24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : حركت، حركت ذاتي، حركت طبيعي، طبيعت، حركت قسري
نویسنده : حسن رضايي
حرکت طبیعی یکی از اقسام حرکت ذاتی است. حرکت ذاتی حرکتی است که عارض بر ذات جسم میشود و بر سه قسم است؛ حرکت قسری، ارادی و طبیعی.[1] حرکت طبیعی مقابل حرکت قسری و ارادی است که مبدأ آن میل طبیعی است؛ مثل حرکت آتش به سمت بالا.[2]این حرکت، حرکتی است که نه مانند حرکت قسری، معلول انگیزه خارجی است و نه مانند حرکت ارادی، با شعور و اراده انجام شده است. ابن سینا در کتاب "نجات" مینویسد: حرکت طبیعی حرکتی است که از حالت ملایم به حالت ناملایم میرسد.[3]
در مورد اینکه چه چیزی موجب حرکت سنگ به طرف پایین میشود، دو نظریه وجود دارد. قدما معتقد بودهاند طبیعت جسم ثبات دارد، اما این ثباتش از همه جهات نیست. یعنی به این علت که اگر طبیعت یک حالت ثباتی از همه جهت داشته باشد، دیگر نمیتوانست علت و منشأ حرکات عرضی در اجسام بشود. پس برای توجیه اینکه با وجود ثبات طبیعت، چطور طبیعت میتواند علت امر متحرکی باشد، گفتهاند آنگاه که طبیعت منشأ حرکات عرضی میشود تغییراتی از خارج به طبیعت ملحق میشود. زیرا طبیعت امری است که ذاتا ثابت است. پس اگر بخواهد به تنهایی علت حرکت بشود، حرکت ذاتا ثابت میشود و حرکت و تغییر نخواهد بود. پس طبیعت وقتی موجب حرکت میشود که حالتی غیر طبیعی با آن مقارن و همراه شود،[4] مثلا شرایطی از خارج به آن اضافه میشود نه اینکه طبیعت تغییر ذاتی داشت باشد؛ اگر سنگی را رها کنیم و این سنگ علت یک حرکت میشود، و طبیعت سنگ است که سنگ را به پایین میآورد ولی طبیعت از جهت یک سلسله ملحقات خارجی یکسان نیست. مراتب حرکت که پیدا میشود، مراتب و درجات نزدیکی شیء به مرکز زمین نیز تغییر میکند و همین مراتب نزدیکی و دوری است که به همراه طبیعت منشأ حرکت است. بنابراین بر طبق این نظریه اگرچه امر ثابت نمیتواند علت یک امر متغیر باشد اما اگر شرط آن امر ثابت، متغیر باشد این شرط و مشروط به کمک هم میتوانند علت و منشأ حرکت قرار بگیرند.[5]
این مسئله که به عنوان ربط متغیر به ثابت است از دشوارترین مباحث اسفار است که محل بحث و نظر فلاسفه پس از ملاصدرا است و عدهای مانند میرزا ابوالحسن جلوه به شدت از نظر بوعلی سینا طرفداری نموده و با نظر ملاصدرا مخالفت نمودهاند.[6]
ملاصدرا در مورد نظریه شیخ الرئیس مینویسد:
اگر شیء به گونهای باشد که شرط جدای از آن باشد میتوان مجموع آنها را در نظر گرفت و به اعتبار متغیر بودن شرط، مجموع را علت امر متغیر دیگری فرض کرد. ولی در مانحن فیه، شرط ما چیزی جدای از خود شیء نیست؛ زیرا شرط مورد نظر مراتب قرب و بعد شیء به مرکز زمین بود و این امر خودش معلول طبیعت است نه امری ورای آن. پس همان چیزی که شما به عنوان شرط فرض نمودهاید خودش معلول طبیعت است.[7]
او -بر اساس اینکه فاعل مباشر تغییرات در عالم طبیعت، خود طبیعت یا جوهر طبیعی است، پس جوهر طبیعی باید ذاتا متعیر و متجدد باشد- معتقد است که علت تغییراتی که در طبیعت هست، خود طبیعت است نه چیز دیگری. پس حرکت طبیعی بر اساس برهان و ادلهای که در جای خود ثابت شده است، معلول صورت نوعیه، قوه و یا نیرویی است که در خود شیء است و به آن طبیعت میگویند.[8]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان