24 آبان 1393, 14:3
سالک، وقتى از مرتبه توحید بگذرد و به مرتبه اتحاد برسد،نوبت به «وحدت» شهود مىرسد. عارف در این مقام موجودات دیگر را نمىنگرد و صداى آنها را هم نمىشنود و فقط مستقیم صدا را از خود ذات اقدس خداوند مىشنود و براى غیر خدا سهمى قایل نیست.
در این مرحله، عارف سالک به جایى رسیده است که جز خدا نمىبیند؛ نه این که همه را مىبیند؛ ولى آیینه و آیت خدا مىداند، بلکه غیر از خدا، هیچ کس را نمىبیند.
مرحله «تسلیم» ، پایان بخش مراتب عملى است، ولى «توحید»، «اتحاد» و بالاتر از همه «وحدت»، جزو مراحل «شهود» است که تمام شدنى نیست؛ چون عارف در اسماى الهى سیر مىکند و اسماء و کمالات الهى بىنهایت است، از این رو مرحله شهود ذات و اسماء و صفات خداوند، پایان پذیر نیست.
«وحدت» گرچه بالاتر از مرحله توحید است؛ ولی هنوز بوى کثرت مىدهد؛ زیرا سالک در بین اشیاى بسیار فقط یکى را مىنگرد و چنین مىبیند که دیگران فانى هستند و آنگاه حکم به هلاک «ما سوى الله» و بقاى «وجه الله» مىکند.
این نفى ما سوا «موهم» کثرت است؛ چون نفى ما سوا و اثبات «الله» نشانه دو چیز است. از این رو اگر سالک به مقام وحدت هم برسد، باز زمینه ظهور کثرت در او هست و حتى خود جمله «لا إله إلا هو» نشانه کثرت است؛ زیرا محتواى آن نفى ما سوا، و اعتقاد و اقرار به وحدانیت حق است. بر این اساس مرحله وحدت نیز براى سالک عارف پایان راه نیست و پس از آن مقام فنا قرار دارد.
پس از پیمودن مراحل پیشین، سالک به مقام «فناى فى الله» مىرسد. در مقام فنا که «دارالقرار» و مقصد سیر و سلوک عارفان است، سالک نه تنها غیر و «ماسوى الله» را نفى مىکند؛ بلکه آنها و حتى خود را نمىبیند تا آن را نفى کند. نه تنها خود را نمىبیند، بلکه توحید و فناى خود را هم نمىبیند و فقط «الله» و هویت مطلقه الهى را مىبیند.
انبیا و اولیاى الهى نه تنها به جهان توجهى ندارند، بلکه حتى به خود، توحید و معرفت خود هم هیچ توجهى ندارند و تنها «معروف» را مىبینند؛ زیرا هر گونه شهود غیر خدا با وحدت شهود مناسب نیست. گر چه فناى مورد بحث، از جهت شهود علمى فناست، ولی از جهت وجود عینى، بقا خواهد بود.
هرگز مقام فنا قله اوج کمال سالک نخواهد بود، بلکه باید از فنا فانى شد، چنانکه مسئله مرگ ملکالموتو نیز مرگ اصل موت، که در مواقف قیامت کبرا مطرح است، دو شاهد نیرومند بر فناى فناست.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان