كلمات كليدي : ديويد برلو، ارتباطات انساني، معني، منبع، كانال ارتباطي، گيرنده، پيام، فراگرد
نویسنده : ميثم اميد علي
مدلها برای سازماندهی افکار بهکار میآیند. مدل میتواند مجموعهای از گزارهها، یک نمودار، ساختاری مادی، یک فرمول ریاضی و سادهشده یا کوچکشده شیء واقعی باشد. مدلهای ارتباطی معمولاً بازنمود تصویری یا چکیده یک نظریه هستند. هر مدل، با برجستهسازی حوزههای خاص مورد توجّهاش و پدیدار ساختن چیزی از چشماندازی خاص، نقش خاص خود را ایفا میکند. برخی مدلها میکوشند با گرد هم آوردن جنبههای گوناگون، نظریه عام ارتباط را به نمایش بگذارند.[1]
دیوید ک. برلو (David k. Berlo 1929) نویسنده، محقق و یکی از نخستین دانشجویان ارتباطات است که دکترای تخصصی خود را در ارتباطات از دانشگاه ایلینویز دریافت کرد. او پس از دوران فارغالتحصیلی بخش ارتباطات را در دانشگاه ایالتی میشیگان بنیان گذاشت.[2]
مدل ارتباطی برلو، که وی آنرا در سال 1960 طراحی کرد، بهتفصیل درباره فراگرد ارتباطات انسانی توضیح میدهد.
مدل برلو حاوی چهار عنصر "منبع"، "پیام"، "کانال" و "گیرنده" است. "منبع" و "گیرنده" هرکدام دارای مهارتهای ارتباطی، نگرش، دانش، فرهنگ و سیستمهای اجتماعی هستند. "پیام"، به رمز، محتوا، نحوه ارائه، عناصر و ساخت، تقسیم میشود. "کانال" نیز شامل دیدن، شنیدن، لمس کردن، بوییدن و چشیدن است.[3]
معنی
برلو که بهشدّت تحت تأثیر نظریه محرک-پاسخ در روانشناسی بود، فرایند یادگیری و تفسیر را بررسی کرد. او نشان داد که چگونه فرد، همواره هم گیرنده است و هم منبع. بنابراین یادگیری، مشتمل بر فرایند تفسیر محرک-پاسخ و عمل بر مبنای پیامدهای پاسخ است. او میگوید تکرار و تواتر ممکن است پیوندهای محرک-پاسخ را محکمتر یا سستتر کند. بنابراین وقتی یک پاسخ، با پاداش روبرو میشود، آن عادت تقویت شده و وقتی پاداش نمیگیرد، تضعیف شده و در نهایت از بین میرود.
در تلاش برلو، مفهوم "قصد" ارتباطی، برای برقرار شدن ارتباط مؤثر و آشکار، نقش مهمی دارد. برلو معتقد است که قصد و هدف تمامی رفتارهای ارتباطی آن است که پاسخی خاص از جانب فرد یا گروهی خاص را برانگیزد و ارتباط، هنگامی مؤثر خواهد بود، که گیرنده با تلاش کمتری پاسخ مطلوب را ارائه دهد. او پنج اصل را برای ارتباط مؤثر مطرح میکند:
1. تواتر ارائه پیام، با پاداش و بدون پاداش؛
2. رقابت محرّکی مفروض با محرّکها و پاسخهای دیگر؛
3. میزان پاداشی که در پی پاسخ بهدست میآید؛
4. فاصله زمانی دادن پاسخ و گرفتن پاداش؛
5. میزان تلاشی که گیرنده فکر میکند، برای پاسخ مطلوب باید صرف کند.
برلو مدل خود را شرح و بسط میدهد تا رابطهی میان ارتباط و معنا را نشان دهد. او تأکید میکند که عناصر ساختار زبان، بهخودی خود معنا ندارند.[4] او در مبحثی با عنوان "معنی معنی" مینویسد: «ما زبان را برای بیان و بیرون آوردن معنیها بهکار میبریم؛ در واقع این کارکرد اصلی زبان است. معنی، چیزی ذاتی و جدانشدنی از بسیاری از تعاریف زبان است. بهروشنی مشخص است که معنی، وابسته به کدهایی است که ما در ارتباط انتخاب میکنیم.»[5]
او میگوید که معنیها در پیامها و چیزهای قابل کشف نیستند. در واقع کلمات در نهایت هیچ معنایی نمیدهند؛ بلکه معنیها فقط در آدمها هستند، که مسبّب پاسخها میشوند. آنها چیزهایی شخصی و درون ارگانیسم انسانند. معناها آموخته میشوند؛ آنها داراییهای ما محسوب میشوند؛ ما معنیها را یاد میگیریم، بر آن میافزاییم، آنها را نابود میکنیم؛ اما قادر به یافتنشان نیستیم. آنها در ما هستند نه در پیام. خوشبختانه معمولا ما افرادی را مییابیم که معنیهایی مشابه معنیهای ما دارند و در نتیجه با آنها میتوانیم ارتباط برقرار کنیم. آنانی که با یکدیگر تشابه معنایی دارند، میتوانند ارتباط برقرار کنند و اگر فاقد این تشابه باشند، قادر به ارتباط با یکدیگر نیستند. اگر معنیها، در پیامها بودند به این مفهوم بود که همه میتوانستند با هر زبانی و با هر کدی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در نتیجه عناصر و ساخت زبان، فقط نمادند و بس.[6]
فراگرد (Process)
برلو در مدل خود به فراگرد بسیار تأکید دارد و اعتقاد دارد که ارتباط، یک فراگرد است و حتی مدل او به مدل فراگرد ارتباط، معروف است. او در "فراگرد ارتباط" مینویسد: «یک فرهنگ لغت، فراگرد را چنین تعریف میکند: هر رویدادی که یک تغییر ممتد در زمان را نشان دهد، یا هر عمل یا نحوه عملی که ممتد باشد.»
او به مسئله عدم توانایی انسان در کشف واقعیّتهای فیزیکی پرداخته و معتقد است که اینگونه واقعیتهای پایه، با انسان، خلق و آفریده میشود. برلو در زمینه نگاه به عملکرد فراگرد میگوید: «وقتی ما کوشش میکنیم که درباره فراگرد چیزی چون ارتباط، توضیح دهیم و در واقع آنرا مشاهده کنیم، سرانجام دو مسئله پاسخ ما خواهد شد: نخست باید پویایی فراگرد را متوقّف کنیم، در حالیکه در همان موقع ما درگیر حرکت هستیم. مسئله دوم طرز استفاده از زبان است که خود، یک فراگرد و چیزی در حال تغییر است.»
مثلاً در تئاتر میتوانیم فهرستی از اجزای تشکیلدهنده یک تئاتر را برشماریم (سناریو، بازی، کارگردان، بازیگران، صحنهپرداز و ...)؛ اما اینها مجموع تئاتر نیستند؛ اینها فقط یک مخلوط هستند. اگر پویایی را نیز حاکم قرار دهیم، آن وقت این اجزا بهوسیله آن پویایی، تئاتر خوانده میشوند. البته پویایی حرکت، که وابسته به اجزاست، پدیدهای دیداری است.
از نظر برلو، علیرغم پیچیدگی فراگرد ارتباط، میتوان آنرا به یک تزریق زیرپوستی تشبیه کرد، که فقط میتوان ردیف عملیات این تزریق را برشمرد.
از مجموعه نوشتههای برلو درباره فراگرد میتوان چنین نتیجه گرفت.
1. فراگرد ایستا نیست؛ بلکه پویا است؛
2. فراگرد آغاز و پایان ندارد؛
3. اجزا و عناصر یک فراگرد، دارای کنشهای متقابلاند و هریک بر دیگری تأثیر میگذارد و از دیگری تأثیر میگیرد؛
4. دارای ردیف از اجزا نیست.[7]
مدل فراگرد ارتباط[8]
برلو اجزای مدلش را بهشرح زیر توضیح میدهد. شکل زیر هم نشاندهنده مدل است.
1. منبع–رمزگذار (The Source-Encoder)؛ یک منبع ارتباط بعد از تعیین روشی که میخواهد با آن روی گیرندهاش تأثیر بگذارد، پیامی را بهقصد تولید هدف دلخواهش رمزگذاری میکند. حداقل چهار نوع عامل در منبع وجود دارد که میتواند صحت آنرا افزایش دهد. آنها عبارتند از:
أ) مهارتهای ارتباطی (Communication Skills)؛ پنج نوع مهارت ارتباط کلامی وجود دارد. دو نوع از آنها مهارتهای رمزگذاری است: نوشتن و گفتن؛ دو نوع از آنها مهارتهای رمزخوانی (Decoding Skills) است: خواندن و شنیدن. پنجمین مهارت به فکر یا تعقل (Thought or Reasoning) مربوط است.
البته مهارتهای رمزگذاری دیگری هم وجود دارند، که میتوان مهارتهای درباره نوشتن و گفتن را به سایر رمزگذاریها عمومیت داد. سطوح مهارتهای ارتباطی میتوانند هم در تجزیه و تحلیل هدفها و مقاصد یاری کنند و هم میزان توانایی افراد را در رمزگذاری پیامهایی که مقصود آنها را بیان میکند، تعیین کنند.
ب) نگرشها (Attitudes)؛ برلو میگوید، دانشمندان علوم اجتماعی مشکل قابل ملاحظهای در تعیین اینکه منظور آنها از نگرش چیست داشتهاند. او در توضیح مفهوم نگرش، از مثال زیر کمک میگیرد؛ که اگر فرد الف پیشآمادگی (Predisposition)، تمایل (Tendency) و آرزو برای نزدیک شدن یا دور شدن از فرد ب را داشته باشد، در اینصورت نگرشی (مطلوب یا نامطلوب) نسبت به فرد ب دارد.
برلو فراگرد ارتباط را در چند عامل میداند:
1. نگرش نسبت به خود (Attitude Towed Self)؛ نگرشی است که بر رفتار منبع ارتباط تأثیر میگذارد.
2. نگرش نسبت به مطلب خود؛ وقتی یک نویسنده یا سخنرانی مطلبی را بیان میکند، نگرش او تقریبا همیشه از میان پیامش فهمیده میشود.
3. نگرش نسبت به گیرنده؛ نگرش منفی یا مثبت نسبت به گیرنده، برروی پیام منبع تأثیر میگذارد.
ج) سطح دانش (Knowledge Level)؛ مقدار دانش یک منبع درباره موضوعش، بر پیام او تأثیر خواهد گذاشت. یک شخص، درباره چیزی که نمیداند، نمیتواند ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر اگر منبع، خیلی زیاد بداند، اگر تخصّص خیلی بالایی داشته باشد، ممکن است در مهارتهای ارتباط ویژهاش چنان رفتار تکنیکی بهکار ببرد، که گیرنده پیام او نتواند آنرا درک کند. برلو میگوید یک معلم موفّق هم باید دانش کافی داشته باشد و هم اینکه بداند چگونه آموزش دهد و تدریس کند؛ تا بتواند ارتباط لازم را برای یاد دادن برقرار کند.
د) موقعیت منبع در یک سیستم اجتماعی–فرهنگی (Social–Cultural System)؛ هیچ منبعی بهعنوان یک فرد آزاد و بدون تأثیر از شرایط اجتماعی-فرهنگی، نمیتواند ارتباط برقرار کند. بدیهی است که در مورد منبع عوامل مشخصی چون مهارتهای ارتباطی، نگرشها و دانش او، در نظر خواهد بود؛ اما ما به بیش از اینها نیاز داریم. مثلاً ما نیاز داریم که بدانیم او در آن سیستم اجتماعی-فرهنگی چه جایگاهی دارد، چگونه عمل میکند، چه نقشی ایفا میکند، کارکردهایی که خواستار انجامش هست، پرستیژی که او در مقابل دیگران دارد، زمینه فرهنگی که او در آن ارتباط برقرار میکند و باورها و ارزشهایی که بر او حاکم است، چیست؟ شکلهای رفتاری مورد قبول و شکلهای رفتاری غیر قابل قبول در فرهنگ او کدامند؟ نیاز داریم که درباره انتظارات شخصی او و انتظارات دیگران درباره او آگاه شویم.
سیستمهای اجتماعی–فرهنگی بهطور نسبی عوامل تعیینکننده موارد زیر هستند: انتخاب کلماتی که افراد بهکار میبرند، هدفهایی که برای ارتباط دارند، معنیهایی که برای یک کلمه در نظر میگیرند، گیرندگانی که انتخاب میکنند و کانالهایی که برای انواع پیامها برمیگزینند همه به سیستمهای اجتماعی- فرهنگی وابستهاند.
2. گیرنده-رمزخوان (Decoder-Receiver)؛ برلو درباره این جزء از مدل خود مینویسد: «شخصی که در یک سوی فراگرد ارتباط قرار دارد، با شخصی که در سوی دیگر این فراگرد ایستاده، از نظر عواملی که ذکر شد، تفاوتی ندارد. یکی از دشواریهای صحبت درباره فراگرد، این است که وقتی ما با ارتباط درونشخصی روبرو هستیم، فرستنده و گیرنده، هردو، یک نفرند و ما بهناچار در یکسو منبع و در سوی دیگر، گیرنده را قرار میدهیم. در واقع، برای تجزیه و تحلیل فراگرد، منبع و گیرنده را بهطور مجزا بررسی میکنیم و این، دلالت بر آن دارد که برای یک لحظه، پویایی فراگرد را متوقف کردهایم. با چنین توقفی، میتوان گیرنده–رمزخوان را مطالعه کرد. اگر گیرنده، توانایی گوش کردن، خواندن و فکر کردن را نداشته باشد، قادر به دریافت و رمزخوانی پیام منبع رمزگذار نخواهد بود. بههمان ترتیب گیرنده–رمزخوان تحت تأثیر نگرش خود، به رمزخوانی یک پیام میپردازد و با نگرش خود نسبت به خویشتن، منبع و محتوای پیام، رمزخوانی میکند.
3. پیام؛ برلو سومین جزء از مدل خود را به پیام، اختصاص داده و اجزای پیام را به رمز، محتوا و نحوه ارائه، تقسیم کرده است؛ که هریک از این سه، به شرح مفصلی نیاز دارد، که در این مقال نمیگنجد.
4. کانال؛ کانال در نظریههای ارتباط، در سه معنی بهکار برده شده؛ که عبارتند از: روشهای رمزگذاری و رمزخوانی پیام، وسیله نقلیه پیام و وسیله نقلیه حملکننده. ما نیازی به اینکه در مورد وسیله نقلیه حملکننده و معنی آن زیاد بیاندیشیم، نداریم. این موضوع، مربوط به مهندسان، فیزیکدانان، زیستشناسان و شیمیستهاست. ما بیشتر به وسایل ارتباطی عمومی، مانند رادیو، تلویزیون، تلفن، تلگراف، روزنامه، فیلم، مجله، سخنرانی عمومی، اینترنت و غیره توجّه داریم.
کانال ارتباطی را بهطور فیزیولوژیکی میتوان چنین تعریف کرد؛ که حسهایی است که رمزخوان-گیرنده، میتواند یک پیامی را که از سوی یک منبع-رمزگذار، رمزگذاری و منتقل شده را درک کند. در واقع کانال یک ساز و کار حسّی چون شنیدن، دیدن، لمس کردن و غیره است. به این ترتیب، در یک فراگرد ارتباط فرد با فرد، ساز و کار حسّی فرد، هم نقش رمزخوان را دارد و هم نقش کانال را.»
موضوع دیگری را که برلو در بحث کانال به آن میپردازد، انتخاب کانال مناسب برای هر ارتباط است. او در یک نتیجهگیری مینویسد: «ما میتوانیم به کانالها حداقل به سه شیوه نگاه کنیم: ساز و کار جفتی، وسایل نقلیه یا دستگاه نقلیه حملکننده.»
نقد و تحلیل[9]
محسنیانراد در "ارتباطشناسی"، مینویسد: «بهنظر من، برلو فراگرد ارتباط را زیر عنوان "مدل ارتباطی"، بسیار مبسوط توضیح داده است؛ اما در ترسیم یک مدل مناسب یا بهعبارتی، در ترسیم مدلی منطبق با مجموع نوشتههای خود، چندان موفق نبوده است. مثلاً پیام را بهصورت یک حرف M بزرگ بهعنوان حرف اول کلمه پیام در زبان انگلیسی ترسیم کرده و کلمات نحوه ارائه را وسط حرف M و کلمات ساخت و عناصر را بالا و رمز و محتوا را در دو سوی ساق حرف M جای داده است؛ که این جایگزینی بدون نظم و منطق انجام شده است.