24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : حركت، حركت در نفس، نفس، نفس انساني
نویسنده : حسن رضايي
حرکت[1] در زبان فارسى به معنای جنبش و در مقابل سکون است و در نظر قدما، تعاریف گوناگون دارد.[2] مشهورترین تعریف حرکت عبارتست از نحوه وجودی که شی به واسطه آن به تدریج از قوه به سوی فعل میرود.[3]
نفس[4] نیز در فارسی عبارتست از جان. بیان اینکه نفس واقعا چیست، جداً مشکل است. علت امر این است که فیلسوفان از نفس تعاریف مختلف ارائه کردهاند. [5] تعریف مشهور فلسفی آن عبارتست از جوهرى که ذاتا مستقل و در فعل نیاز به ماده دارد و متعلق به اجساد و اجسام است.[6]جرجانی در کتاب تعریفات در مورد نفس چنین میگوید:
«نفس، جوهر لطیفی است که حامل قوة حیات و حس و حرکت ارادی میباشد. در فلسفه به نام روح حیوانی معروف است. این جوهر، جوهری است که در بدن وارد میشود و وقت خواب از ظاهر بدن جدا میشود ولی درباطن آن وجود دارد ولی هنگام مرگ، از ظاهر و باطن جسم جدا میشود و به صورت کلی از آن منقطع میگردد».[7]
نفس انسانی مجرد است. [8] ولی آیا از اول مجرد است تا حرکت و تغییر در آن راه نداشته باشد و یا در ابتدا جسمانی و مادی است و سپس به تجرد میرسد میان فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد. مشهور فلاسفه تا زمان ملاصدرا معتقد بودهاند که نفس مجرد است و این تجردش از ابتدا بوده است. بنابراین در خود نفس، حرکت راهی ندارد. ملاصدرا معتقد است که نفس در آغاز امر و ابتداى حدوث و تکون، از همین مواد و عناصر موجود در این عالم پدید مىگردد و در این هنگام صورتى است قائم به بدن. ولى پس از استکمال و خروج از قوه به فعل و طى مراتب کمال موجودى میشود روحانی، که در بقاى ذات خویش نیازى به بدن ندارد، بلکه قائم به ذات خویش است و کاردهای خود را بدون آلات و ادوات جسمانى است انجام میدهد.[9] دلیل بر صحت این مدعا این است که هر موجودى که مجرد از ماده است، هیچ امر غریبى عارض بر ذات او نخواهد شد. زیرا قبلا گفته شد که جهت قوه، قبول و استعداد پذیرش هر عارض غریبى است و این امر به امرى که در حد ذات خویش قوه صرف و عارى از فعلیت و متحصل به وجود صورى است که موجب قوام و فعلیت اویند، بازگشت دارد و این امر نیست مگر هیولاى اولی. در نتیجه فرض تجرد نفس از ماده قبل از رسیدن به بالاترین درجات کمال، با علم به اینکه نفس قبل از نیل به اعلى درجات کمال، محل عروض عوارض و لواحق غریب است سازگار نیست؛ زیرا مستلزم افتراق و تعلق نفس به ماده است. به این بیان که ملحق شدن عوارض بدون وجود ماده ممکن نیست. پس فرض تجرد نفس از ماده مستلزم فرض اقتران و تعلق او است به ماده و فرض اقتران نفس به ماده خلاف فرض تجرد او است. بنابراین نباید گفت که نفس در همه حال مجرد از ماده است.[10]
نفس انسانی دارای مراحلی برای بروز و رسیدن به کمال است. ملاصدرا در این زمینه میگوید:
نفس انسان دارای سه نشأت و عالم است. نشأت صور حسیه طبیعیه و مظهر آن حواس پنجگانه ظاهری است که بدان دنیا هم میگویند. نشأت دوم اشباح و صورتهایی است که از حواس او غائب است و مظهر آن حواس باطنی است. به این مرحله عالم غیب و آخرت هم گفته میشود. سوم نشأت عقلیه است که دار مقربین و دار عقل و معقول است و مظهر آن قوت عاقله است. نفس در نشأت اول خالى از علوم تصوریه و تصدیقیه است و اولین علم او علم بذات خودش است. در ابتداء جنینى و در مرحله طفولیت به درجه حیوانى میرسد و بعد از کمال و بلوغ به درجه انسانیت و کمال خود میرسد و این هنوز اولین نشأت ناطقه است.
بعد از مرتبه عقل هیولانى- که فاقد تمام صور و تصورات است به مرحله کمال بالملکه میرسد که بعضى از صور را دریافته و این مرحله اولین علم بذات خود است و بعد از طى مراحل کمال به مرتبه فعلیت و عقل بالفعل میرسد و بعد از آن به مرتبت عقل بالمستفاد که مرتبت کمال ممکن او است میرسد.[11]این همه تکامل در مراحل مختلف و قبل از رسیدن به کمال شایسته خود،[12] نشان از حرکت از قوه به سوی فعلیت استعدادهای آن میباشد که موجب شده تعریف حرکت بر آن صادق باشد.
به عبارت دیگر؛ انسان مرکّب از نفس و جسد است و بدن انسان بدون نفس امکان حرکت ندارد والا باید پس از مرگ و جدا شدن نفس نیز توان حرکت میداشت. بنابراین باید گفت که حرکت برای نفس امری ذاتی است و نفس ذاتا متحرک است. نفس دائما در حال تفکر و حرکت است و این امر در حال خواب و بیداری ادامه دارد زیرا کیان و جوهره نفس حیات آن است و موجود حی عبارتست از موجودی که در حال ادراک است. حتی وقتی که حرکت خارجی آن نیز تمام شد، حرکت داخلی نطقی و تفکری آن شروع میشود. ارسطاطالیس نیز به این امر اشاره کرده است و او نیز در میان حکمای یونان باستان معتقد بوده است که نفس انسانی دائما در حال حرکت است. البته در میان اقسام حرکت، فقط حرکت در کیف در مورد نفس ممکن است و این حرکت عبارتست از حرکت از سوی جهل به سوی علم و حرکت از رذائل به فضائل. اما باقی حرکتها که فقط بر اجسام قابل صدق است بر نفس صادق نیست. [13]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان