24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : علت و معلول، علت حقيقي، علت اعدادي، واحد بالشخص، واحد بالنوع، واحد بالجنس
نویسنده : مسعود اسماعيلي
«دور» در فلسفه ـ که همان «دور در علل» است ـ به این معناست که وجودِ چیزی مانند «الف»، وابسته به وجود چیز دیگری (مانند «ب») باشد که وجودش وابسته به وجودِ «الف» است.[1] بدین ترتیب در دور، هر دو طرف، هم معلول طرفِ دیگرند هم علتِ آن. در فلسفه، ثابت میشود که تحققِ چنین دوری محال است و هر رویدادی که در نظرِ ابتدایی به نظر میرسد که در آن، دور رخ داده است، با نظرِ دقیق معلوم میشود که یک یا چندی از ویژگیهای دورِ اصطلاحی را دارا نیست.
با توجه به این تعریف از دور، روشن میشود که دو طرف دور باید علتِ حقیقی یکدیگر (علت فاعلی، غایی، قابلی، مادی یا صوری) باشند؛ به این معنا که وجود یک طرف، وابسته به وجود طرف دیگر باشد و بالعکس؛ به عبارت دیگر، تأثیرِ علّیِ دوطرف، در وجودِ یکدیگر باشد. اما اگر یکی از دو طرف یا هر دو طرف، وجوداً وابسته به طرفِ دیگر نباشند، دور محسوب نمیشود. بدین ترتیب، دور در عللِ اِعدادی (که وجود معلول وابسته به وجود علت نیست و وجود علت در وجودِ معلول هیچ دخالتی ندارد و تنها شرایطی را فراهم میکند که معلول، در آن شرایط وجود مییابد)، دورِ اصطلاحیِ فلسفه ـ که محال میباشد ـ نیست.
یکی دیگر از شرایط و ویژگیهای دورِ اصطلاحی، این است که دو طرفِ دور، باید دو امرِ شخصی باشند. مثلاً اگر دانهای موجبِ پیدایشِ گیاهی شود و آن گیاه، دانه تولید کند، هرچند وجود درخت، وابسته به وجود دانه و وجود دانه، وابسته به وجود درخت است، اما چون دانهٔ وابسته به درخت، شخصِ همان دانهٔ اول که سببِ وجودِ درخت میشود نیست، دور محسوب نمیشود. در واقع، اگر یکی از دو طرف یا هردو طرف، یک نوع واحد یا یک جنس واحد باشد نه یک شخصِ واحد، دور رخ نمیدهد.[2]
دور مصرح دوری است که میان دو طرفِ دور (یعنی دو طرفی که هردو به یکدیگر وابستهاند) هیچ واسطهای نیست. اما در دور مضمر، میان دو طرف دور، واسطه وجود دارد؛ بطوریکه مثلا «الف» به «ج» و «ج» به «د» و «د» به «ب» و «ب» به «الف» وابسته باشد و بدین ترتیب، در نهایتْ وجود «الف» وابسته به وجود «ب» و وجود «ب» وابسته به وجود «الف» باشد.[3]
دلیلِ محال بودنِ دور آن است که در مبحث علت و معلول، ثابت میشود که علتِ حقیقی، از نظرِ رتبه وجودی، مقدم بر معلولِ بیواسطه یا باواسطهٔ خود است و در رتبه وجودیِ بالاتری نسبت به معلول خود قرار دارد. حال اگر «الف»، بیواسطه یا باواسطهْ علتِ «ب» باشد، «الف» از نظرِ رتبه وجودی مقدم بر «ب» است و چنانچه فرض کنیم «ب» نیز علتِ «الف» است، رتبه وجودی «ب» بالاتر از «الف» خواهد بود؛ در نتیجه: رتبه «الف» مقدم بر رتبه «ب» و رتبه «ب» مقدم بر رتبه «الف» میباشد و در نهایت، رتبه «الف»، مقدم بر رتبه خود خواهد شد که این، امری محال است.[4] زیرا بدیهی است که وجود هر چیزی عینِ وجودِ خودش است نه مقدم بر وجود خود و نه مؤخر از وجود خود و اگر وجودش، بر وجودِ خودش مقدم باشد خودش، خودش نخواهد بود در حالی که گزارهٔ "«الف» «الف» است"،[5] از بدیهیترین گزارههاست.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان