كلمات كليدي : معني فرستاده شده توسط مبدأ، معني دريافت شده توسط مقصد، ارتباط كامل، ارتباط ناقص، سوء تفاهم
نویسنده : مصطفي همداني
معنی فرستاده شده توسط مبدأ یا فرستنده پیام لزوماً عین معنی دریافت شده توسط مقصد یا گیرنده پیام نیست اما باید تناسبی در تطابق بین این دو معنا برقرار شود تا ارتباط محقق شود.[1] اگر هیچ تناسبی نباشد یا حد نصابی از تناسب محقق نشود، ارتباط برقرار نمیشود یا بد برقرار میشود.
در سادهترین جریان ارتباطی، حداقلی از عناصر برای یک ارتباط هدفمند به این شرح وجود دارند:
فرستنده: که تصمیم میگیرد معنایی را منتقل کند.
پیام مورد نظر توسط فرستنده کدگذاری میشود.
پیام در فضایی بین فرستنده و گیرنده (مجرای ارتباط یا کانال) عبور میکند.
گیرنده، پیام را گرفته و درک میکند.
گیرنده، از پیام متأثر میشود.[2]
اما، این جریان ساده ارتباطی هنگامی برقرار میشود که فرستنده و گیرنده در دو دسته از عناصر اشتراک داشته باشند: خزانه نمادها و هنجاریهای اجتماعی-فرهنگی. عدم اشتراک و یا عدم استفاده صحیح از خزانه مشترک نشانهها و یا هنجارها و ارزشهای اجتماعی سبب میشود پیام به درستی برای مخاطب مفهوم نباشد.[3] درنتیجه، مخاطب در برابر متن رسانهای دو وضعیت خواهد داشت: عدم کدگشایی و در نتیجه عدم درک پیام و عدم واکنش و تأثر مناسب؛ کدگشایی نادرست و درنتیجه سوءتفاهم و ایجاد تأثر و واکنشهای نادرست.
مککوایل در کتاب مشهور خود، "نظریه ارتباطات جمعی"، سه رهیافت را برای مطالعه ارتباطات مطرح کرده است. رهیافت سوم، رهیافت فرهنگی است که ریشه در علوم انسانی، بهویژه مردمشناسی (انسانشناسی) و زبانشناسی اجتماعی دارد. در این رهیافت، معنا و زبان با توجه به زمینههای اجتماعی و تجربههای فرهنگی بررسی میشود. همچنین، این رهیافت بر رسانهها تأکید دارد و بر فاصله بین آنچه رسانه ارائه میدهد و آنچه دریافت میشود.[4] بدینسان بحث از این دو مفهوم یعنی معنی فرستاده شده و معنی دریافتشده توسط مخاطب، در این مکتب ارتباطی دارای اهمیّت خاص خواهد بود.
درجات کامل بودن ارتباط (میزان تطبیق معنی فرستادهشده با معنی دریافتشده)[5]
محسنیانراد، ارتباط را چنین تعریف میکند: «ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده، مشروط بر آنکه در گیرندۀ پیام مشابهت معنی با معنی مورد نظر فرستنده پیام ایجاد شود. [...] هرچه معنی مورد نظر در فرستنده پیام با معنی متجلی شده در گیرنده پیام مشابهت بیشتری داشته باشد، ارتباط کاملتر خواهد بود.»
ایشان در توضیح ریاضی این تعریف میگوید: اگر معنی مورد نظر در فرستنده پیام را با M و معنی متجلی شده در گیرنده پیام را با M, نشان دهیم، ارتباط وقتی به صورتی کامل برقرار خواهد شد که M, مساوی M باشد یا بهعبارتی نسبت M,بر M برابر یک باشد:
اگر معنی متجلی شده در گیرنده پیام کوچکتر از معنی مورد نظر فرستنده پیام باشد، باز هم ارتباط برقرار خواهد شد، لیکن این ارتباط کامل نیست:
اگر معنی متجلی شده در گیرنده پیام بر معنی مورد نظر فرستنده پیام برابر صفر شود، ارتباط برقرار نخواهد شد:
در مورد رابطه M, بر M بزرگتر از یک، فقط میتوان گفت که چنین وضعیتی عبارت است از ارتباط کامل به علاوه ارتباط با خود:
این چنین رابطهای برخی اوقات به وقوع میپیوندد. رشته تازهای از دانش به نام هیوریستیک (Heuristic) در جستجوی قوانین اعمال خلاقه انسان است. این علم که از شاخههای سایبرنتیک است این سوال را مطرح میکند که چگونه انسان اختراع میکند؟ و چطور مغز به راهحلهای جدیدی دست مییابد؟ پاسخ این را باید دانشمندان هیورستیک بدهند چرا که از بحث ما خارج است.
امکان و عدم امکان ارتباط کامل (انطباق کامل معنی فرستادهشده با معنی دریافتشده)
آنچه گفته شد، فقط صور قابل تصور از درجات ارتباط کامل بود که یکی از آنها هم تحقق کامل ارتباط بود. اما اینکه آیا در عالم واقع نیز این ارتباط کامل برقرار میشود و اساساً آیا ممکن است همه آنچه در ذهن فرستنده پیام است در ذهن مخاطب هم متجلّی شود یا خیر، حرفی دیگر است.
برخی محققین معتقدند: تحلیل نشانهشناسی، این فرضیه را نمیپذیرد که جهان "واقعیات" اجتماعی و فرهنگی، پیام و دریافتکننده همه از نظام معنایی مشترکی پیروی میکنند. واقعیت اجتماعی از جهانهای کم و بیش مجزای معنایی تشکیل شده است که هر کدام شیوه درک خود را دارد. مخاطبان نیز به اجتماعات گوناگونی تقسیم میشوند، که هر یک امکانات یا گرایشهای منحصر به فردی برای انتساب معنا دارند. محتوای رسانهای، از بیش از یک رمز، زبان یا نظام نشانهای تشکیل میشود. بنابراین غیرممکن و حتی بیهوده خواهد بود اگر فرض شود که بتوان نظامی از مفاهیم ساخت که در آن معنای هر عنصر در "واقعیت"، "محتوا"، ذهن مخاطبان و نزد تحلیلگر رسانهها، کاملاً یکسان باشد.[6]
این عدم انطباق، در رسانههای سنتی کمتر و در رسانههای مدرن بیشتر است. اومبرتو اکو نشانهشناس ایتالیایی میگوید که پیش از پیدایش رسانههای جمعی رمزگشایی انحرافی استثنا بود نه قاعده؛ اما با ظهور رسانههای جمعی، شرایط عمیقاً دگرگون شد و رمزگشایی انحرافی تبدیل به قاعده شد.[7]
عوامل عدم تطبیق معنی فرستادهشده با دریافتشده[8]
دو عامل میتواند سبب عدم تطبیق معنی فرستادهشده و معنی دریافتشده باشد:
الف) نقص در کدگذاری یا گدگشایی؛ منظور از نقص در کدگذاری آن است که سازندگان متون رسانهای و مخاطبان آنان در یک مجموعه از نشانههای رسانهای مشترک نیستند. نامشترک بودن یا عدم استفاده صحیح از نشانهها میتواند جریان ارتباطی را مختل سازد. این اختلال حتی میتواند از جانب گیرنده (مخاطب) هم باشد. یعنی توان لازم را برای فهم نشانهها یا کدگشایی نداشته باشد، برای مثال، استفاده از سیب گاززده (شبیه سیب رایانه اَپل مکاینتاش) در ساخت یک تبلیغ ایرانی ممکن است به درستی از جانب مخاطبان ایرانی کدگشایی نشود. زیرا، بیشتر مردم با اسطوره هبوط در مسیحیت آشنا نیستند و این نشانه جزء ذخایر نشانهای آنان به شمار نمیرود.
ب) تداخل در کدگذاری؛ این حالت هنگامی پیش میآید که فرستنده و گیرنده پیام هر دو در مجموعهای از نشانهها مشترک هستند، اما ارزشها، هنجارها و انتظارات فرهنگی و اجتماعی آنان از جریان ارتباط کاملاً متفاوت است. در حالت پیشین فرستنده یا گیرنده نمیتوانستند از نمادها استفاده کنند، ولی در این حالت هر دو میتوانند، اما "نمیخواهند". در این حالت "خوشآمدها" و "بدآمدهای" فرهنگی نقش بسیار مهمی ایفاء میکنند. برای مثال، ممکن است ارزشها و هنجارهای زنان مانع آن شود که به تفسیرهای ورزشی در تلویزیون توجه کنند و آن را در اساس نوعی اتلاف قوت مردانه تلقی کنند. زنان میتوانند بفهمند که در برنامه تفسیر ورزشی چه گفته میشود، اما نمیخواهند بفهمند. چنین موضعی را ممکن است مردان درباره سریالهای دنبالهدار تلویزیونی که زنان را بسیار به خود جلب میکند، داشته باشند. تداخل در کدگذاری در حالتی دیگر هم ممکن است، پیش بیاید؛ آن هنگامی است که سطوح یا لایههای مختلف پیام با یکدیگر تداخل دارند. برای مثال، هنگامی که یک مجری شاد و خوشلباس دارد یک واقعه تأسفبار را گزارش میکند، نوعی تداخل در پیام وجود دارد. این تداخلها هنگام اجرای موسیقی مردمپسند یا تئاتر زیاد پیش میآید. به طوری که بین سطوح مختلف تصویری، نوشتاری و موسیقیایی نوعی تداخل به وجود میآید.
درک معنی و سوء تفاهم
وقتی "معنای" نشانهها خوب درک نشود، "سوء تفاهم" حاصل میشود. جهان زندگی ما پر از این سوء تفاهمهاست.[9] یعنی آنچه مورد نظر فرستنده پیام بوده است، در ذهن گیرنده ایجاد نمیشود.
عارف بزرگوار شیخ شبستریرحمهالله درباره علت عدم برقراری این مفاهمه کامل میفرماید:
سخنها چون به وفق منزل افتاد در افهام خلایق مشکل افتاد[10]
یعنی چون هر کس بر اساس منزلتی خاص از قرب به حق تعالی که منبع هستی است عالم را بهگونهای تفسیر میکند، بر همین اساس است که تفاهمات دچار مشکل میشود.
· رمزها، بیشترین بستر سوء تفاهم؛ بیشترین سوء تفاهم، در انتقال معنای نهفته در رمزها صورت میگیرد. رمزها (Codes) اَشکال بسیار پیچیده تداعی معانی هستند که در جامعه و فرهنگ خاصی همه آن را یاد میگیریم. این رمزها یا ساختهای رازآلود در ذهن ما، بر شیوه تفسیر علایم و نشانههایی که در رسانهها یافت میشوند و همچنین شیوه زندگیمان اثر میگذارند. از این زاویه، فرهنگ عبارت است از یک نظام رمزگذرای که نقش مهم (و اغلب درک نشدهای) در زندگی ما بازی میکند. اجتماعی شدن و فرهنگپذیری، در گوهر خود، چیزی نیست جز فراگیری شماری از رمزها، بیشتر این رمزها برحسب طبقه اجتماعی، موقعیت جغرافیایی و گروه قومی فرد فرق میکنند. هرچند که بعداً این رمزهای خرد دورن یک رمز کلیتر مثلاً "شخصیت آمریکایی" جا میگیرند.[11]
· رسانههای مدرن و سوء تفاهم؛ در ارتباطات رسانههای امروزی نیز گاه سردرگمی وجود دارد و رمز سازنده یک برنامه همان رمز مخاطبان نیست. در چنین مواردی میگوییم ارتباط بد برقرار شده است. آنچه اوضاع را پیچیدهتر میکند این است که عموماً مردم از قواعد و رمزها آگاهی ندارند و نمیتوانند آنها را بیان کنند. هر چند در مقابل آن واکنش نشان میدهند. نمونه چنین سردرگمی، صحنهای از یک برنامه میتواند باشد که قرار بوده غمگین باشد اما عملاً موجب خنده تماشاگران شده است.[12] همانطور که در سطور بالا اشاره شد، اومبرتو اکو، در مقالهای با عنوان "به سوی کاوش نشانهشناختی در پیام تلویزیونی" مینویسد: «رمزگشایی انحرافی در رسانههای جمعی قاعده است» زیرا مردم از رمزهای مختلفی برای فهم پیام استفاده میکنند و به همین جهت تفسیرهای گوناگونی از آن به وجود میآید. علت این مساله هم تا حد زیادی باید برای ما قابل حدس باشد؛ «آشکار است که ما قواعد و ادراکات خود را درباره زندگی، به فرآوردههای رسانهای، یا آنطور که به تازگی مصطلح شده، به فرهنگ رسانهای شده انتقال میدهیم. پس، کاملاً امکان دارد که میان تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی و بینندگان این برنامهها سوءتفاهم بروز کند.»[13] و به این مسأله باید اضافه کرد پیچیدگی ذاتی ارتباطات چندرسانهای مدرن و غنای رمزینگی رمزگان و حاملهای معنی در این رسانهها و ظرفیت چندتفسیری آنها که زمینه سوءتفاهم را دوچندان تقویت میکنند.