4 اردیبهشت 1397, 11:30
یکی از محدودیتهای مصرف در بینش اسلامی، ممنوعیت رفاه زدگی و مصرف گرایی افراطی در تامین لذتهای مادی است که در قرآن کریم و روایات، با نام «اتراف» تعبیر میشود.
اتراف از ماده ترفه به معنای گسترش در روزی و نعمت است. مترف به کسانی میگویند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذرانیها، آنها را به غرور و سرکشی واداشته است. کاربرد معنایی این واژه در قرآن کریم، بیانگر زندگی اشرافی، رفاه زدگی و لذت گرایی ثروتمندان است که همراه با غرور و طغیان میباشد. اتراف از جمله فرهنگهایی است که قرآن آن را باعث هلاکت حتمی جوامع معرفی میکند: «و اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسق فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا؛ و چون خواهیم شهری را نابود کنیم نازپروردگان آن را فرمان (و میدان) دهیم و سرانجام در آن نافرمانی کنند و سزاوار حکم (عذاب) شوند آن گاه به کلی نابودشان کنیم»(اسراء/16) مال و ثروت به طور طبیعی زمینه ساز رفاه زدگی و هواپرستی است و با نپرداختن به اصلاح و تهذیب نفس و بی توجهی به دستورات عقل و دین، روحیه مصرف گرایی و رفاه زدگی در آدمی به وجود میآید. بنابراین ثروتمندی همراه با روحیه اتراف، از زمینههای مهم اسراف و تبذیر به شمار میرود. به عبارت دیگر، اتراف همواره ملازم اسراف است. از همین رو یکی از ویژگیهای بارز مترفان، زیاده روی در مصرف است. این گونه است که قرآن کریم گاه مترفان را اصحاب دوزخ میداند: «و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال...انهم کانوا قبل ذلک مترفین»(واقعه/41 و45)، و گاه مصرفان را: «و ان المسرفین هم اصحاب النار»(مومن/43).
همان گونه که بیان شد، اسراف و مصرف گرایی افراطی امکانات مادی از ویژگیهای بارز زندگی اترافی است، امکاناتی که یا از راههای نامشروع و با غصب حقوق و استثمار دیگران به چنگ آورده شده و یا دستکم در مصرف اترافی و اسراف گونه مترفان، سهم گروهی از نیازمندان تضییع گشته است. از منظر قرآن کریم، چنین کسانی ظالم و ستم پیشه اند و فرجام چنین ظلمی چیزی جز نابودی نیست: «و اتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و کانوا مجرمین؛ و آنان که ستم میکردند، از تنعم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند (و نابود شدند)»(هود/116). از جمله «کانوا مجرمین» برمی آید که مردمان خوشگذران و پیرو لذت، مردمانی بودند که به جرم و بزهکاری عادت کرده و در انجام آن پافشاری میکردند (1).
روشن است که زندگی اترافی، نیازمند ثروت فراوان است تا پاسخگوی اسرافها و مصرفهای افراطی مترفان باشد. از سوی دیگر، لذت جویی لجام گسیخته و تجمل گرایی در زندگی، روحیه مسئولیت پذیری و عواطف انسانی را سخت تضعیف یا نابود میسازد. در نتیجه مترفان نه توجهی به محرومان و نیازمندان خواهند داشت و نه مشارکتی در کارهای خیر. از این رو قرآن کریم آنان را بازدارندگان کارهای خیر معرفی میکند و بی توجهی به یتیمان و مستمندان را ویژگی بارز آنها برمی شمارد(فجر/17-20).
از دیگر ویژگیهای مترفان استکبار آنهاست و همین امر عامل حق انکاری و مقابله با پیامبران و مصلحان اجتماعی و کنار نهادن ارزشهای اخلاقی و اسلامی و ارتکاب جرم و خیانت و کفران نعمت است. اتراف یک حالت روانی ناشی از نداشتن تکیه گاه معنوی است که در انسان پدید میآید و در نتیجه تمام توجه او را به لذات زودگذر و آسایش و تنعم محدود میگرداند. مترفان دچار این حالت روانی میشوند تا بدانجا که نعمتها را از خدا نمی بینند بلکه به اسباب غیر او تکیه زده، نسبت به او سر به طغیان و عصیان بر میدارند و منکر پیامبران و کتاب و میزان الهی میگردند و با بهانههای مختلف از زیر بار مسئولیت و تکلیف شانه خالی میکنند.
به تصریح قرآن کریم، مترفان همواره در صف اول مقابله با پیامبران قرار داشتند: «و ما ارسلنا فی قریه من نذیر الاقال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون؛ و ما در هیچ شهری هشدار دهندهای نفرستادیم جز آنکه خوشگذرانان آن گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهاید، کافریم»(سبا/34). مترفین هنگام به خطر افتادن اسباب عیش و نوش و خوشگذرانی خویش، بدون توجه به منطق و براهین وحیانی پیامبران الهی به تقلید کورکورانه از آیین گذشتگان خود پرداخته و از سنتهای متحجر گذشتگان خود دم میزنند. در آیه 23 و 24 سوره زخرف آمده است: «و کذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریه من نذیر الاقال مترفوها انا وجدنا آباءنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدرون... انا بما ارسلتم به کافرون؛ و بدین گونه، در هیچ شهری پیش از تو هشدار دهنده ای نفرستادیم مگر آنکه خوشگذرانان آن گفتند: ما پدران خود را بر آیینی یافته ایم و از پی ایشان گام مینهیم... ما به آنچه بدان فرستاده شده اید کافریم». در این آیه، عبارت «انا وجدناه علی امه» را از توانگران اهل آبادیها نقل کرده و آن بدان جهت است که طبع تنعم و نازپروردگی انسان را وادار میکند از بار سنگین تحقیق شانه خالی نموده دست به دامن تقلید کورکورانه شود(2).
مترفان با ملاک و معیار قرار دادن ثروت و امکانات مادی: «نحن اکثر اموالاو اولادا»(سبا/35)، آموزه هایی همچون رعایت حقوق دیگران، انفاق، نکوهش اسراف و تجمل گرایی را، از یک سو مزاحم کامجوییها و هوسرانیهای خود میدیدند و از سوی دیگر این آموزهها را مدافع حقوق محرومانی مییافتند که با استثمار آنان، به ثروت و امکانات رسیده بودند و این میتوانست منافع نامشروع آنان را به خطر اندازد.
پدیده اتراف، از نظر اقتصادی، عامل رکود و از جهت اجتماعی، عامل فساد و از نظر اخلاقی و معنوی، پرتگاه سقوط و تباهی است. برخی از آثار اتراف و مصرف گرایی افراطی را میتوان چنین برشمرد:
1- زیان اقتصادی: زیان اقتصادی مصرف گرایی و رفاه زدگی، بیش از همه به افراد کم درآمد و جوامع عقب مانده و در حال توسعه میرسد، چه اینکه گسترش این پدیده، موجب میگردد تا امکانات و ثروتهایی که بایستی در سرمایه گذاری در بخشهای زیربنایی و تولیدی هزینه گردد، به سوی مصرف گرایی و خرید کالاهای تجملاتی و غیر مصرفی خارجی کشانده شود. همچنین، لذت جویی لجام گسیخته و تجمل گرایی در زندگی، روحیه مسئولیت پذیری و عواطف انسانی را سخت تضعیف یا نابود میسازد و در نتیجه مترفان نه توجهی به محرومان و نیازمندان خواهند داشت و نه مشارکتی در کارهای خیر. شادمانی غرورآمیز آنان در زندگی دنیا به سبب رفاه زدگی و ثروت بی شمار که فکر و جانشان را در برگرفته است (انعام/44 ، هود/9 و 10، رعد/26) نمی گذارد تا غم و درد دیگران را به خود راه دهند و از روحیه همدردی به دیگران برخوردار نیستند. قرآن کریم در آیه 76 سوره قصص، با اشاره به شادمانی قارون همراه غرور وی به هنگام رفاه زدگی اش، چنین روحیه ای را مانع کمک قارون به هموطنان خویش و رفع نیازهای اقتصادی آنان میداند.
2- گسترش فساد اخلاقی و رفتاری: زندگی اترافی و اشرافی، از چند سو فساد اخلاقی و رفتاری در پی دارد. از یک سو غرق شدن در شهوتها و هوسها و زیاده روی در لذات جسمانی، مجالی برای اندیشه در کمالات معنوی و انسانی و توجه به بعد روحی باقی نمی گذارد و راه را برای تهذیب اخلاقی میبندد. بویژه آنکه افتادن در دام هوسها و لذت جوییها، نور و نیروی خرد را سخت ناتوان میکند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار میسازد. از این روست که قرآن کریم، یکی از ویژگی مترفان را، حق انکاری و مقابله با پیامبران و مصلحان اجتماعی بیان میدارد(سبا/34). از سوی دیگر، حفظ این موقعیت و تداوم بیشترآن مستلزم یا همراه رذیلتهای اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل است(بنگرید به آیات 12-15 سوره مدثر). از جنبههای دیگر، پرداختن به تجملات و کامجوییها نیز غالبا همراه با ناشایستهای اخلاقی و رفتاری همچون فخرفروشی، خودبرتربینی و بی بندوباری خواهد بود و از این رو، قرآن کریم، مترفان را مفسد و فاسق معرفی میکند. هنگامی که زرق و برقهای مادّی، پرخرجیها و گرایش به زندگیهای تجملی گسترش یافت، هزینههای مصرف بالامیرود و دخل و خرج ناهماهنگ میشود. این افراد برای همگامی با زندگی و تامین مخارج متنوع و سنگین آن، خود را ملزم به رعایت ضوابط و ارزشها نمیبینند. اینجاست که تجمل و زندگی اشرافی، آشیانه فساد میشود و در سایه خود، انواع کژیها و مفاسد را پرورش میدهد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان