كلمات كليدي : معقول، عاقل، عقل، معقول اوليه، معقول ثانوي، مدرك عقل
نویسنده : حسن رضايي
عاقل به معنی خردمند و در سیر و سلوک کسى است که در بند خواطر ردیه دنیا نباشد[1] و قوه عاقله عبارت است از قوتى روحانى و مستقل بالذات که در جسم قرار ندارد و از آن تعبیر به نور قدسى و نفس ناطقه و عقل نظرى و عاقله مطلق هم شده است.[2] معقول در زبان فارسى به معنی چیزى است که به عقل درآید. در زبان فرانسه و انگلیسی Intelligible و معادل لاتین آن واژه Intelligibilis میباشد. معقول به معنى چیزى است که توسط عقل ادراک شده باشد نه توسط حواس. چون حواس محل بسیارى از خطاها و اوهام و گمراهى است، در مقابل محسوس یعنى آنچه به حس درآید. اشیاء معقوله یعنى حقایق اشیاء. [3] معرفت یقینى مرکب از معقولات است نه محسوسات. معقول در بعضى فلسفههاى قدیم، مخصوصا در فلسفه افلاطون مترادف با موجود حقیقى و یا شىء فى نفسه است. مثلا گفتهاند عالم معقولات و مقصود از آن جهان مثل مجرد موجود در وراى جهان محسوس است. [4] معقول چیزى است که بتوان حقیقت آن را درک کرد طبیعت آن را فهمید و علت های آن را شناخت. معقول به این معنى در مقابل معرفت تجربى قرار دارد. [5]
این واژه گاهی اطلاق بر صور عقلیه می شود و گاه بر اموریکه در خارج وجودى ندارند و گاه بر امورى که محسوس نمیباشند و مجردند که در این صورت مراد از معقول عقل است. [6]
ابن سینا براى معقول سه نحوه وجود تصور کرده است:
1- وجود آنها در عالم معقولات( وجود قبل الکثرة).
2- وجود متکثر آنها در محسوسات( وجود مع الکثرة)
3- وجود آنها در عقل انسانى( وجود بعد الکثرة) [7]
تقسیمات مفاهیم کلی
مفاهیم کلى که در علوم عقلى از آنها استفاده مىشود به سه دسته تقسیم مىگردند؛
1. مفاهیم ماهوى یا معقولات اولى مانند مفهوم انسان و مفهوم سفیدى؛[8] معقولات اولى عبارتند از نخستین متصور از آنچه مصداق خارجى داشته باشند و مانند انسان و حیوان که موجود در خارجاند و متصور شوند. به عبارت دیگرمعقولات اولى عبارت از تصورات اولیه اشیاءاند که آن تصورات در ذهن است ولکن منشأ و مصداق آنها در خارجاند. به نظر فارابى، معقولات اولیه بر چند قسم هستند: اوائل هندسه علمى، اوائل معقولاتى که بوسیله آن زشت و زیبا ادراک شود، اوائل معقولاتى که مربوط به فعل و عمل نیست. در مقابل این اصطلاح، اصطلاح دیگری برای معقول اولیه وجود دارد که به معنى اوائل و مسائل اولیه می باشد. [9]
2. مفاهیم فلسفى یا معقولات ثانیه فلسفى مانند مفهوم علت و مفهوم معلول. این دسته، مفاهیمى هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنى و مقایسه اشیاء با یکدیگر مىباشد. مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسه دو چیزى که وجود یکى از آنها متوقف بر وجود دیگرى است و با توجه به این رابطه انتزاع مىشود مثلا هنگامى که آتش را با حرارت ناشى از آن مقایسه مىکنیم و توقف حرارت را بر آتش مورد توجه قرار مىدهیم عقل مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارت انتزاع مىکند و اگر چنین ملاحظات و مقایساتى در کار نباشد هرگز اینگونه مفاهیم به دست نمىآیند.
3. مفاهیم منطقى یا معقولات ثانیه منطقى مانند مفهوم عکس مستوى و مفهوم عکس نقیض. این دسته از مفاهیم، قابل حمل بر امور عینى نیستند و تنها بر مفاهیم و صورتهاى ذهنى حمل مىگردد و به اصطلاح اتصاف آن ذهنى است؛ مانند مفهوم کلى و جزئى به اصطلاح منطقى که اولى صفت براى مفهوم انسان و دومى صفت براى صورت ذهنى حسن واقع مىشود. [10]
این تقسیم سهگانه که از ابتکارات فلاسفه اسلامى است، فوائد فراوانى دارد و عدم دقت در بازشناسى و تمییز آنها از یکدیگر موجب خلطها و مشکلات زیادى در بحثهاى فلسفى مىشود و بسیارى از لغزشهاى فلاسفه غربى در اثر خلط بین این مفاهیم حاصل شده که نمونه آنها را در سخنان هگل و کانت مىتوان یافت.[11]
حکماء اسلامى غالبا از نظریه ارسطو در باب کیفیت حصول علم و معرفت پیروى نمودهاند و هر دو قسمت نظریه ارسطو را پذیرفتهاند؛ یعنى از طرفى اعتراف دارند که نفس انسان در حال کودکى در حال قوه و استعداد محض است و لوح بى نقشى است که فقط استعداد پذیرفتن نقوش را دارد و بالفعل واجد هیچ معلوم و معقولى نیست و از طرف دیگر ادراکات جزئى حسى را مقدم بر ادراکات کلى عقلى مىشمارند. به اضافه اینکه آن قسمت مهم که در نظریه ارسطو تاریک و مبهم است در نظریه دانشمندان اسلامى به روشنی تبیین شده است؛ زیرا این دانشمندان تصریح کردهاند که تمام تصورات بدیهیه عقلیه امورى انتزاعى هستند که عقل آنها را از معانى حسیه انتزاع کرده است. تنها چیزى که باقی می ماند این است که میان انتزاع مفاهیم کلى که منطبق به محسوسات مىشود، از قبیل مفهوم انسان و مفهوم اسب و مفهوم درخت و بین انتزاع بدیهیات اولیه و مفاهیم عامه از قبیل مفهوم وجود و عدم و وحدت و کثرت و ضرورت و امکان و امتناع، فرق است. و آن فرق اینست که انتزاع دسته اول مستقیما از راه تجرید و تعمیم جزئیات محسوسه براى عقل حاصل شده است ولى دسته دوم از دسته اول بنحو دیگرى انتزاع شده است و بعبارت دیگر دسته اول عینا همان صور محسوسه هستند که از راه یکى از حواس وارد ذهن شدهاند و سپس عقل با قوه تجریدى که دارد از آن صور محسوسه یک معناى کلى ساخته، ولى دسته دوم مستقیما از راه حواس وارد ذهن نشدهاند بلکه ذهن پس از واجد شدن صور حسیه با یک نوع فعالیت خاصى و با یک ترتیب خاصى این مفاهیم را از آن صور حسیه انتزاع مىکند. به همین علت است که دسته اول در اصطلاح فلسفه معقولات اولیه و دسته دوم که متکى به دسته اول هستند معقولات ثانیه خوانده مىشوند و همین معقولات ثانیه فلسفى است که بدیهیات اولیه منطق و موضوعات غالب مسائل فلسفه اولى را تشکیل مىدهند و در هر حال چه معقولات اولیه و چه معقولات ثانویه مسبوق بادراکات جزئیه حسیهاند.[12]