسان خاموش و در نتیجه درهای معنویت بسته میشود. در همین رابطه امام صادق(ع)فرمود: «ان الکذب هو خراب الایمان» دروغ ویران کننده ایمان است. حضرت امیر نیز فرمودند: هیچ بندهای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را ترک کند،چه دروغ باشد و چه جدی.
2. جایگاه صداقت: گناهان به طور کلی به دو نوع تقسیم میشود. برخی گناهان غریزی میباشند؛ یعنی از آنجایی که انسان موجودی متشکل از عقل و غریزه است، گاهی فشار برخی غرائز مانند شهوت، جاه طلبی، شکم پرستی و... وی را به گناهی میکشاند که از آن به گناه غریزی تعبیر میشود. به عنوان نمونه عمل کسی که تحت فشار گرسنگی، اموال دیگران را بدزدد یا در اثر غریزه جنسی،مرتکب فحشا شود،گناه غریزی نامیده میشود. نوع دوم،گناهانی هستند که فاعل آنها جوهر و ذات انسان است و تحت فشار غریزهای انجام نمیشوند،مانند: خود بزرگ بینی یا تحقیر دیگران که از اصل وجود انسان برمیخیزد نه از غریزهای از غرائز او. دروغگویی نیز از این دسته از گناهان است که شخص در روح و باطنش مطلبی را مییابد و خود را به خلاف وامیدارد و عکس حقیقت را بر زبان میآورد، چنان که امام علی(ع)میفرمایند: راستی مطابقت گفتار با نهاده الهی و دروغ دور شدن گفتار از(تطابق با)نهاده الهی است. تفاوت دیگر این دسته با گناهان غریزی در آن است که در گناهان شهوانی آدمی ناخودآگاه از خود غافل میشود، اما در این نوع،شخص آگاهانه گناه میکند و در واقع این خود اوست که انسانیتش را منحرف و از استقامت خارج می کند. پس میتوان گفت: ظاهر دروغگویی بر زبان جاری میشود،ولی حقیقت و باطنش در عالیترین مرتبه وجود آدمی و وجدان او رخ میدهد. دراین گناه که نه تنها غریزهای اشباع نمیشود،بلکه حتی ذات آدمی از ارتکاب آن ناراحت میشود،بالاترین مرتبه وجود او ضربه میبیند و فاسد میگردد، به طوری که دیگر قدرت سیروسلوک ندارد. فردی که در مسیر لقای الهی حرکت میکند،باید نخست شوق و عشق و قدرت حرکت در این مسیر را در خود به وجود بیاورد و چنانچه این توانمندیها را در خویش نیابد،هر چند این میسر به او پیشنهاد شود، باز هم نمیتواند در آن گام نهد. از طرف دیگر،«لقاء الله»؛ یعنی وصول روح و حقیقت سالک به پیشگاه قدس الهی و این شایستگی از روحی که در نتیجه دروغ گفتن همچون آیینهای مکرر شکسته و خرد و مملو از زنگار شده است،گرفته میشود؛ زیرا روح دروغگو با هر مرتبه از دروغگویی میشکند و نقصان مییابد و در اثر این گناه سیاهی آن را فرامیگیرد و هزارها فرسنگ از خدا دور میشود،به طوری که دیگر،سخن گفتن از «لقاءالله»برای چنین فردی بیمعناست. امیرمؤمنان میفرمایند: «هرگاه بنده دروغ بگوید،از بوی گندی که پدید آورد،فرشته،مسافت بسیاری از او فاصله می گیرد».اما روح آن که راستگویی و صفا پیشه میکند،نه یک آینه شکسته،بلکه آیینهای تمام نماست که در اثر ماندن در مسیر صداقت،جلا یافته و قابلیتش افزون گشته و در نتیجه حقیقت در آن آشکار میگردد و انوار الهی تجلی مییابد. او همان سالکی است که با استقامت،سرانجام به سلامت حقیقت را خواهد یافت و به دیدار محبوب نائل خواهد شد. البته ممکن است که در بین راه از سر غفلت یا شهوت گناهانی مرتکب شود،اما به خاطر وجود صدق،انحرافی در روحش به جود نمیآید و از مسیر سلوک خارج نمیشود. امام علی(ع) میفرمایند: «الصدق اقوی دعائم الایمان»؛ راستی محکمترین ستون ایمان است. و نیز حضرت میفرماید: «الصدق رأس الایمان وزین الانسان»؛راستی سر ایمان و زیور انسان است. نیز میفرمایند: «الصدق الأمانة السان و حلیة الایمان»؛راستی امانت زبان و زیور ایمان است. همچنین در فرمودههای گوهربار ایشان میخوانیم: نخستین کسی که راستگو را تصدیق میکند،خدای عزّوجل است که میداند او راستگوست و نیز نفسش تصدیقش میکند که میداند راستگوست. راستگو محترم و ارجمند است و دروغگو خوار و ذلیل. از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که در میان گناهان «کذب» با سایر آنها متفاوت است و «صدق»در میان همه خوبیها سرآمد و ممتاز است. امام علی(ع)میفرمایند: بدترین خصلتها، دروغگویی است. نیز فرمودهاند: خصلتی زشتتر از دروغگویی نیست،چنانکه فرموده اند: هیچ بدی بدتر از دروغ نیست. ودر زمینه ارتباط ایمان با استقامت روح و ارتباط استقامت روح با صداقت،کلامی گوهر بار و معجزه آسا از امیرمؤمنان روایت شده است: «لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه»؛ایمان هیچ بندهای پابرجا نمیشود،مگر زمانی که قلبش استوار شود و قلب او استوار نمیشود،مگر زمانی که زبانش راست و استوار گردد. حضرت در این کلام استقرار ایمان در قلب را در گرو استقامت و راستی روح دانسته است؛ به این معنا که روح باید از انحراف دور باشد تا بتواند ایمان را در خود جای دهد. همچنین ایشان روح انسان را زمانی بدون انحراف و همچون آیینهای صاف و با جلا دانسته است که زبانش صادق باشد. مفهوم سخن حضرت آن است که دروغگویی اعتدال روح را از میان میبرد و ایمان را از آن میزداید. به طوری که میتوان گفت: انتظار ایمان از دروغگو بیهوده است.از پیامبر(ص)سؤال شد: آیا ممکن است مؤمن ترسو باشد؟فرمود: آری. عرض شد: آیا میشود بخیل باشد؟ پاسخ داد: آری. پرسیده شد: آیامؤمن زنا میکند؟ فرمود: گاهی ممکن است. پرسیده شد؟ ایا مؤمن دزدی میکند؟ پاسخ داد: ممکن است از او سربزند. سپس سؤال شد: آیامؤمن دروغ میگوید؟حضرت فرمود: نه! تنها کسی دروغ میگوید که مؤمن نیست. امام صادق(ع)فرمودند: فریب نماز و روزه مردم را نخورید؛زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزهخو میکند که اگر آنها را ترک گوید،احساس ترس میکند،بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.
3. توبه پذیری: یکی ازتفاوتهای اساسی میان دروغگویی با سایر گناهان در توبهپذیری است. بسیاری از گناهان تنها عذاب اخروی را در پیدارند و توبه موجب میشود که شخص گناهکار از آن نجات یابد،اما دروغگویی دو اثر دارد. یکی عذاب و عقاب اخروی و دیگری انحراف و آسیب روحانی. نسبت به عذاب اخروی توبهبردار است،اما در مورد آسیب و شکستگی روح،صرف توبه اثر چندانی ندارد؛ زیرا برای جبران صدمات و آسیب هایی که دروغگویی در روح انسان وارد میکند، راه دیگری وجود دارد. درست مثل اینکه شخص شیشهای را بشکند یا چهره خود را با خنجر زخمی کند و پس از این کار، پشیمان شده، به درگاه خدا استغفار و توبه نماید. توبه اگرچه عذاب اخرویاش را برطرف نماید، اما چهره مجروحش را التیام نمیبخشد و شیشه شکسته را مرمّت نمیکند، بلکه برای برطرف ساختن این جراحت باید نزد پزشک برود و ضمن مراقبت مدتی از دارو و مرحم استفاده نماید. یا برای ترمیم شکستگی ضمن تلاش زیاد از ابزاری مخصوص برای چسباندن آن استفاده کند. در مورد کذب نیز که روح انسان صدمه دیده و شکسته شده است،صرف توبه کافی نیست، بلکه راه مرتفع ساختن این آسیب ها،راستگویی است. صداقت موجب می شود روحی که در اثر دروغگویی از خدا دور شده و صدمه دیده است،با هر مرتبه راستگویی مقداری باز گردد و نزدیک شود و پس از مدتی گام نهادن در مسیر صداقت،آن جراحات وشکستگیهای روحی جبران شود. پس راه جبران آسیبهای ناشی از دروغ گویی،راستگویی است و توبه کذب، صدق میباشد.