نویسنده: علیرضا شعاعی
وحی، بیانگر ارتباط خدا و انسان است. جایگاه خاص انسان در نظام آفرینش موجب شده است تا ارتباط فراتر از تکوین، میان انسان و خداوند برقرار گردد؛ زیرا انسان به عنوان خلیفه الهی میبایست در مسیر تحولات و شدنهای کمالی و فعلیت بخشی به ظرفیتهای رسیدن به مقام عینی خلافت الهی، تحت تعلیم و تربیت و تزکیه مستقیم الهی قرار گیرد. از این رو افزون بر راهنمای درونی به نام عقل، وحی نیز به خدمت انسان آمده است تا این مسیر به سلامت پیموده شود و انسان در مقام خلافت قرار گیرد و مسئولیت ماموریت خویش را به درستی انجام دهد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزههای قرآنی، ضمن تبیین مفهوم وحی از دیدگاه قرآن، فلسفه و نقش وحی را در زندگی بشر تشریح کند.
مفهوم وحی
وحی در لغت عربی به معنای اشاره سریع و گذرا و نهانی همراه با رمز و کنایه است. دو مولفه سرعت و رمزی بودن در معنای وحی مورد توجه است.
وحی گاهی با کلام و سخن و گاهی به صورت صدای مجرد از ترکیب و گاهی دیگر هم به وسیله اشاره کردن با بعضی از اعضای بدن و یا در برخی اوقات با نوشتن انجام میشود. (نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 858)
در کاربردهای قرآنی این واژه در معانی چندی از جمله در معنای لغوی آن یعنی اشاره خفی و نهان و یا در معنای ارتکاز غریزی و فطری و همچنین به معنای الهام نفسی و یا وحی رسالی به کار رفته است.
البته وحی رسالی که تفاوت چندانی با معنای لغوی این واژه در اعلام خفی بودن ندارد، تنها بیانگر رابطه غیبی میان خدا و پیامبر است. این اصطلاحی است که بیشترین کاربرد را در معنای وحی در قرآن دارد و مراد این مقاله نیز این گونه ارتباط است.
وحی رسالی در سه گونه ظهور مییابد: 1- القای در قلب و افکندن در دل پیامبر؛ 2- سخن گفتن از پس پرده به وسیله ایجاد صدا در هوا به گونه ای که پیامبر بشنود، ولی شخص متکلم را نبیند؛ 3- فرستادن فرشته وحی برای رساندن آن پیام به پیامبر، حال پیامبر، فرستاده را ببیند و یا نبیند، ولی سخن وی را بشنود. (تخلیص تمهید، محمد هادی معرفت، ج 1، ص 10 تا 16)
خداوند به این سه روش دریافت وحی در آیات چندی اشاره کرده است. از جمله در آیات 51 تا 52 سوره شوری از تحقق اشکال سه گانه وحی یعنی تکلم بی واسطه، نزول فرشته و وحی از پس حجاب، برای پیامبر گرامی(ص) سخن به میان آمده است.
سخن گفتن بی واسطه خداوند با پیامبران، از جمله روشهای وحی است که در آیاتی از جمله آیه 253 سوره بقره و 164 سوره نساء و 143 و 144 سوره اعراف و 11 تا 46 سوره طه به آن اشاره شده است.
خداوند در آیات 1 تا 10 سوره نجم از سخن گفتن بی واسطه با پیامبر گرامی(ص) در معراج گزارش میکند و آن را امری حقیقی و بی هیچ شک و تردید برمی شمارد.
البته غیر از این سه گانه یاد شده، میبایست به دریافت وحی از طریق رویای صادقانه نیز اشاره کرد که برای بسیاری از پیامبران به ویژه حضرت پیامبر گرامی (انفال، آیه 43 و اسراء، آیه 60 و فتح، آیه 27)، حضرت یوسف (یوسف، آیات 4 و 5 و 100) و حضرت ابراهیم (صافات، آیات 102 و 105) اتفاق افتاده است.
از امام رضا(ع) از جدش امیرمومنان علی(ع) روایت است که فرمود: رویای پیامبران، وحی است. (امالی، شیخ طوسی، ج1، ص 338، حدیث 28، بحارالانوار، ج11، ص 64، ص حدیث4)
براین اساس، میتوان روشهای دریافت وحی را چهار شکل دانست.
فلسفه وحی
وحی به معنای پیش گفته، روشی در کنار عقل برای راهنمائی بشر در راستای دست یابی به مقام خلافت الهی است؛ زیرا خلافت الهی هر چند به شکل عام برای همه بشریت ثابت است و هر انسانی در مقام انسانی خود به طور طبیعی نقش خلافت الهی را در حوزههای خاص به عهده میگیرد؛ ولی فراتر از خلافت عمومی بشر، خلافت خاصی برای انسان تعریف شده است که میتوان از آن به خلافت کامل یاد کرد.
خلافت کامل انسان از خداوند زمانی تحقق مییابد که انسان متاله (خدایی) شود تا بتواند مظهر ربوبیت الهی قرار گیرد. براین اساس، خدایی شدن، اصل بنیادین در خلافت کامل الهی است. انسان باید همه صفات و اسمای الهی را که در وی سرشته شده، به فعلیت درآورد و برای فعلیت درآوردن آن نیاز است تا راه را به درستی بشناسد و از موانع آگاه باشد.
ربوبیت انسان از خداوند در مقام متاله و ربانی شدن اتفاق میافتد. هر چند که عقل انسانی از این ظرفیت برخوردار است تا انسان را به کمال برساند و راه خدایی شدن را به او نشان دهد؛ ولی عقل خود در یک فرآیندی به رشد و کمال میرسد و نیاز است تا حوزههای ناشناخته از جمله موانع ناشناخته به وی معرفی شود.
وحی و عقل فطری و سلیم، در یک راستا عمل میکنند و وحی در مقام مکمل وارد میشود تا برخی از جنبههای ناشناخته را برای عقل روشن سازد. از این رو در منابع معتبر روایی از حجت ظاهری و حجت باطنی سخن به میان آمده است. به این معنا که حکم عقل سالم همانند حکم وحی، معتبر است؛ زیرا عقل، حجت باطنی و وحی، حجت ظاهری است.
انسان با راهنماییهای عقل میتواند مسیر شدنهای کمالی و متاله شدن را بپیماید، ولی در برخی از حوزهها این وحی است که به یاری عقل میآید تا نقش مکمل را ایفا کند. از این رو وحی را به عنوان کامل کننده عقل معرفی میکنند.
انسان هر چند که با عقل خویش درک میکند که باید از قبیح و زشتیها پرهیز کند، یا پندار و رفتار نیک داشته باشد؛ ولی گاه در شناخت مصادیق و جزئیات آن به اشتباه میافتد، در اینجاست که وحی به یاری عقل میآید و مصادیق و جزئیات آن را روشن میسازد تا انسان در یک کمال اطمینانی در مسیر تحولات کمالی گام بردارد.
به عنوان نمونه، انسان با عقل در مییابد که واجب الوجودی هست که لازم است تحولات خود را به او متصل کند، اما این واجب الوجود کیست و چگونه میتوان به این اتصال رسید، وحی به یاری عقل میآید و آن را خداوند و راه رسیدن را عبادت بیان میکند. از این رو قرآن، یکی از اهداف و فلسفه وجودی وحی را معرفی خداوند یگانه و صفات و اسمای الهی دانسته است تا انسان با شناخت آن، کمالات را در خود تحقق بخشد.
در همین راستا خداوند ایجاد زمینههای تقوا و تربیت انسانهای متقی را از علل نزول وحی معرفی میکند. (نحل، آیه21) همچنین انذار و هشدار به انسان نسبت به گمراهی و بیان تبعات و آثار این ضلالت و ذکر خداوند و یادآوری به بشر از اینکه خداوندی است که میبایست انسان به سوی او حرکت کند و دمی از خداوند و حرکت به سوی او غافل نشود، از دیگر فلسفههای نزول وحی است که در آیات 43و 44 سوره زخرف و 21نحل به آن اشاره شده است. (المیزان، ج18، ص105)
در حقیقت مقام ربوبیت الهی مقتضی این است که انسان را پرورش دهد و زمینه بروز و ظهور کمالات را در وی فراهم آورد. از این رو، وحی را در کنار عقل قرارداده است تا انسان را پرورش دهد و تربیت نماید. ربوبیت خداوندی، مهمترین و اصلیترین عامل در نزول وحی است. (بقره، آیه285؛ مائده، آیات67و 68؛ انعام، آیه96؛ مریم، آیه64؛ محمد، آیه2 و آیات دیگر) بر این اساس باید در بیان فلسفه وحی به نقش ربوبیت توجه داشت. این بدان معناست که خداوند میخواهد انسان را از طریق عقل و وحی به جایگاه شایستهای برساند که در آن مقام بتواند مظهر ربوبیت الهی شود. این همان حکمت اصلی در نزول وحی است؛ چرا که خداوند حکیم است و هرگز بی هدف کاری را انجام نمیدهد. (شوری، آیات3و 51)
نقش وحی در زندگی بشر
با توجه به فلسفه وحی میتوان دریافت که نقش وحی در زندگی بشر چیست. چنان که بیان شد، وحی در کنار عقل راهنمایی و هدایت بشر به سوی خیر و خدایی و ربانی شدن را برعهده دارد؛ به گونه ای که اگر وحی نبود، عقل به تنهایی نمی توانست از عهده راهنمایی بشر برآید. از این رو خداوند وحی را به عنوان کامل کننده مورد توجه قرار داد و به جهت راهنمایی بشر و رهاسازی او از خسران ابدی و گمراهی، وحی هدایتگر را نازل نمود. (انعام، آیه91؛ اعراف، آیه203؛ شوری، آیات52، 62و 63)
این اصلی ترین و اساسی ترین نقشی است که خداوند برای وحی بیان کرده است. اما در کنار این اصل و فلسفه اصلی، نقشهای دیگری نیز برای وحی در کنار عقل تبیین شده که مراجعه به آموزههای قرآنی میتواند این نقش را به شکل بهتر و دقیق تری تبیین و تحلیل کند.
خداوند در آیاتی به نقش وحی در زندگی بشر توجه میدهد که از آن جمله میتوان به اتمام حجت اشاره کرد.
وحی الهی به پیامبران(ع) باعث میشود تا حجت بر مردمان تمام شود و کسی مدعی نشود که راه از چاه برای من ناشناخته بود و عقل نتوانسته بود مرا در فتنهها و شبهات یاری رساند و حق را از باطل جدا سازد. بنابراین، وحی هرگونه عذر و بهانه را از انسانها میگیرد. (نساء، آیات 163 و 165؛ مرسلات، آیات 5 و 6)
پرهیز دادن و انذار کردن (انعام، آیه 19؛ نحل آیه 2؛ انبیاء، آیه 45)، بشارت به زندگی سعادتمند در آخرت و جایگاه بلند در پیشگاه خداوند (یونس، آیه 2)، از جمله کارکردهای وحی است. اگر وحی الهی نبود، شاید انسان از طریق عقل نمی توانست حقیقت معاد و رستاخیز و زندگی پس از مرگ را درک کند و مسیر مشخص و درستی را برگزیند؛ زیرا عقل از محدودیت خاصی برخوردار است و نمی تواند تمام حقایق را پوشش دهد و به جزئیات بپردازد و آن را روشن سازد.
از این رو میتوان گفت، اگر عقل بتواند ایمان انسان را زنده کند، این وحی است که حقیقت ایمان را معنا میبخشد و به افزایش و تقویت آن میانجامد. (شوری، آیه 54)
هم چنین، وحی الهی باعث بصیرت بخشی به انسان میشود. انسان هر چند که از عقل سالم و کاملی برخوردار باشد، اما عقل با محدودیت هایش نمی تواند آیندهها و جزئیاتی را ببیند و ترسیم کند که وحی آن را ترسیم میکند. (المیزان، ج 7، ص 97)
همچنین از آیه 7 سوره انفال و 24 سوره شوری بر میآید که وحی، نقش بسزایی در تحکیم حق و نابودی باطل دارد. (تفسیر التحریر و التنویر، ج 12، جزء 25، ص 88)
وحی الهی از ابزارهای تعلیمی خداوند به بشر و ازدیاد دانش انسانها (انعام، آیه 91) و یکی از مهمترین منابع اصلی علوم بشری (همان) در شناخت حقایق است. (بقره، آیات 215، 217، 219 تا 222؛ آل عمران، آیه 44 و توبه، آیه 94 و آیات دیگر).
انسان بسیاری از حقایق هستی را از طریق وحی شناخته و به معارف الهی دست یافته است، به گونه ای که اگر وحی نبود بسیاری از حقایق و معارف بر انسان به ویژه در زمانی که در دنیا میزیست پوشیده میماند. (آل عمران، آیه 44؛ انعام، آیه 50، هود، آیه 49 و انبیاء، آیات 45 و .73
وحی عامل غفلت زدایی از بشر است. فطرت انسانها در فضای سنگین زندگی دنیا دفن میشود، ولی وحی موجب میشود تا فطرت خفته بیدار شود و دانستههای فراموش شده به یاد آید و فطرت احیا و زنده گردد. (هود، آیه 120؛ طه، آیه 99)
بی گمان وحی الهی منشا بسیاری از تحولات مهم و اساسی تاریخ بشری بوده که خداوند در آیات بسیاری گوشه هایی از این تحولات را بیان کرده است. خداوند در آیات 77 و 78 سوره طه به این نقش مهم و اساسی وحی اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه حکومت فرعونی با وحی از میان رفت و تمدنهای جدید و بزرگی بواسطه ابطال آنها شکوفا و پدید آمد.
در آیات قرآنی به این نکته توجه داده شده که انسان نیازمند وحی است زیرا عقل به تنهایی نمی تواند در مقام هدایت گری، همه انسانها را با توجه به درجات فهم و ادراک راهنمایی کند؛ از این رو خداوند بر انسان هبوط یافته بر زمین، منت نهاد و از طریق وحی، او را به سوی حق و حقیقت رهنمون کرد. (بقره، آیه 38)
البته مقام خلافت الهی انسان به وی این امکان را بخشیده است که بتواند افزون بر ارتباط تکوینی و عقلانی با خدا، از ارتباط خاص وحی برخوردار شود. از این رو خداوند به این استعداد انسان برای دریافت وحی توجه میدهد و میفرماید که انسان افزون بر طرق طبیعی ارتباط با خدا و حقایق هستی، از طریق خاص هدایت وحیانی نیز برخوردار میباشد. (انعام، آیه 91؛ یونس، آیه 2 و یوسف، آیه 109 و آیات دیگر)
به هرحال، نقش وحی در زندگی دنیوی و اخروی و مادی و معنوی بشر بسیار روشن و حساس است؛ به گونهای که اگر وحی نبود، انسان از بسیاری از حقایق آگاه نمیشد و نمیتوانست به آسانی در مسیری کوتاه به کمالات دست یابد و خدایی شود و در مقام خلافت الهی قرار گیرد. این وحی است که بهترین فرصت را به بشر بخشیده است تا در مسیر کوتاه، راست و آسان به حقیقت دست یابد و ربانی شود. اگر وحی نبود اکثریت مردم همچنان از بسیاری از حقایقی که تنها فیلسوفان و نخبگان جامعه بشری به سختی از آن آگاه میشوند، بی خبر میماندند و نمی توانستند مسیر کوتاه و راست را به آسانی فهم و درک کنند و در آن مسیر گام بردارند. وحی الهی در حقیقت، رحمت و فضل الهی به بشر است که این راه آسان و کوتاه و ساده و راست را به آدمی آموخته است.(اعراف، آیه 203، اسراء، آیات 86 و 87)
پس انسان باید از خداوند شاکر و سپاسگزار باشد که وحی را به عنوان راه ارتباطی و راهنمایی خود برگزید و برانسان منت نهاد تا او را پس از هبوط نیز در مسیر خلافت ربوبی، پرورش و ربوبیت نماید و به کمال شایسته و بایستهاش برساند.