دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

معمای جدید استقرا The New Riddle of Induction

No image
معمای جدید استقرا The New Riddle of Induction

كلمات كليدي : استقرا، هيوم، گودمن، تعميم قانونمند، محمولِ تعميم پذير، پراگماتيست تاريخي

نویسنده : سعيده شاه مير

استقرا[1] در لغت به معنای «تتبع» و «جستجو» است و در منطق، استدلالی را گویند که در آن بر اساسِ مشاهده واقعیت های خاص و جزئی و ملاحظه اینکه حکمی در مورد تمام جزئیات مشاهده شده صادق است، به استنتاج حکمی کلی می پردازیم و نتیجه می گیریم آن حکم در مورد کل نیز صادق است. به عنوان مثال با دیدن اینکه تمام قوهای مشاهده شده سفید هستند حکم می کنیم که «همه قوها سفید هستند». آنچه مهم است این است که نتیجه این نوع استدلال یقینی نیست[2]. در مورد استقرا آنچه مطلب را دشوار می کند این است که استدلال استقرایی درست برخلاف استدلال قیاسی «تولیدی» و «غیر توضیحی»[3] است. به عبارت دیگر در استقرا گذر اتفاق می افتد؛ گذر از گزاره های شخصیه به گزاره های کلی .به این ترتیب در یک استنتاج استقرایی بر محتوای گزاره افزوده می شود. به این صورت که وقتی از مشاهده یک یا چند مورد صفت یا محمولی به تمامی موارد مشابه تعمیم داده شود، اطلاعات بیشتری نسبت به قبل خواهیم داشت. حال سوال این است که این گذر و تعمیم محتوا چطور انجام می گیرد، چگونه بر مبنای مشاهداتی در گذشته یا حال، آن را به آینده نیز تعمیم می دهیم. چطور با مشاهده چند قوی سفید حکم می کنیم همه قوها سفیداند، یا هر قویی که درآینده مشاهده شود نیز سفید است؟

هیوم از بابت پرداختن به مسئله استقرا مشهورترین فیلسوف کلاسیک است. از نظر هیوم هیچ ضرورتی در وقوع پدیده ها وجود ندارد بلکه توالیهای منظمِ حوادث باعث تداعی معانی می شود، به عنوان مثال هرگاه آتش به ذهن ما بیاید، حرارت نیز به دنبال آن می‌آید. و این چیزی نیست، مگر تعمیمات کلی.[4] گودمن در مقام یک فیلسوف تحلیلی معتقد است که پاسخ هیوم تنها به منشأ و چگونگیِ پیدایشِ پیش بینی ها می پردازد و به حقانیت و اعتبارِ آنها توجهی ندارد؛ در واقع هیوم این مسئله را که آیا مجازیم چنین پیش بینی هایی انجام دهیم، بی جواب می گذارد. توصیف منشأ استقرا به معنای اثبات اعتبار آن نیست. گودمن برای روشن شدن بحث سعی می کند استنتاج استقرایی را با استنتاج قیاسی مقایسه کند. سوال این است که استنتاج قیاسی چگونه «توجیه» می شود؟ مسلم است که با اثبات اینکه آن استنتاج، مطابق با قواعد استنتاج قیاسی است. در مقیاسه با این استنتاج قیاسی، استنتاج استقرایی نیز به قواعد استنتاج و منطق استقرایی نیاز دارد. تلاشهای کارنپ و همپل[5] در ارائه یک نظام «منطق استقرایی» و «تئوری تأیید[6]» در جهت حل همین مشکل بود[7]. مقصود از «تأییدپذیری» این بود که یک نظریه علمی است اگر و تنها اگر بتواند توسط گزاره مشاهدهای ممکنی به صورت ایجابی حمایت شود. کارنپ بر اساس همین مفهوم و مفهوم منطقی «احتمال» بدین معنا که «احتمال یک رویداد عبارت است از تواتر نسبی وقوع رویداد در شمار زیادی از مشاهدات» به منطق استقرایی خود رسید[8]. اما گودمن معتقد است حتی اگر یک «تئوری تأیید» و «منطق استقرایی» کارا داشته باشیم، باز هم مشکلاتی وجود دارند که در مسئله قدیمی استقرا نادیده گرفته شده‌اند.

او در رساله تحقیقی مهم خود (1953) مشکلِ مهم نظریه تأیید را این چنین مطرح کرد: نمی توان صرفاً به تعداد مصادیقِ مثبت هر تعمیم اکتفا کرد؛ اینکه تعمیمی بوسیله مصادیق مثبت خود مورد تأیید و حمایت قرار می گیرد به ماهیت محمول هایی بستگی دارد که در تعمیم مذکور ظاهر می‌شوند[9].

از نظر او همه تعمیم ها از یک نوع نیستند و به همین دلیل است که ما دنبالِ «توجیه» استقرا می گردیم، چرا که در قواعدمان باید بین تعمیم های مجاز (قانون مند) و تعمیم های غیر مجاز تمایز قائل شویم. مثال جالبی که گودمن برای نشان دادن انواع تعمیم ها می زند «سومین فرزند خانواده بودن» است:

همه مردانی که هم اکنون در اطاق حضور دارند سومین پسر خانواده خود هستند.

مثال بیانگر این مطلب است که اگر چند نفر از، به عنوان مثال دانشجویانِ کلاسی فرزند سوم خانواده باشد، آیا مجازیم آن را به تمامی افراد کلاس تعمیم دهیم؟ بنابر نظر گودمن، این بینه که مردی که اینک در اطاق حضور دارد، فرزند سوم خانواده است، موید این مدعا نیست که مرد دیگری که اکنون در اطاق حاضر است فرزند سوم خانواده است، و مسلم است که اگر چنین تعمیمی درست از آب در آید «تصادفی» یا «اتفاقی» است. در مقابل تعمیم «قانون مند» نه بر اساس تصادف، بلکه بر اساس قوانین موجود در طبیعت شکل می گیرند. مثلاً این بینه که «یک قطعه یخ مکعب شکل بروی آب شناور می ماند»، موید این مدعا است که قطعه یخِ دیگری نیز شناور می ماند. بنابراین، صورت مسئله یافتن «روشی» است که این دو نوع تعمیم را از هم جدا می کند؛ ارائه ملاکهایی برای تمییز آن دسته از تعمیمهایی که بوسیله مصادیق و نمونه های مثبت خود تأیید می شوند از آن دسته تعمیمهایی که چنین نیستند.

گودمن در اینجاست که «معمای جدید استقرا»[10] را مطرح می کند. از نظر او تکلیف تعمیم های تصادفی مشخص است، اما حتی تعمیم هایی قانونمندی وجود دارند که گذر استقرایی در مورد آنها اعتبار ندارد. مثال مشهور گودمن محمول «سابی» (ترکیبی از محمول های سبز و آبی) است که بیانگر آن است که اگر آن را به چیزی نسبت دهیم به این معناست که تا قبل از زمانِ مفروضِ t سبز و بعد از آن آبی است.

حال گزاره «زمردها سابی هستند» را در نظر بگیرید. به نظر می رسد با بیان این حکم تمام زمردهای مشاهده شده، شرایط سابی بودن را ارضا می کنند. در واقع اگر زمان مفروض t، زمانی در آینده باشد، پس همه زمردهای کنونی که قبل از آن زمان مشاهده می شوند باید سبز باشند که هستند، و این یعنی «هر زمرد سبزی» گزاره «زمردها سابی هستند» را تأیید می کند. از طرف دیگر گزاره «همه زمردها سبز هستند» را در نظر بگیریم، اتفاقاً این گزاره هم با مشاهده زمردهای سبز تأیید می شود. به نظر می رسد مشکلی در این جریان وجود دارد که آن را نامعقول می کند و اتفاقاً نکته شبهه آمیز هم در همین جاست. ظاهراً مشکل در این است که با قبول یک چنین محمولهایی در زبان طبیعی هر چیزی را می توان تأیید کرد و هر گونه گذر استقرایی مجاز شمرده می شود[11].
بهتر است گفته شود آنچه درمورد سابی مشکل آفرین است توجه ضمنی به زمانی خاص در تعریف آن است. به عبارتی شکافی که تعریف سابی در زمان بوجود می آورد، عمل استقرا را مخدوش می کند و به زبان دیگر قانونمندی را نقض می کند؛ یعنی می توان انتظار داشت که در آینده هر اتفاقی بیفتد، مثلاً زمردها آبی شوند. اما دلیل اینکه می توانیم تعمیم استقرایی انجام دهیم این است که دنیا واقعاً این گونه نیست و موجودات عالم ترتیب خاصی را دنبال می کنند و در طول زمان آن را حفظ می کنند و این طور نیست که ناگهان تغییر رویه دهند. در واقع اگر جهان واقعاً یک چنین خصوصیتی داشت دیگر هیچ استقرایی ممکن نبود.

یک رهیافت برای حل این مسئله این بود که محمول ها را به آنهایی که مشتمل بر مرجع زمانی و مکانی اند و آنهایی که چنین نیستند تقسیم کنیم. بر این اساس می توان تعمیم های قانون مند را به آن دسته تعمیم ها محدود ساخت که عبارات غیر منطقی[12] آنها فاقد مرجع زمانی و مکانی است. اما گودمن معتقد بود می توان محمول «سابی بودن» را بدون توجه به زمان تعریف کرد، در این صورت باز با همان مشکل می شویم؛ یعنی وجود تعیمیم هایی که گرچه قانونمند بشمار آیند، اما گذر استقرایی در مورد آنها اعتبار ندارد.

گودمن معتقد بود که راه حل غلبه بر مشکلاتی که همراه محمول هایی نظیر «سابی» بروز می کند سود جستن از نوعی رهیافت پراگماتیستی تاریخی[13] است. احتمالاً این تدبیر، تعمیم هایی مربوط به زمردهای «سابی» و «مردانی که هم اینک در اطاق حضور دارند»، طرد خواهد کرد. در این صورت شخص می باید کار خود را از بررسی موارد استفاده این محمول ها در گذشته آغاز کند و این سلسله اطلاعات ثبت شده را برای دسته بندی محمول های مذکور بکار برد. برخی از محمول ها در قضایای کلی ای شرکت داشته اند که به نحوی موفقیت آمیز به منظور مشخص کردن مصادیق جدید به حوزه های تازه بسط داده شده اند. او این قبیل محمول ها را «تثبیت شده» می نامد، محمول هایی مانند سبز. علت این امر این است که تعمیم هایی حاوی این گونه محمولها مانند «همه زمردها سبزند» بر مصادیق دیگر نیز صدق کرده اند. در مقابل محمولی مانند سابی بودن یک محمول «تثبیت نشده» است. بنابراین راه حل گودمن این است که راهی برای تمایز بین محمول های استقرایی و غیر استقرایی پیشنهاد می کند. طبق نظر او تنها محمول هایی تن به استقرا می دهند که تعمیم پذیر باشند؛ یعنی محمول هایی که در زبان رسوخ کرده و بقا یافته اند به عبارتی مستحکم مانده اند، و دارای کاربردی واقعی اند نه امکانی. محمول هایی مانند سابی اگر هم ساخته شده باشند در زبان ریشه ندوانده و جای نگرفته اند.[14]

یک نتیجه بحث گودمن درباره «معمای جدید استقرا» تنزل دادن یک مسأله فلسفی به سطح یک مسأله تاریخی است. محققاً وظیفه مشخص ساختن معیارهای «قابلیت بسط حوزه اسناد قوانین» برعهده فلاسفه علم است. اما از آنجا که معیارهای مزبور با تثبیت شده بودن سروکار پیدا می کند، و تثبیت شده بودن با بررسی تاریخچه محمولها، در نتیجه انجام آن برعهده مورخ علم است. دومین نتیجه بحث گودمن بی اعتبار ساختن این فرض فلاسفه پیرو فلسفه علم رسمی بود که «تأیید»، یک رابطه منطقی میان جملات است.[15]

مقاله

نویسنده سعيده شاه مير

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS