كلمات كليدي : قرآن، نفاق، دوروئي، انحراف
نویسنده : كاظم سرابي
"منافق" واژهای است قرآنی که از ماده نفق و نفاق گرفته شده و در لغت به معنی خارج شدن و تمام شدن است و در اصطلاح کسى است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است:[1]
« یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ »[2]
«میگویند آنچه را که در دلهایشان نیست »
وجه تسمیه منافق از "نفق" بمعنى نقب است که از راهى به دین وارد و از راه دیگرى خارج میشود.[3]
در قرآن کریم آیات فراوانی به موضوع منافقین میپردازد تا آنجا که سورهای مستقل نیز در شرح حال آنها به نام منافقون نازل شده و این مطلب بیان کننده اهمیت موضوع است.
سرچشمه نفاق
مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانى مطرح شد که پیامبر به مدینه هجرت فرمود و پایههاى اسلام قوى و پیروزى آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقى وجود نداشت، زیرا مخالفان قدرتمند هر چه مىخواستند آشکارا بر ضد اسلام مىگفتند و انجام مىدادند و از کسى پروا نداشتند و نیازى به کارهاى منافقانه نبود، لذا دشمنان شکست خورده، براى ادامه برنامههاى تخریبى خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولى در خفا به اعمال خود ادامه مىدادند.
اوصاف عمومی و جامع منافقان
از مجموع آیات سوره منافقون، نشانههاى متعددى براى این گروه، استفاده مىشود که در یک جمعبندى مىتوان، آن را در ده نشانه و پیام خلاصه کرد:
1- دروغگویى صریح و آشکار:
« وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ »
«خداوند شهادت مىدهد که منافقان دروغگو هستند.»
2- استفاده از سوگندهاى دروغین براى گمراه ساختن مردم:
« اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً »
«آنها سوگندهایشان را سپر ساختهاند»
3- عدم درک واقعیات، بر اثر رها کردن آئین حق:
« لا یَفْقَهُونَ »
«حقیقت را درک نمىکنند»
4- داشتن ظاهرى آراسته و زبانى چرب:
« وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ »
«هنگامى که آنها را مىبینى، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتى فرو مىبرد! »
5- بیهودگى در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق، همچون یک قطعه چوب خشک:
« کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَة ٌ»
«گویى چوبهاى خشکى هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند»
6- بدگمانى و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چیز به خاطر خائن بودن:
« یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ »
«هر فریادى از هر جا بلند شود بر ضد خود مىپندارند»
7- حق را به باد سخریه و استهزاء گرفتن:
« لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ »
«سرهاى خود را (از روى استهزا و کبر و غرور) تکان مىدهند! »
8- فسق و گناه:
« إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ »
« خداوند قوم فاسق را هدایت نمىکند! »
9- خود را مالک همه چیز دانستن، و دیگران را محتاج به خود پنداشتن:
«هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا »
« آنها کسانى هستند که مىگویند: به افرادى که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند »
10- خود را عزیز و دیگران را ذلیل، تصور کردن:
« لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ »[4]
« عزیزان ذلیلان را بیرون مىکنند »
بدون شک نشانههاى منافق منحصر به اینها نیست، و از آیات دیگر قرآن و روایات اسلامى و نهج البلاغه نیز نشانههاى متعدد دیگرى براى آنها استفاده مىشود، حتى در معاشرتهاى روزمره مىتوان به اوصاف و ویژگیهاى دیگرى از آنها پىبرد، ولى آنچه در آیات این سوره آمده، قسمت مهم و قابل توجهى از این اوصاف است.
در سوره توبه نیز پنج صفت دیگر زنان و مردان منافق بیان شده است که عبارتند از:
1- دعوت مردم به منکرات:
« یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ »
2- باز داشتن مردم از نیکیها:
« وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ »
3- خودداری از انفاق:
« وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ »
یعنی اصطلاحا "دستهایشان را مىبندند" نه در راه خدا انفاق مىکنند، نه به کمک محرومان مىشتابند.
4- فراموشی خدا:
« نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ »
تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان مىدهد که "آنها خدا را فراموش کردهاند" و نیز وضع زندگى آنها نشان مىدهد که خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده یعنى با آنها معامله فراموشى کرده است و آثار این دو فراموشى در تمام زندگى آنان آشکار است.
5- فسق منافقان:
« إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ »
یعنی منافقان بیرون از دائره اطاعت فرمان خدایند و بدیهی است در این صورت، تمامی آثار فسق نیز بر آنان منطبق میشود. [5]
اقسام نفاق
1.نفاق در عقیده:
یعنی اینکه در باطن کافر و مشرک و منحرف باشد ولى در ظاهر اظهار اسلام و ایمان کند و یا جزو فرق باطله و اهل بدعت و ضلالت باشد ولى اظهار تشیّع نماید، و این نوع از نفاق اعظم و اشدّ و اقبح اقسام کفر است زیرا علاوه بر کفر باطنى، شامل مکر و حیله و خدعه نسبت به مسلمانان نیز میباشد و آنچه از مصائب و بدبختیها که دامنگیر مسلمانان شده از قبل اینگونه افراد بوده است و از اینجهت
خداوند در قرآن سختترین عذاب و درکات دوزخ را براى آنان مقرر داشته و فرموده:
« إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»(نساء 145)
«منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت!»
2.نفاق در اخلاق:
یعنى باطنا متخلّق باخلاق حمیده نباشد ولى در ظاهر چنین نمایش دهد که داراى اخلاق حمیده است مثل اینکه در باطن زهد و خوف از خدا و محبّت خدا و سخاوت و توکل و خشوع و امثال این صفات را ندارد ولى در ظاهر خود را زاهد و خائف و محبّ خدا و سخى و متوکل و خاشع و نظائر اینها نشان میدهد ولى اگر در باطن داراى اخلاق رذیله باشد ولى در ظاهر ترتیب اثر بر آنها ندهد، این نفاق نمیباشد بلکه طریقه معالجه اخلاق رذیله همین است و اگر باین قصد باشد بسیار ممدوح و پسندیده بلکه لازم است.
3.نفاق در اعمال:
یعنى خلوت او با ملأ او و پنهان او با آشکاراى او و غیبت او با حضور او متفاوت باشد و در ظاهر خود را اعبد و اتقى ناس معرّفى کند ولى در حقیقت چنین نباشد، و این نیز غیر از اخفاء معصیت است زیرا اشاعه و اظهار معصیت خود گناه است و دلیل بر اینکه نفاق شامل جمیع این اقسام است اخبارى است که از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) در تعریف نفاق و منافق وارد شده است.[6]
همانگونه که گذشت نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن را در بر مىگیرد به همین علت هر فرد دورو را در هر مقولهای میتوان منافق نامید.
با اندکی تامل، میتوان فهمید که حرکت نفاق در برابر اسلام صرف یک تاریخ نیست، بلکه جریانی همیشگی است که همواره به دشمنی با اسلام حقیقی پرداخته است. اگر عبدالله بن اُبی در زمان پیامبر اسلام چهره بارز نفاق سیاسی است در زمان مانیز کسانی هستند که در کسوت اعتقاد ظاهری به انقلاب و وفاداری به آن، ضربه های جبران ناپذیری به پیکره انقلاب وارد کردهاند.
ارکان نفاق
علامه طباطبائی در تفسیر آیه 54 سوره توبه، کفر به خدا و رسول او، کسالت و
بى میلى در نماز خواندن، و کراهت در انفاق را از ارکان نفاق آنان شمرده است.[7]
« وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالى وَ لا یُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَِ »
«هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمىآورند جز با کسالت، و انفاق نمىکنند مگر با کراهت!»
عوامل انحراف منافقین از زبان مومنین
در سوره حدید آیه 14 گفتگوی جالبی را که در قیامت میان مومنین و منافقان اتفاق میافتد را بازگو میکند، در این گفت و شنود، مومنین عوامل انحراف منافقین را چنین بیان میکنند:
1. شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید:
« وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ »
«ولى شما خود را به هلاکت افکندید»
2. پیوسته در انتظار مرگ پیامبر (ص) و نابودى مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید؛ یعنی همواره بدخواه پیامبر و مسلمانان بودید و برای نابودی اسلام لحظه شماری میکردید:
« وَ تَرَبَّصْتُمْ ِ»
«انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید»
3. پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر (ص) و قرآن شک و تردید
داشتید به عبارت روشنتر هیچ گاه به ضروریات دین یقین نداشتید:
« وَ ارْتَبْتُمْ »
«و (در همه چیز) شکّ و تردید داشتید»
4. همواره گرفتار آرزوهاى دور و دراز بودید آرزوهایى که هرگز دست از سر شمابرنداشت تا فرمان خدا بر مرگتان فرا رسید:
« وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ »
« وآرزوهاى دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید»
5. از همه اینها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد و شما نیز به خاطر پوشالی بودن ایمانتان همواره فریب خورده و منحرف میشدید:
« وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ » [8]
«شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد»
عوامل اصلاح منافقین
در تفسیر منیر برای اصلاح منافقین مراحل سه گانهای را ذیل آیه 63 سوره نساء بیان میکند که عبارتند از؛
الف) روگرفتن از آنها، قبول نکردن عذرخواهیشان و اینکه هرگز با آنها از راه گشاده رویی و احترام برخورد نکردن(روشن است که همه این مسائل به خاطر نفاق آنهاست نه مسئله دیگری)
ب) پند و اندرز، بیم دادن و نصیحت دلسوزانه به گونهایکه آنها را به تامل وادارد و دلهایشان را نرم گرداند تا شاید با اندکی تفکر به اشتباه خود پی برده از روی حقیقت ایمان بیاورند.
ج) ترساندن شدید، تا آنجا که اگر در نفاقشان اصرار نمایند به ایشان وعده مرگ داده شود و به آنها فهمانده شود که بدتر از کفارند.[9]
جایگاه منافقین در جهنم
« إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً » [10]
«منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاورى براى آنها نخواهى یافت! (بنا بر این، از طرح دوستى با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید!»
از این آیه به خوبى استفاده میشود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است، و باید هم چنین باشد، زیرا خطراتى که از ناحیه منافقان به جوامع انسانى میرسد با هیچ خطرى قابل مقایسه نیست.[11]
منافقان درروایات
در رابطه با مفهوم نفاق، صفات منافقین، چگونگی برخورد با آنها و مسائل مرتبط با نفاق و منافقین[12] احادیث فراوانی نقل شده که ما در اینجا به نقل یکی از آنهااکتفا میکنیم:
امام صادق (ع) میفرمایند: چهار چیز از علامات نفاق میباشد؛
« قساوت قلب، خشکی چشم، اصرار برگناه، حرص دنیا.» [13]