دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نظریه سیستم ها System Theory

No image
نظریه سیستم ها System Theory

كلمات كليدي : سيستم، كل نگري، جزء نگري، نگرش سيستمي، كاركردگرايي، خرده سيستم، مدل مكانيستي، تصور ارگانيسمي

نویسنده : مهدي بختياري

واژه "System" در لغت به‌معنای دستگاه، سیستم، نظام، قاعده، دستگاه حکومت و ... می‌باشد.[1] سیستم مجموعه‌ای از اجزا و روابط میان ‌آن‌هاست که توسط ویژگی‌های معین، به هم وابسته یا مرتبط می‌شوند و این اجزا با محیط‌شان یک کل را تشکیل می‌دهند[2] مانند یک کارخانه یا بدن انسان. این اجزاء در راه تحقق یک هدف حرکت می‌کنند و یکدیگر را در جهت تحقق این هدف کامل می‌نمایند. البته در فارسی معمولا از واژه نظام به‌عنوان معادل سیستم استفاده می‌شود.[3]

نظریه سیستم‌ها به‌عنوان نوعی روش‌شناسی علمی و نگرش به جهان می‌باشد که بر پایه به‌کارگیری رویکرد سیستمی انجام می‌گیرد. لذا لازم است تا مراحل مختلف روش‌شناسی علمی که منجر به ظهور تفکر سیستمی شده مورد بررسی قرار گیرد تا به فهم دقیق‌تر نظریه سیستم‌ها نایل شد.

تحولات متدولوژی (روش‌شناسی) علم در تاریخ

در بررسی روند تاریخی تحول در شیوه‌های نگرش به جهان و متدولوژی علم در سطح جهان می‌توان به سه رویکرد عمده اشاره کرد:

الف) کل‌گرایی اولیه؛ در این مرحله دانشمندان پدیده‌های مورد مطالعه خود را با یک کل‌نگری تقریبی مورد مطالعه قرار داده و به طبقه‌بندی علوم پرداخته‌اند و کمتر توانسته‌اند اجزا و کلیت‌ها را مورد مطالعه قرار دهند. به همین دلیل نظریات آنان بیشتر جنبه ذهنی داشته است تا عینی. این روش تا قرون وسطی روش غالبی بوده است.[4]

ب) جزء‌گرایی (منطق تجربی)؛ جزءگرایی، تقسیم هر پدیده به اجزای مختلف و بررسی جداگانه این اجزاء را تنها شیوه مطلوب علمی در رابطه با درک و شناخت طبیعت اشیا و امور موجود می‌انگاشت. پایه‌های این نحله فکری در آراء و نظریات فلاسفه یونان و برخی کشورهای شرقی است. این تفکر با رنسانس علمی مجددا ترویج یافت. از قرن 16 تا قرن 19 میلادی با تحقیقات و نظریات اندیشمندانی چون فرانسیس بیکن، برونو، رنه دکارت، نیوتن و دیگر متفکران، مکتب اتمیسم (ذره‌گرایی) به‌عنوان مکتب جدیدی غالب شد.[5]

به طور کلی تفکر تحلیلی تجزیه‌مدار را می‌توان بر مبانی جهارگانه ذیل استوار دانست:

1- معطوف شدن ذهنیت غالب محقق به بخش فیزیکی یا جهان خارجی جهان؛

2- تاکید بر اینکه هر پدیده‌ای حاصل تجزیه یا ترکیب سایر پدیده‌هاست؛

3- تاکید بر کمّی کردن روابط علی؛

4- افزایش دقت.[6]

ج) منطق سیستمی؛ سومین مرحله کل‌نگری نوین است، منتهی نه کل‌نگری ذهنی و تقریبی بلکه کل‌نگری دقیق و هندسی. کل‌نگری در این مرحله جنبه کشف قانونمندی‌های کلی را دارد که نقطه اوج ‌آن کشف قوانین سیستم‌ها یا نظریه عمومی سیستم‌ها است.[7] تفکر سیستمی بر تغییر از نگرش مبتنی‌بر تفکیک علوم به حوزه‌های تخصصی و ریز، به نگرش مبتنی‌بر ترکیب یافته‌های رشته‌های گوناگون علمی تاکید دارد.[8]

اسلوب تجزیه‌گرایی و مکانیستی تا اوایل قرن بیستم به مدت چند قرن تفکر غالب بود و علی‌رغم کاستی‌هایش در گسترش دامنه علوم در جامعه بشری نقش مثبت و ارزنده‌ای داشته است. لیکن ضعف این نگرش وقتی عیان شد که این روش در تحلیل پدیده‌های پیچیده جوامع انسانی عاجز و درمانده شد و به همین خاطر اسلوب‌های نوین علمی از جمله کل‌گرایی یا نگرش سیستمی به‌وجود آمد. پیچیدگی روزافزون مسایل جهان و طرح مسایل جدید از یک طرف و عدم کفایت مدل‌های مکانیستی و تفرقه در پیکر معرفت از جمله عواملی بود که باعث به وجود آمدن نظریه سیستم‌ها شد. به زعم پیروان این نحله فکری جهان و همه موجودات و پدیده‌های ‌آن مرتبط به هم هستند و از یک روند کلی و عمومی حاکم پیروی می‌کنند. نگرش کل‌گرایی در چین، هند، ایران و یونان ریشه‌ای تاریخی و دیرینه دارد. تفکر ارگانیستی که در اوایل قرن بیستم شکل گرفت، ارگانیسم یا موجود زنده را کلی یکپارچه می‌داند که خاصیت اجزای ‌آن در تمامیت و کلیت ‌آن نهفته است. این تفکر ارگانیستی، پایه نگرش سیستمی قرار گرفت.[9] در واقع نگرش متفکران سیستمی به جهان، بر مبانی چهارگانه ذیل استوار است:

1- تصور ارگانیک؛ یعنی تصوری که ارگانیسم[10] را در مرکز طرح ادراک آدمی قرار می‌دهد.

2- کل‌نگری؛ یعنی هر پدیده به‌منزله موجودی زنده، دارای نظم، دارای روابط باز با محیط، خودتنظیم و هدفمند در نظر گرفته می‌شود و به‌جای توجه به اجزای پدیده‌ها بر کلیت ‌آن‌ها تاکید دارد و بر ‌آن متمرکز می‌شود.

3- مدل‌سازی؛ یعنی متفکر سیستمی سعی می‌کند که به‌جای شکستن کل به اجزای قراردادی، ادراک خود از پدیده‌های واقعی را بر پدیده‌های واقعی منطبق کند.

4- بهبود شناخت؛ به طوری که یک متفکر و پژوهشگر نظام‌گرا درک کند که؛

الف) زندگی در یک سیستم ارگانیک و در فراگردی پیوسته، استمرار دارد.

ب) شناخت آدمی از یک کل، از طریق مشاهده فراگرد‌هایی که درون ‌آن به وقوع می‌پیوندند، به‌دست می‌آید نه از طریق مشاهده اجزای ‌آن کل.

ج) آنچه که فرد مشاهده می‌کند، خود واقعیت نیست، بلکه ادراک وی از واقعیت است.

البته تفکر سیستمی در تضاد با تفکر تحلیلی نیست، در واقع این دو روش مکمل یکدیگرند، نه جایگزین هم. با وجود این، همان‌گونه که متفکران سیستمی دریافته‌اند مطالعه فراگردهای به‌هم پیوسته اجزای یک سیستم مفیدتر از تحلیل ریز ‌آن‌هاست.[11] نگرش سیستمی در عین حال در درون خود نگرش تجزیه‌گرایی را نیز جای داده است لیکن از دیدگاه سیستمی تجزیه عناصر هر پدیده و تحلیل ویژگی‌های ‌آن‌ها در کلیت و یکپارچگی سیستم و بررسی روابط پایدارشان با یکدیگر و با کل سیستم مورد نظر است نه جدای از کل پدیده‌ها و به‌طور انتزاعی.[12] بنابراین هسته اصلی نگرش سیستمی این است که برای مطالعه هر پدیده باید کلیت ‌آن را به مانند یک سیستم در نظر گرفت و مورد مطالعه قرار داد.

مفهوم نظریه عمومی سیستم‌ها

لودویک فون برتالنفی، زیست‌شناس و متفکر اتریشی، مفهوم نظریه عمومی سیستم‌ها را در طی سال‌های 1930 و 1940 مدون کرد. وی که ازدیدگاه ارگانیستی به موجودات زنده می‌نگریست به‌تدریج دریافت که این نظرگاه میدانی بس وسیع را دربر می‌گیرد و مفهوم ارگانیسم نیز خود مفهومی جهان‌شمول است. برتالنفی با تکیه بر آنکه ارگانیسم‌ها، سیستم‌های بازی[13] هستند، یعنی با محیط اطراف خود تبادل ماده‌ای دارند، خویشتن را از بستر علوم کلاسیک به مجراهای نوین فکری سوق داد. به این ترتیب نظریه سیستم‌های باز وی وسیله‌ای شد تا وی افکار خویش را اوج داده و محدوده آن را از زمینه علوم زیستی به شاخه‌های دیگر معرفت نیز گسترش دهد. ابداع نظریه عمومی سیستم‌ها از فراورده‌های گسترش چنین اندیشه‌ای بوده است. رویکرد سیستمی که مکتب ارگانیستی و کلی‌گرایی را شامل می‌شده، نگرشی جامع به موجودیت‌ها بوده و برعکس شیوه‌های فکری تجزیه‌گرایانه و اتمی جوینده حقیقت را از غرق شدن در بطن جنبه یا هسته‌ای خاص از موجودیت‌ها و پدیده‌ها به دور می‌داشته است.[14] بنابراین نگرش سیستمی می‌تواند در همه شاخه‌های علوم گسترش یابد.

هدف نظریه عمومی سیستم‌ها کشف قوانین و نظم ذاتی پدیده‌هاست، از این‌رو می‌توان ‌آن را سیال‌ترین نظریه سیستمی به‌شمار آورد، زیرا در چهارچوب نظری ‌آن هیچ نظریه قاطعی ارایه نشده است.[15] بنابراین اندیشمندان معمولا به‌جای تعریف مستقیم این نظریه، اصولی عمومی را که هر سیستم به‌عنوان پدیده مورد مطالعه نظریه سیستم‌ها دارد را ذکر کرده‌اند. اندیشمندان درباره اصول و ویژگی‌های کلی زیر در مورد سیستم‌ها اتفاق نظر دارند:

1- ارتباط و وابستگی متقابل؛ عناصر مستقل و غیرمرتبط هرگز نمی‌توانند یک سیستم را به‌وجود آورند.

2- کل‌گرایی؛ کلیت‌های نظام‌مند را نمی‌توان با تجزیه شناخت، بلکه ‌آن‌ها را به‌عنوان یک سیستم می‌توان شناخت.

3- هدفمندی؛ تعامل سیستمی باید نتیجتا به هدف یا اهدافی منتهی شود و نهایتا تعادل نوینی را به وجود آورد.

4- فرایند؛ همه سیستم‌ها برای تحقق اهدافشان درون‌دادهای خود را تحت یک فرایند مشخص و معین به برون‌داد مبدل می‌سازند.

5- درون‌داد و برون‌داد؛ همه سیستم‌ها دارای ورودی و خروجی‌اند. در سیستم‌های بسته مثلا یکبار ورودی برای همیشه وارد سیستم می‌شود ولی در سیستم‌های باز ورودی‌های اضافی به‌طور منظم از محیط دریافت می‌گردد.

6- فرسایش؛ در داخل همه سیستم‌ها مقداری بی نظمی و تصادف وجود دارد که سبب فرسایش درونی ‌آن‌ها می‌شود.

7- قانونمندی و نظم؛ عناصر تشکیل دهنده یک سیستم به‌گونه‌ای منظم و قانونمند با یکدیگر در ارتباطند که اهداف ‌آن‌ها قابل تشخیص و تمیز است.

8- سلسله‌مراتب؛ هر سیستم پیچیده از سیستم‌های ساده‌تر تشکیل شده و خود جزیی از یک سیستم پیچیده‌تر است (این سلسله‌مراتب از دوسوی تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد).

9-تفکیک و تمایز؛ در سیستم‌های پیچیده واحدهای تخصصی برای نقش‌های ویژه وجود دارند و این ویژگی همه سیستم‌های پیچیده است.

10- هم‌پایانی و چندپایانی؛ سیستم‌های باز راه‌های متفاوت و جانشینی برای تحقق اهداف خود در فرایند تبدیل درون‌داد به برون‌داد، فراروی خود دارند تا به اهداف خود جامه عمل بپوشانند. با توجه به ویژگی‌های فوق می‌توان یک شرکت، بیمارستان یا یک دانشگاه را به‌عنوان سیستم در نظر گرفت و آن را از ابعاد متعدد بررسی کرد.[16]

ورود اندیشه سیستمی به حوزه علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی

در ابتدا نظریات کلاسیک در جامعه‌شناسی بر اندیشه‌های مکانیستی و قالب‌های فکری متداول در علوم فیزیک کلاسیک متکی بود، چنانکه مفاهیمی چون تعادل، توازن قوا، سکون اجتماعی و قانون سکون یا اینرسی که در علم فیزیک برای اجسام مادی وجود داشتند، در جامعه‌شناسی نیز راه یافته بودند. در نتیجه دانش اجتماعی کلاسیک، چهره فیزیکی به خود گرفته، در واقع نوعی جامعه‌شناسی فیزیکی و علم فیزیک اجتماع پدید آمده بود. با پیشرفت علومی چون زیست‌شناسی و تفکر اجتماعی، مسلم شد که پدیده‌های اجتماعی از قوانین فیزیک پیروی نکرده و سیستم‌های بسته‌ای نیستند. چنان‌که متفکران اولیه جامعه‌شناسی همچون اسپنسر جامعه را شبیه ارگانیسم زنده قلمداد کردند.‌[17] با نگرش به متون علمی دیده می‌شود که بعد از وایتهد و به پیروی از او جی فورستر (Jay Forrester) نیاز به کاربرد تفکر سیستمی را در جامعه و علوم اجتماعی مورد مطالعه قرار داد. وی بر این عقیده بود که نگرش سیستمی را می‌توان مثل علوم مهندسی در علوم اجتماعی نیز به‌کار برد. طیف گسترده نظریه‌های جامعه‌شناسی معاصر همراه با آشفتگی و تضادهای دامن‌گیرش انسان را به این نتیجه می‌رساند که پدیده‌های اجتماعی را به‌عنوان سیستم‌ها در نظر آورد. اگر علوم اجتماعی را شامل جامعه‌شناسی، اقتصاد، علم سیاست، روا‌ن‌شناسی اجتماعی، مردم‌شناسی فرهنگی، زبان‌شناسی و بخش بزرگی از تاریخ قلمداد کنیم و علم را کوششی مبتنی‌بر قانون تعریف کنیم (ترتیبی از واقعیت‌ها و تدوینی از تعمیم‌ها) پس با اطمینان می‌توانیم بگوییم که علوم اجتماعی، علم سیستم‌های اجتماعی است و بنابراین به یمن پیدایش وجوه مشترک بسیار از قبیل تجزیه‌گرایی، ذره‌گرایی و کل‌گرایی در علوم مختلف، اعم از فیزیک و زیست‌شناسی و روان‌شناسی و علوم اجتماعی، یک تفکر همه‌جانبه و سیستمی ضروری می‌نمود.[18]

جامعه‌شناسی با رشته‌های پیوسته‌اش اساسا مطالعه گروه‌ها یا سیستم‌های اجتماعی است. از گروه‌های کوچک مانند خانواده یا گروه کارکنان سازمان‌های رسمی و غیررسمی گرفته تا بزرگ‌ترین واحدهایی چون ملت‌ها، بلوک‌های قدرت و روابط بین‌المللی.[19] جامعه‌شناسی مبتنی‌بر نگرش سیستمی به کلیه عناصر و اجزاءجامعه (نظیر گروه‌ها، اقشار و طبقات اجتماعی، نهادها و سازمان‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی) به‌عنوان عناصر سیستم‌های باز اجتماعی که با محیط پیرامون خود در یک سلسله‌روابط متقابل‌اند، می‌نگرد و در نهایت در پی کشف قانونمندی حاکم بر ‌آن‌ها از طریق یک تحلیل جامع و کلی مجموعه عناصر یاد شده و تاثیرات متقابل آنان با بهره‌گیری از مجموع روش‌های تحقیق است.[20]

محققان در سده بیستم، اشکال مختلف نظریه سیستم‌ها را به‌کار بستند، و در این میان نظریه کارکردگرایی دیرپاترین و نیرومندترین ‌آن‌ها بود.[21] مهم‌ترین اندیشمندانی که در حوزه جامعه‌شناسی نگرش سیستمی را به خدمت گرفتند تالکوت پارسونز امریکایی و شاگرد آلمانی وی نیکلاس لومان بود.

تالکوت پارسونز؛کارکردگرایی پارادایم مسلط جامعه‌شناسی در نیمه اول قرن بیستم بود. کارکردگرایی می‌کوشد تا هر نهاد مشخص اجتماعی و فرهنگی را در قالب پیامد‌هایی که برای جامعه به‌مثابه کل دارد، تبیین کند. پیچیده‌ترین تفسیری که از کارکردگرایی در دست است حاصل کار تالکوت پارسونز است. وی از رویکرد سیستمی سود جسته و جامعه را به‌عنوان یک سیستم در نظر می‌گرفت که دارای چهار پیش‌نیاز کارکردی است که برای بقاء به انجام ‌آن‌ها نیاز است. اول سازگاری با محیط بیرونی که وظیفه خرده‌سیستم اقتصاد است. دوم هدف‌جویی که به عهده خرده‌سیستم (نهاد) سیاسی است. سوم یکپارچگی که نظم درونی سیستم را حفظ می‌کند و به عهده قانون است. چهارمین نیاز حفظ الگو است که متضمن انگیزش اعضای سیستم برای انجام کارهایی است که از ‌آن‌ها خواسته می‌شود و به عهده خرده‌سیستم فرهنگی است.[22] انتقاد اصلی از کارکردگرایی، به‌ویژه در تفسیر پارسونز، این است که بر حفظ و وجود تعادل، همسازی، هم‌ایستایی، ساختارهای نهادی پویا و غیره بیش از حد تاکید می‌کند و نتیجه اینکه تاریخ، فرایند، تغییر اجتماعی، تکامل هدایت‌شده درونی و غیره دست‌کم گرفته می‌شوند و دست‌بالا به عنوان (مفاهیم) انحرافی با ارزش منفی ضمنی ظاهر می‌گردند. بنابراین به نظر می‌رسد که این نظریه (کارکردگرایی) از نوع نظریه‌های محافظه‌کارانه و همنواگرانه‌ای باشد که از سیستم (مثلا جامعه) به‌گونه‌ای که هست دفاع می‌کند و به‌طور مفهومی تغییر اجتماعی را نادیده انگاشته و مانع ‌آن می‌شوند. در حالی‌که نظریه عمومی سیستم‌ها، حفظ و وجود تغییر، نگهداری از سیستم و کشمکش درونی را به یکسان در هم می‌آمیزد و بنابراین می‌توان ‌آن را به‌‌عنوان چارچوب منطقی مناسب در نظریه پیشرفته جامعه‌شناسی به‌کار برد.‌[23]

نیکلاس لومان (1988-1927)؛انتقاد اصلی برتالنفی بر نظریه پارسونز، وجود درجه‌های متفاوت یکپارچگی بود (نه یکپارچگی دایمی بلکه یکپارچگی ضعیف یا قوی) که هسته اصلی تفکر نوکارگردگرایانی چون نیکلاس لومان شد. لومان یکپارچگی را فرایندی با ثبات دایمی نمی‌دانست تفاوت‌های فردی منبعی دایمی برای ایجاد بی‌نظمی در سیستم می‌باشد. یکپارچگی از طریق تعیین و بستن مرز بین سیستم و محیط آشفته‌ای که سیستم در ‌آن قرار دارد به‌دست می‌آید. لومان تعداد خرده‌سیستم‌ها را بسیار بیشتر از چهار خرده‌سیستم پارسونزی می‌دانست. به‌ نظر وی جامعه از تعداد بی‌شماری خرده‌سیستم‌های کوچک‌تر مانند گروه، قشر و طبقه تشکیل شده است. لومان با ارایه مفهوم خودمرجعی معتقد است که سیستم‌ها برای انجام وظایف و کارکرد‌هایشان نیازی به مرجع و ابزاری بیرون از خود ندارند. هر سیستمی در درون خودش و بر اساس منطق درونی ارتباطی‌اش بی‌نیاز به دیگر سیستم‌ها قادر به ادامه حیات است و این مساله باعث تفکیک سیستم‌ها از یکدیگر می‌شود. پیوند میان خرده‌سیستم‌ها به‌وسیله رسانه‌های نمادین حفظ می‌شود که در کل، انسجام سیستم را تامین می‌کنند، مثلا رسانه نمادین مالیات رابطه خرده‌سیستم‌های اقتصاد و سیاست را برقرار می‌کند.[24]

مقاله

نویسنده مهدي بختياري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پناهنده Refugee

پناهنده Refugee

اصطلاح «پناهنده»، «پناهندگان» و «پناهندگی» از جمله اصطلاحاتی است که در نظام حقوق بشر بسیار متداول بوده و به کرات مورد استفاده قرار گرفته است.
الزام آور Binding

الزام آور Binding

اصطلاح «الزام‌آور» از جمله اصطلاحاتی است که در نظام حقوق بشر در ترکیب‌‌‌‌های مختلفی از جمله «معاهده الزام‌آور»
اعلامیه استقلال Declaration of Independence

اعلامیه استقلال Declaration of Independence

از جمله مهمترین تحولات مربوط به دوران اواخر عصر روشنگری، وقوع حوادث سیاسی و انقلاب‌های حقوق بشری و جنبش‌های آزادی خواهانه‌ای است که دست آوردهای حقوق و آزادی‌های فردی مهمی از آنها ناشی شده است.
No image

پروتکل Protocol

واژه «پروتکل» از جمله واژگانی است که در نام‌گذاری برخی از مهمترین اسناد حقوق بشری متعلق به نظام‌های بین المللی و منطقه‌ای حقوق بشری نیز به  کار گرفته شده است.
پروتکل اختیاری مربوط به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی

پروتکل اختیاری مربوط به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی

بی‌تردید میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (1966)

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS