بدعت در لغت به معنای چیزی است که نمونۀ پیشین نداشته باشد. در قرآن «اِبْتَدَعوها» در معنای روشی در امر دین که پیروان دین از پیش خود و بیاستناد به شریعت بنیاد نهاده باشند، آمده است.
در تعبیرات شرعی، «بدعت» در مقابل «سنّت» آمده است، سنّت امری است که پیامبر صلّیالله علیه و آله و سلّم پایهگذاری کرد و بدعت به اموری گفته میشود که بعد از آن حضرت پدید آمد.
"مجلسی" در تعریف بدعت میگوید:
آنچه بعد از پیامبر صلّیالله علیه و آله و سلّم به عنوان عقیده یا عمل دینی ارایه گردد، در حالی که در مورد آن بیان خاصّی نرسیده باشد و مصداقی از یک حکم کلّی نیز به شمار نرود و یا آنکه آن عمل صریحاً نهی شده باشد.
در روایات، برخی از نمونههای اهل بدعت ذکر شده است از جمله قدریه، تارکان دنیا که آنچه را خدا حلال کرده است، حرام دانستهاند و کسی که مردم را به سوی خود فراخواند در حالیکه در میان آنها فردی دانشمندتر از او وجود دارد.
بدعتگذاران کسانی هستند که فرمان خدا و پیامبر و احکام قرآن را فرو گذاشتهاند و بر آرا دلخواه خویش تکیه کردهاند. در برخی احادیث از بدعتگذاران با عنوان «اَهْلُ الْاَهواء» یاد شده است.
انواع بدعت:
1)بدعت حقیقی: برای اموری به کار میرود که سابقهای در دین ندارد و به آن افزوده شده است.
2) بدعت اضافی: به کارهایی میگویند که دربارۀ اصل آنها در شریعت نکوهش و نهی نشده است و چه بسا از امور استحبابی است، ولی به مرور زمان دگرگونیهایی در آنها روی داده است یا پیرایههایی به آنها افزوده شده است که صورت بدعت یافته است؛ برای مثال، روزه گرفتن در غیر ماه رمضان، مستحب است، اما اگر این کار مستحب را در روزهای معینی انجام دهند و همگانی کنند تا به تدریج شکل سنّت دینی به خود بگیرد، بیم بدعت بودن آن میرود.
گروهی از علمای امامیه، ایمان را از شروط قبول خبر راوی میدانند و روایات کسانی را که از بدعتهای قولی پیروی میکنند و این بدعت آنان را به فرقهای دیگر، چه فرقههای شیعی و چه غیر آن، منسوب میسازد، نمیپذیرند. همچنین بدعتهای عملی اگر در دین فسق تلقی شود، عدالت راوی را زایل میکند و منقولات او مقبول واقع نمیگردد.
اهتمام جدّی علمای اسلام نسبت به بدعت، گذشته از آنکه به منظور حراست از حریم دین و پیشگیری از هر گونه دگرگونی در آن صورت میگیرد، ناشی از احادیث بسیاری است که در نکوهش بدعت روایت شده است.
بنابر احادیث، هیچ چیز مثل بدعت، دین را نابود نمیکند و بدعتگذاری در دین نوعی شرک و کفر است و بدعتگذاران از بدترین و زیانکارترین آفریدگان و مغضوبترین آنها در پیشگاه خدا هستند که شیطان بر آنها چیره شده است و در نتیجه به مخالفت با خدا و پیامبر و قرآن برخاستهاند. عمل دینی بدعتگذار، تا زمانی که از بدعت خود دست برندارد، پذیرفته نیست، همچنانکه قبول توبۀ او مشروط به بازگرداندن همۀ گمراه شدگان از انحراف است.
از سوی دیگر، مقابله با بدعتگذاران و برحذر داشتن مردم از ایشان وظیفۀ عالمان دین است و اگر عالمی در برابر بدعتها نایستد و دانش خود را عرضه نکند، به نفرین خدا دچار میشود. برای آنکه افراد ناآگاه و ضعیف به دام بدعتگذاران نیفتند، در هر روزگار شخصی از خاندان پیامبر صلّیالله علیه و آله و سلّم وجود دارد که در برابر بدعتها میایستد و حق را آشکار میکند.
"ابن تیمیه" (متوفی 728) در میان دانشمندان اهل سنّت بیش از دیگران مبارزه با بدعتهای فکری و عملی را وجهۀ نظر قرار داده است و بسیاری از افکار و اعمال رایج را بدعت نامیده است. به عقیدۀ وی، واجب یا مستحب شمردن امری که شریعت آن را مباح خوانده است، بدعت به شمار میآید و انجام دادن آن به عنوان عبادت سبب قرب به خدا نمیشود.
دانشمندان اسلامی بسیاری از آنچه را وی بدعت نامیده است، مستند به سنّت میدانند و روش ابن تیمیه را در تعیین مصادیق بدعت نمیپسندند.