لاييك، لاييسيته، سكولار، سكولاريسم، سكولاريزم
نویسنده : طاهره اخوان , سیروس سعادتی لیلان
درک معنی و مفهوم لاییک ارتباط بسیار نزدیکی با تبیین مفهوم سکولاریزم دارد. لائیک به معنای جدایی دین از سیاسیت و تفکیک بین حوزه دین و سازمان حکومت میباشد. دین در حکومت لائیک شخصی شده و در حوزه عمومی جامعه جایگاهی ندارد.
سکولاریزم یعنی محدودیت دین و پیشروی سازمان دولت در حوزههای دین. در سکولاریسم حکومت نه تنها در کوچک کردن حوزه دین تلاش میکند، با به چالش کشاندن دین در برابر علم و عقل در تخریب پایگاههای آن تلاش مینماید و به دنبال دنیوی شدن دین است.
تفاوتهای آن دو:
تفاوت لائیک با سکولاریزم در این است که در لائیک دین در جایگاه شخصی افراد قرار میگیرد و فقط از حوزه دولت جدا میگردد و دیگر دخالتی در سیستم تصمیم گیری و تصمیم سازی سازمان حکومتی ندارد، ولی همچنان در زندگی خصوصی افراد جایگاه خود را حفظ میکند؛ ولی در سکولاریزم نه تنها از ساختار حکومتی حذف میشود بلکه با نهادهای مذهبی در جامعه برخورد نیز میشود، یعنی اساس باورهای دینی در مقابل علم و عقل قرار میگیرند و تنها آن بخش از دین که بتواند با علم و عقل بشری حاکم بر جامعه به توافق برسد، میتواند دوام بیاورد.
تشابه های آن دو:
هر دو جریان لائیک و سکولاریزم اقدامی است بر علیه دین و هر دو پاسخی است بر حاکمیت بلا منازع کلیسا که امروزه به سایر جوامع هم رسوخ کرده است. میتوان گفت در هر دو جریان عقل بشری با ابزار علم در مقابل وحی به تکاپو برمیخیزد.
لاییسیته ریشه در زبان فرانسه دارد و سکولاریسم ریشه در زبان انگلیسی دارد. پیتر برگر در کتابش تحت عنوان واقعیت اجتماعی دین، لاییسیته را چنین تعریف میکند:
«کوششی است که به واسطه آن گروههای جامعه از سیطره فرمانها و تشکیلات دینی جدا و رها میشوند».
لاییسیته فقط به همین معنای دخالت نکردن نهاد دولت و نهاد دین در امور یکدیگر به کار میرود؛ ولی، سکولاریسم علاوه بر این نکته بر کاستن از ایمان و اتکای بیشتر به عقل هم اشاره میکند. در جوامع سکولار، بینش افراد به جامعه و زندگی، برگرفته از علم و عقل است و نهادها بیشتر بنیاد عقلانی دارند تا روحانی.
در مفهوم لاییسیته از جدایی گستره دین و دولت دو معنی برداشت میشود: یکی استقلال دولت و کلیسا از هم و دیگری استقلال همه دینها از دولت، که نوعی آزادی مذهبی را تداعی میکند. در جامعۀ مدرن هر دین و مذهبی میتواند سازمان ویژه خود را داشته باشد، انجمنها و مجامع خود را برپا سازد، در جامعه نقش بازی کند، مواضع خود را بیان دارد و فعالیتهای گوناگون خود را بگستراند.
باید توجه داشت که از نظر تاریخی لاییسیزاسیون در کشورهایی که از یک سنت نیرومند کاتولیکی برخوردار بودند، پدید آمد و در واقع لاییسیته واکنشی در برابر اقتدار و سلطۀ کلیسا بود و منجر به بیطرفی دولت و کلیسای کاتولیک نسبت به هم و جدایی آنها شده است. نمونه بارز یک کشور لاییک، فرانسه است. این در حالی است که در کشورهای سکولار مثل انگلستان نوعی همکاری میان دولت و کلیسای پروتستان پدید آمده است.
در ایالات متحده بسیار زودتر از بسیاری از کشورهای اروپایی دولت فدرال نسبت به تمامی مذاهب بیطرفی اتخاذ کرد و دولت لاییک را تشکیل داد. نخستین لایحه الحاقی به قانون اساسی آمریکا (1791م.)، جدایی دین از دولت فدرال و نبود هر گونه مذهب رسمی (Established religion) ... و آزادی کامل اعتقاد و وجدان را تضمین کرد. و در جهان اسلام هم مصطفی کمال (آتارتورک) با از بین بردن خلافت، دین اسلام را که بعنوان دین رسمی عثمانی بود، لغو کرد؛ و این ایده به سایر نقاط از جمله افغانستان و ایران هم نفوذ کرد.
لاییسیته بر اساس برداشتی که امروزه از آن میشود به هیچ وجه قصد ندارد دین را حذف کند. لاییسیته در نظر دارد بین امر دینی و امر سیاسی مناسبات جدیدی برقرار کند، چیزی که منجر به استقرار اشکال جدید حضور و منش دینی در جوامع میشود. این اشکال جدید مبتنی بر این است که پذیرش دین در سطح وجدان شخصی قرار گیرد و کارکرد زندگی اجتماعی و سیاسی افراد، مشمول قواعد برآمده از عقل شود. این اشکال با اشکال سنتی که در جوامع گذشته غالب بوده، مقابله میکند.
البته این دو مفهوم نیز همانند سایر مفاهیم درعلوم انسانی در بسیاری جهات بصورت شناور( متغیر) است، که تابع عوامل زمان و مکان میباشد و حدت و شدت آنها در جوامع مختلف متفاوت است.