دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حس گرایی

No image
حس گرایی

كلمات كليدي : قرآن، حس گرايي، مادي گرايي، بت پرستي، عوامل و آثار حس گرايي

نویسنده : محمد مؤذني

حس در لغت به معنای درک کردن و فهمیدن است که از طریق قوای حسی پنج‌گانه حاصل می‌گردد.[1]و در اصطلاح مفسرین، منحصر دانستن راههای درک و فهم در ماده و طبیعت را حس‌گرایی می‌نامند.[2]

حس گرایی از منظر قرآن

از آنجا که قوای حسی از نعمتهای بزرگ خدادادی به انسان به عنوان ابزار، جهت دستیابی به حقیقت و شناخت بوده، خدواند به حس و قوای حسی توجه ویژه‌ای نشان داده و در مناسبت‌های گوناگون از عالم ماده و طبیعت شاهدهای فراوانی برای هدایت انسانها استفاده کرده است؛ اما این به معنای منحصر کردن هدایت در امور حسی و اصالت بخشیدن به آن نیست؛ بلکه خداوند در قرآن، در کنار حس و طبیعت از برهان‌های غیر مادی نیز استفاده نموده و در پی آنها مردم را به تفکر دعوت می‌کند:

«..وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبهَُا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‌»[3]

«...اینها مثالهایى است که براى مردم مى‌زنیم، شاید

در آن بیندیشند!»

اما از سویی، با کسانی که در این زمینه قدم در راه افراط گذاشته و حس و تجربه‌ی حسی را بر عقل مقدم داشته‌ یا انکار کرده‌اند، به‌طور جدی به مبارزه برخاسته و فرموده:

«وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلىَ‌ بَعْضٍ

قَالُواْ أَتحَُدِّثُونهَُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُم...

أَوَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ؟»[4]

«و هنگامى که مؤمنان را ملاقات کنند، مى‌گویند: "ایمان آورده‌ایم. "ولى هنگامى که با یکدیگر خلوت مى‌کنند،

(بعضى به بعضى دیگر اعتراض کرده) مى‌گویند: چرا

مطالبى را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام)

براى شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو مى‌کنید تا

روز رستاخیز در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! ...

آیا اینها نمى‌دانند خداوند آنچه را پنهان مى‌دارند

یا آشکار مى‌کنند مى‌داند؟!»

چنانچه در این آیه مشاهده می‌گردد برخی از افراد قوم بنی‌إسرائیل، علم خدا را محدود به ظواهر امور مادی می‌دانستند، و تصور می‌کردند که اگر چیزى را پنهان کنند و مسلمانان را از آن مطلّع نسازند، خدا نیز از آن با خبر نمی‌شود. قرآن با تکیه بر حاضر و ناظر بودن خداوند و آگاهی او بر همه‌ی امور پیدا و پنهان، بر تصور باطل آنها که از عقیده به اصالت ماده و حس ناشی می‌شد، خط بطلان کشیده و مبارزه‌ی خود را با این عقاید پوچ اعلام نموده است.[5]

اگر چه واژه‌ی حس در قرآن تنها شش مرتبه آمده،[6]اما مبارزه‌ی رو در روی قرآن با عقایدِ باطلِ حس‌گرایانه که شالوده‌ی عقاید بت‌پرستان و مشرکان بوده، در بیشتر آیات آن مشهود است.[7]

عوامل حس گرایی

1. جهل:

یکی از مهمترین عواملی که منجر به حس‌گرایی می‌گردد، جهل و نادانی است. قرآن، اشاره به این عامل می‌فرماید:

«وَ قَالُواْ مَا هِىَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لهَُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّون‌»[8]

«آنها گفتند: "چیزى جز همین زندگى دنیاى ما، در کار نیست؛ گروهى از ما مى‌میرند و گروهى جاى آنها را مى‌گیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمى‌کند!" آنان به این سخن که مى‌گویند، علمى ندارند؛ بلکه تنها حدس مى‌زنند!»

خداوند در این آیات به نقل سخن "دهریون" پرداخته، که مبدأ و معاد را انکار می‌کنند؛ اما هیچ دلیلی بر انکار خود نداشته؛ بلکه جهل، آنها را بر این عقیده واداشته است.[9]

2. استکبار:

علت دیگری که در قرآن برای حس‌گرایی بیان شده، روحیه‌ی استکباری است:

«وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَئکَةُ أَوْ نَرَى‌

رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبرَُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوًّا کَبِیرًا»[10]

«و کسانى که امیدى به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار

مى‌کنند) گفتند:"چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمى‌بینیم؟!" آنها درباره‌ی

خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگى کردند!»

بیان کلی آیه اینست که، کفار به دلیل خودبرتربینی از رسول خدا، ایمان آوردنشان را مشروط نمودند به اینکه، خدا و ملائکه را به صورت حسی مشاهده‌ کنند.[11]

آثار حس گرایی

1. انکار غیب و معاد:

یکی از آثار و لوازم حس‌گرایی، انکار غیب است؛ چون غیب از جمله اموری است که فقط با عقل و ضمیر دریافت می‌شود؛ اما کسانی که اصالت را به عالم ماده داده و حس‌گرایی را سرلوحه‌ی خود قرار داده‌ و همه چیز را در آن خلاصه می‌کنند، نمی‌توانند فراتر از عالم حس و ماده را درک کرده و به وجود قدرتی، فراتر از آن اعتراف کنند:[12]

«وَ قَالُواْ مَا هِىَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْر‌»[13]

«و گفتند: جز زندگى دنیوى ما هیچ نیست. مى‌میریم و زنده

مى‌شویم و ما را جز دهر هلاک نکند.‌»

حس‌گرایان، اختیار مرگ و حیات خود را به دست دهر (طبیعت) ‌سپرده و به طور کلی منکر غیب و زندگی دوباره پس از مرگ شده و مطلقاً وجود صانع حکیم را انکار نموده‌اند. [14]

2. تکذیب رسالت انبیاء:

از دیگر آثار حس‌گرایی تکذیب رسالت انبیاء الهی است که ریشه‌ی آن را باید در انکار غیب جستجو کرد؛ چون، کسانی که به عالم غیب ایمان نداشته و آن را انکار می‌کنند، به طور قطع ادعای رابطه با عالم غیب را که از طرف انبیاء صادر شده، نیز تکذیب می‌کنند. قرآن درباره‌ی آنان اینگونه سخن می‌گوید:

«وَ عجَِبُواْ أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنهُْمْ وَ قَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّاب‌»[15]

«آنها تعجّب کردند که پیامبر بیم‌دهنده‌اى از میان آنان به سویشان آمده و کافران گفتند: این ساحر بسیار

دروغگویى است!»

کفار، آنقدر در حس‌گرایی خود غرق بودند که از آمدن انذار دهنده‌ای از سوی خدا تعجب کرده و از شدت تعجب به او نسبت "جادوگرِ دروغگو" دادند.[16]

3. ظلم:

ظلم، از جمله آثار گرایش به حس‌گرایی است. قرآن ،جریان گوساله پرستی قوم بنی‌اسرائیل را که بعد از میعاد پیامبرشان حضرت موسی –علیه‌السلام- به آن رو آوردند، با تمام ظرافت و زیبایی به تصویر کشیده و آنها را ظالم معرفی نموده است:

«وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ أَنتُمْ ظَالِمُونَ»[17]

«و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم؛ (و او، برای گرفتن فرمانهای الهی، به میعادگاه آمد؛) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛در حالی که ستمکار بودید.»

ظلم به معنای ضایع نمودن حقی از حقوق نفس یا غیر می‌باشد (امر مادی،معنوی یا الهی)؛ و بزرگترین ظلم، تضییع حق خویش در بعد معنوی است؛ و بالاتر از آن تضییع حقوق الهی بوده که ظالم بودن بنی‌اسرائیل در این ماجرا، به هر دو جهت ظلم (حق‌النفس و حق‌الله) صدق می‌کند. بنابراین عده‌ی زیادی از بنی‌اسرائیل با گوساله پرستی مرتکب کفر و شرک شدند که ظلم بزرگی است:[18]

«إنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ»[19]

پس قوم یهود در حقیقت، راه درک حقایق را منحصر در حواس خود می‌دانستند، با اینکه ناتوانی گوساله را در عدم تکلم و عدم هدایت می‌دیدند.[20]

اقوام حس‌گرا

حس، به عنوان یک موهبت عظیم الهی در تمام موجودات جاندار به ‌خصوص در وجود انسان‌هاست؛ و حتی بدون قوای حسی، زندگی بر انسانها بسیار سخت می‌باشد. اما برخی از انسانها متأسفانه، این نعمت بزرگ الهی را نابجا و در حد افراط به کار گرفته‌ و نام آنها در تاریخ به این صفت مذموم ثبت شده است. قرآن نیز به نام برخی از اقوام و گروههای معتقد به این رویه‌ی افراطی اشاره کرده؛ که به ذکر برخی از آنها اکتفا می‌شود:

1. بنی‌إسرائیل:

یکی از اقوامی که قرآن در موارد متعددی از عملکرد حس‌گرایانه‌ی آنها سخن به میان آورده و به نکوهش آنها پرداخته، قوم بنی‌‌إسرائیل است. برخی از عملکردهای حس‌گرایانه‌ی این قوم عبارت است از:

الف. گوساله پرستی:

یکی از مظاهر حس‌گرایی قوم یهود، گوساله‌پرستی آنهاست. با وجود اینکه معجزات الهی را کراراً با چشم خود می‌دیدند، باز همه را فراموش کرده و در برابر گوساله‌ای بی‌جان، به عنوان معبود، به سحده می‌افتادند:

«ثُمَّ اتخََّذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَات‌ ...»[21]

«سپس گوساله (سامرى) را، پس از آن همه دلایل روشن که براى آنها آمد، (به خدایى) انتخاب کردند ...»

این آیه به گوساله‌پرستی قوم یهود اشاره دارد؛ که پس از طولانی شدن غیبت موسی –علیه‌السلام- صورت گرفت.[22]

ب. درخواست رؤیت خدا:

قوم یهود از پیامبر خویش (موسی) پیوسته درخواست می‌کردند، که خدا را به آنها نشان بدهد، تا ایمان بیاورند. قرآن چندین بار به این امر اشاره کرده و می‌فرماید:

«وَ إِذْ قُلْتُمْ یَامُوسىَ‌ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتىَ‌ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً ...»[23]

«و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: «اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکارا (با

چشم خود) ببینیم!...»

این آیه، نمایان‌گر شدت وابستگی این قوم به حواس مادی می‌باشد. بهانه‌جویی‌های آنها به جایی رسیده بود که ایمان آوردشان را به پیامبر خویش، مشروط به رؤیت خدا کرده بودند.[24]

ج. درخواست بت به عنوان خدا:

از دیگر چهره‌های حس‌گرا بودن یهودیان، بنابر نقل قرآن، درخواست بت از حضرت موسی بود که بت بی‌جان را به عنوان إله برای آنان قرار دهد:

«وَ جَاوَزْنَا بِبَنىِ إِسْرَ ءِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلىَ‌ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلىَ أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ یَامُوسىَ اجْعَل لَّنَا إِلَاهًا

کَمَا لهَُمْ ءَالِهَة ...»[25]

«و بنى اسرائیل را از دریا عبور دادیم، در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی‌اسرائیل) به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان‌گونه که آنها خدایانى دارند!...»

با اینکه قوم بنی‌إسرائیل می‌دانستند که بتها در عالم هستی نمی‌توانند هیچ اثری را ایجاد کنند؛ با این حال، با دیدن یک گروه بت‌پرست، بت بی‌جان و بی‌اثر را بر خدای قادر مطلق ترجیح داده و از پیامبر خود درخواست خدایی، مثل خدای آنان نمودند.[26]

2. قوم ثمود:

قوم دیگری که در قرآن از عملکرد حس‌گرایانه‌ی آنها سخن به میان آمده، قوم ثمود است:

«إِنْ هِىَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا نحَْنُ بِمَبْعُوثِینَ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْترََى‌ عَلىَ اللَّهِ کَذِبًا وَ مَا نحَْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِین‌»[27]

«مسلّماً غیر از این زندگى دنیاى ما، چیزى در کار نیست پیوسته گروهى از ما مى‌میریم، و نسل دیگرى جاى ما را مى‌گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد! او فقط مردى دروغگوست که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!»

این قوم به دلیل نگرش مادی به عالم هستی، رسالت پیامبر خدا و معاد را انکار نموده و زندگی و مرگ را حاصل عوامل طبیعی می‌دانستند.[28]

البته در یک نگاه کلی به آیات قرآن، می‌توان گفت که همه‌ی کفار به نوعی مادی‌گرا (حس‌گرا) هستند. چون آنها به غیب، معاد، رسالت انبیاء و... به دیده‌ی انکار می‌نگریستند. و اگر بخواهیم نام همه‌ی این اقوام را نیز بیاوریم، تقریباً نام تمام اقوام گذشته را که گرفتار عذاب خدا شده‌ و هلاک شده‌اند، باید در اینجا یادآور می‌شدیم؛ ولی آنچه در دیدگاه قرآنی مهم است، عبرت گرفتن از سرانجام زندگی این افراد و اقوام می‌باشد:[29]

«قَدْ خَسرَِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتىَّ إِذَا جَاءَتهُْمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ یَاحَسرَْتَنَا عَلىَ‌ مَا فَرَّطْنَا فِیهَا... أَ فَلَاتَعْقِلُون‌»[30]

«آنها که لقاى پروردگار را تکذیب کردند، مسلماً زیان دیدند، تا هنگامى که ناگهان قیامت به سراغشان بیاید مى‌گویند: «اى افسوس بر ما که درباره آن، کوتاهى کردیم!... آیا نمى‌اندیشید؟!»

مقاله

نویسنده محمد مؤذني
جایگاه در درختواره تفسیر قرآن
جایگاه در درختواره علوم قرآن و حدیث - قرآن پژوهی - هستی شناسی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS