دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تحلیل محتوا Content Analysis

No image
تحلیل محتوا Content Analysis

كلمات كليدي : تحليل محتوا، روش سيستماتيك، تكرارپذيري، مقوله بندي، نمادهاي ارتباط

نویسنده : حسين دهقان منشادي

تحلیل محتوا، روش تحقیقی مفیدی است، که در آن، اقلام یا موارد مهم محتوای پیام همه‌ی رسانه‌های همگانی، شناسایی و شمارش و با اقلام و موارد دیگر مقایسه می‌شوند؛ سرانجام با سایر آمار و ارقام مشابه گردآوری شده و از کل جامعه مقایسه می‌گردند.[1]

از تحلیل محتوا، چندین تعریف ارائه شده که به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌شود:

ولیزر و وینر Walizer & Winer: 1978)) آن را هر رویه نظام‌مندی که به‌منظور بررسی محتوای اطلاعات ضبط شده طراحی شده باشد تعریف می‌کنند. کریپندورف (Krippendorf: 1980) آن‌را به‌عنوان یک فنّ پژوهشی برای ربط دادن داده‌ها به مضمون آن، به‌گونه‌ای معتبر و تکرارپذیر تعریف می‌کند. تعریف کرلینگر بسیار متعارف است: تحلیل محتوا، روشی برای مطالعه و تحلیل ارتباطات به‌شیوه‌ای نظام‌مند، عینی و کمّی با هدف اندازه‌گیری متغیّرهاست.[2] باردن می‌گوید: تحلیل محتوا عبارت است از مجموعه فنون تحلیل ارتباط، که برای توصیف محتوای پیام و روش‌های منظم عینی به‌کار می‌برد.[3] برلسون (Berelson: 1952) تحلیل محتوا را به‌عنوان روش تحقیقی برای توصیف عینی، سیستماتیک و کمّی محتوای آشکار ارتباطات تعریف کرده است.[4] آسابرگر تحلیل محتوا را یک روش پژوهشی معرفی می‌کند؛ که براساس اندازه‌گیری مقدار چیزی در یک نمونه تصادفی از یکی از اشکال ارتباطی طراحی شده است.[5]

تاریخچه تحلیل محتوا به جنگ جهانی دوم برمی‌گردد. در آن زمان، واحدهای اطلاعاتی متّفقین، تعداد و انواع آهنگ‌های پاپ را که از ایستگاه‌های رادیویی اروپا پخش می‌شد، کنترل می‌کردند. به‌جز این کاربردهای خاص نظامی، شیوه‌های مشابهی از تحلیل محتوا را در نیمه اول قرن بیستم می‌توان یافت؛ که برای کنترل روندهای اجتماعی و اقتصادی به‌کار گرفته می‌شدند. پس از دهه 1940، تحلیل محتوا از نظر روش‌شناختی، تکامل یافت. محقّقان آکادمیک برای بررسی طیف وسیعی از مسایل مربوط به رسانه‌ها، از آن استفاده کردند.[6]

احتمالا اولین مورد مستند تحلیل کمّی مطالب مکتوب، تحلیل محتوایی است که در قرن هیجدهم در سوئد صورت گرفته است. در آلمان، لوبل (Loble: 1903) طرحی برای تحلیل "ساختار درونی محتوا" برحسب کارکردهای اجتماعی عملکرد روزنامه‌ها منتشر می‌کند. در آلمان در سال 1910 ماکس وبر طرحی برای تحلیل محتوای گسترده مطبوعات پیشنهاد می‌کند. در آستانه قرن بیستم، مکتب‌های روزنامه‌نگاری نوپا به‌لزوم معیارهای اخلاقی و لزوم مطالعه تجربی روزنامه‌ها کشیده شدند؛ که بعدا تحلیل کمّی روزنامه نام گرفت. پس از آن، دوّمین مرحله رشد فکری تحلیل محتوا، با کارهای پژوهشی برلسون و لازارسفلد(1948) و سپس توسط برلسون در کتاب تحلیل محتوا در مطالعه ارتباطات صورت گرفت.[7]

مفهوم تحلیل محتوا

تحلیل محتوا را می‌توان به‌طور شهودی روشی در کندوکاو معنای نمادین پیام‌ها توصیف کرد. احتمالا اکثر تحلیل‌گران محتوا نیز چنین برداشتی دارند؛ چراکه دست کم از دو دلالت گمراه‌کننده عاری است: 1) پیام‌ها معنای واحدی ندارند که مستلزم کشف باشد. همواره می‌توان داده‌ها را خاصّه در جایی که ماهیّتاً نمادین هستند، از دیدگاه‌های مختلفی نگریست. 2) ‌معنا لزوما برای همگان یکسان نیست و اجماع یا اشتراک ذهنی در مورد معنای پیام که تحلیل محتوا را فوق‌العاده ساده می‌سازد، فقط در مورد واضح‌ترین وجه پیام یا برای معدودی از مردم، که از دیدگاه فرهنگی و سیاسی اجتماعی یکسانی برخوردارند پیش می‌آید. قطعا ارتباطات جمعی، حوزه سنّتی تحلیل محتوا است. محققان، عمدتا در پی خصوصیات ارتباط گیرنده، اثر مخاطبان، توجه عمومی، فضای اجتماعی-سیاسی، فرایندهای روابط ارزش‌ها، پیش‌داوری‌ها، تمایزات فرهنگی، محدودیت‌های نهادی و امثالهم هستند.[8]

کاربرد

ارزش تحلیل محتوا در امکانی است که برای مقایسه کردن در حین تحقیق فراهم می‌آورد. با توجّه به ماهیت صرفاً آماری تحلیل محتوا، ممکن است برخی، بیش‌تر گویا باشند و برخی دیگر کمتر؛ اما به‌هر حال، گویای ارزش‌های فرهنگی هستند.[9] بسیاری از مطالعاتی که در قالب تحلیل محتوا صورت می‌گیرند، نوعی بررسی واقعیت به‌شمار می‌روند؛ به این‌صورت که نمایش گروه، پدیده، صفت، یا ویژگی خاصی در قیاس با استانداردی که از زندگی واقعی به‌دست آمده است، ارزیابی می‌شود. شمار روز افزونی از پژوهش‌های مبتنی بر تحلیل محتوا، توجه خود را معطوف به کشف تصویر رسانه‌ای برخی گروه‌های اقلیّت یا گروه‌های متمایز کرده‌اند؛ تا تغییر سیاست‌های رسانه‌ها نسبت به این گروه‌ها ارزیابی گردد.[10] بنابراین تحلیل محتوا یک وسیله نیست؛ بلکه گستره‌ای از ابزار یا به‌طور مشخص‌تر یک ابزار است؛ ولی از نظر شکل، بسیار مختلف و قابل انطباق در میدان وسیع کاربردی ارتباطات است.[11]

اهداف

ویمر و دومینیک (1994) پنج هدف اصلی برای تحلیل محتوا قایل شده‌اند:

1. توصیف الگوها یا روندها در نقش‌های رسانه‌ها؛

2. آزمون فرضیه‌ها درباره سیاست‌ها یا اهداف تولیدکنندگان رسانه‌ای؛

3. مقایسه محتوای رسانه‌ها با جهان واقعیت؛

4. ارزشیابی میزان حضور گروه‌های خاصی از جامعه؛

5. انجام استنتاج‌هایی درباره آثار رسانه‌ها.[12]

امتیازات تحلیل محتوا

آسابرگر این امتیازها را برای تحلیل محتوا برمی‌شمرد:

1. پیدا کردن مطلب برای آن نسبتا آسان است؛

2. نامحسوس است (بنابراین مردم را متأثر نمی‌کند)؛

3. داده‌های به‌دست آمده از آن را می‌توان کمّی کرد؛

4. هم با وقایع جاری سر و کار دارد هم با وقایع گذشته.

محدودیت‌های تحلیل محتوا

با وجود همه امتیازاتی که تحلیل محتوادارد، محدودیت‌هایی نیز دارد، که عبارتند از:

1. پیدا کردن یک واحد اندازه‌گیری، آسان نیست؛[13]

2. به تنهایی نمی‌تواند مبنای اظهار نظر درباره‌ی تأثیر محتوا بر مخاطبان باشد؛

3. یافته‌های یک تحلیل محتوایی خاص به چارچوب مقوله‌ها و تعاریف به‌کار رفته در تحلیل محدود می‌شود؛

4. فقدان برخی پیام‌هایی که به موضوع تحقیق ربط دارند؛

5. تحلیل محتوا غالبا وقت‌گیر است.[14]

مقاله

نویسنده حسين دهقان منشادي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS