24 آبان 1393, 14:5
كلمات كليدي : نويرات، حلقه وين، وحدت علوم، گزاره پروتكل، نظريه بار بودن مشاهدات، فيزيكاليسم، پديدارگرايي
نویسنده : سعيده شاه مير
اتو نویرات چپ ترین عضو حلقه وین بود. او در وین، در خانوادهای که افراد آن از چند نسل پیش به اقتصاد و سیاست اشتغال داشتند، به دنیا آمد. در رشته ریاضیات به تحصیل پرداخت و در نهایت در دانشگاه مشهور برلین به تحصیل در دوره عالی پرداخت و در دپارتمان علوم سیاسی فارغ التحصیل شد. نویرات هر چند به معنای معمول کلمه مارکسیست نبود، همدلی بسیاری با مارکسیسم داشت و مسئول برنامه ریزی مرکزی در حکومت موقت اسپارتاکیستها[1] شد که پس از جنگ جهانی اول دوباره در اروپا تشکیل شد. هنگامی که اسپارتاکیستها سرنگون شدند، نویرات به زندان افتاد، اما با دخالت دولت اتریش آزاد شد. در 1934 که فاشیستها قدرت را به چنگ آوردند، او به مسکو رفته بود و از زندانی شدن رهایی یافت، و در نهایت به جای بازگشت به وین به هلند رفت. در سال 1940، پس از تجاوز نازیها به هلند او مجدداً از آنجا گریخت و پس از مدتی به آکسفورد رفت و تا هنگام مرگش در 1944 در آنجا باقی ماند.
از شعارهای اصلی نویرات، اصل وحدت علم است، که به واسطه بیانهای آتشین او به صورت یکی از اصول اساسی حلقه وین در دهه 1930 درآمد. بر اساس این اصل، همه شاخههای علوم تجربی و مفاهیمی که مورد استفاده قرار میدهند، از نوع واحدی هستند. او در بیانیه حلقه وین که به سال 1929 تحت عنوان «درک علمی عالم» به همکاری کارناپ، نوشت، تأکید کرد که هدف درک علمی، دستیابی به یک علم یک پارچه است، هدفی که میباید با کاربرد «روش تحلیل منطقی» در مورد داده های تجربی، به دست آید. راه حل او این بود که واژههایی که به زبان انتزاعی علمی تعلق دارند، باید در یک زبان دقیقی که واژههایش به طور مستقیم اشیا مشاهده شده را توصیف میکنند، به طور واضح قابل تبیین شوند. به اعتقاد او معنای هر گزاره علمی و هر مفهومی در هر شعبهای از علم میباید قدم به قدم قابل تحلیل به مفاهیمی از یک سنخ مشترک باشد و نهایتاً به امور مشاهدهشده در تجربه ارجاع گردد[2]. او کوشید نشان دهد وحدت علم به معنای وحدت زبان علم است، بدین معنا که زبان مبنا و واحدی وجود دارد که گزارههای همه علوم قابل ترجمه به گزارههای این زبان است. به همین جهت نویرات در نظر داشت به سبک دایره المعارفی، که توسط منادیان روشنگری در قرن هجدهم رواج یافته بود، دایره المعارفی مشتمل بر بیست و شش جلد منتشر سازد، که هر جلد آن حاوی ده تکنگاری درباره جنبههای مختلف علوم، به قلم یکی از دانشمندان یا فلاسفه علمشناس باشد، که در هر یک از آنها بر ایده وحدت علوم تأکید شده باشد.[3] مرگ نویرات در سال 1945 مسئولیت تألیف دایره المعارف را به دوش کارناپ و موریس قرار داد. نویرات تحت تأثیر فضای حاکم بر مطالعات فلسفی در آن دوران (پیشرفتهای علمی تکنولوژیک، ظهور منطق جدید، ناکامی فلسفه)[4] توجهش معطوف به زبان بود. او بر برتری زبان فیزیکالیستی، نسبت به زبانِ پدیدارگرایی اصرار میورزید. نویرات به خوبی متوجه اشکالات موضع روانشناسیگری حلقه وین شده و بر این باور بود که نتیجه این نوع روانشناسیگری، نسبیتگرایی است؛ چرا که بر مبنای موضع روانشناسیگری، جملات پروتکل، تجربه بلاواسطه مشاهدهگر خاصی هستند و با تجربه بلاواسطه او تصدیق میشوند که توسط فرد دیگری قابل تایید یا تکذیب نیست. بر این اساس نویرات اعضاء حلقه وین و به خصوص کارنپ را تشویق کرد تا به طرف فیزیکالیسم بروند[5]. اعضای حلقه وین که تا پیش از این، تحت تأثیر ماخ و راسل در دهه 1920، از روانشناسیگرایی و پدیدار گرایی دفاع میکردند، در حدود 1930 تحت تأثیر نویرات، حامیِ افراطیِ دیدگاه فیزیکالیستی شدند.[6] مطابق دیدگاه نویرات، جملات این زبان به اشیا و امور مادی راجع میشوند، نه تجربیات ابتدایی شخصی. فیزیکالیسم نویرات با ایده «وحدت علم» در تلائم کامل بود. برای اثبات وحدت علم، اینکه همه علوم (حتی روانشناسی) و گزارهها و مفاهیم علمی از سنخ مشترکی هستند، لازم بود نشان داده شود که همه آنها قابل تحویل به یک زبان واحد فیزیکالیستی هستند.[7] او در راستای این هدف، برای اولین بار اصطلاح «گزارههای پروتکل»[8] را مطرح کرد. کارناپ در 1931 از این اصطلاح بدون اشاره به نام نویرات، در نشریه شناخت استفاده کرد، که این امر به شدت موجب رنجش نویرات شد[9]. گزارههای پروتکل یا گزارههای مشاهدتی گزاره هایی هستند که نتیجه یک آزمایش یا مشاهده را به دست میدهند. نظر نویرات این بود که گزارههای پروتکل نباید راجع به دادههای حسی یا ارتسامات حسی باشند، بلکه باید راجع به اشیا فیزیکی باشند.[10] تا پیش از این، پوزیتیویستها بر آن بودند که مشاهده عبارت است از درک مستقیم دادههای حسی بصری، و گزاره مشاهدتی گزارهای است ناظر به همین دادهها و ارتسامات حسی، لذا در قالبی پدیدهگرایانه به تفسیر این گزارهها میپرداختند. اما بعدها تحت تأثیر نویرات، پوزیتیویستها «مشاهدهشده» یا «داده شده» را به معنی عینهای فیزیکی گرفتند. بنابراین گزاره مشاهدهای به جای آنکه به داده حسی بصری یا احساس گرما دلالت کند، به میز قهوهای یا آتش زغال دلالت میکند. این دیدگاه موسوم به «فیزیکگرایی»[11] که نویرات مدافع آن بود، درست در مقابل روانشناسیگرایی[12] (که به تجربهگرایان انگلیسی و ماخ باز میگردد) و همین طور پدیدارگرایی قرار دارد. مطابق روانشناسیگرایی گزاره های مشاهدتی ناظر به ارتسامات حسی، یا دادههای حسی هستند، و در نگاه پدیدارگرایان اشیا فیزیکی بر ساختههایی از همین دادههای حسیاند، بنابراین گزاره مشاهدتی چیزی شبیه این خواهد بود :" قهوهای. این جا. الان."، "من داده حسی بصری یک میز را دارم". اما جملات پروتکل نویرات درباره اجسام فیزیکی هستند. البته نباید تصور کرد که آنها شکل سادهای مانند "میزی در اتاق است" دارند. بهترین راه برای توضیح عجیب ساختار آنها بیان مثال خود نویرات است:
یک جمله پروتکل می تواند چیزی شبیه این باشد: «پروتکل اتو در ساعت 3،17 بعد از ظهر [اتو در ساعت 3،16 بعد از ظهر به خودش گفت: (در ساعت 3،15 اتو میزی را در اتاق ادراک کرده است)] میزی را میبیند»[13]
او در ادامه اصرار میورزد که جملات پروتکل باید همواره حاویِ نام فرد ناظر هم باشد: «برای آنکه جمله پروتکل کامل باشد، لازم است که نام شخص در آن ذکر شود «" اتو" حالا دایره قرمزی میبیند.»
به اعتقاد او، گزارههای پایه علم همین گزارههای پروتکل هستند. اما این بدان معنا نیست که آنها قطعی و اصلاح ناپذیرند[14]. با توجه به دیدگاه نویرات، به هیچ وجه نمی توان جملات پروتکل نابی داشت که قطعاً اثبات شده باشند، و نقطه آغاز علم به حساب آیند، بلکه همواره امکان دور افکندنشان وجود دارد. او در باب اصلاحپذیری جملات مشاهدتی یا پروتکل، دانشمندان را مانند ملوانانی میداند که ناچارند در دریای بیکران به بازسازی مرتب کشتی فرسوده خود بپردازند. آنها امکان پیاده شدن از کشتی و تعمیر آن را ندارند. دیدگاه نویرات را میتوان بدین شکل صورتبندی کرد:
الف) ما برای آنکه بتوانیم هر گزاره علمی را بیازماییم، مجبوریم که گزارههای علمی دیگری را فرض کنیم. به شرطی میتوانیم یک قطعه از کشتی را برداریم و به بررسی و اصلاح آن بپردازیم که دست به تختههای دیگر کشتی نزنیم و بر روی آنها قرار گیریم، در غیر این صورت غرق خواهیم شد.
ب) لیکن هیچ گزاره علمی نیست که نشود آن را آزمود، و احیاناً در نتیجه آزمون، آن را کنار نهاد. به بیان تمثیل هر تخته از کشتی را میتوان برداشت و آن را وارسی کرد که آیا پوسیده است یا نه؟ و در صورت پوسیدگی آن را تعویض کرد.
ترکیب عطفی (الف) و (ب) اصل نویرات را شکل میدهند. از این اصل، این نتیجه حاصل میشود که تمامی مشاهدات نظریه بارند، و از این رأی که تمامی مشاهدات نظریه بارند، این نتیجه به دست میآید که هیچ گزاره مشاهدهای را نمیتوان یافت، که اصلاحپذیر نباشد، چون همواره این احتمال وجود دارد که نظریه متضمن، در گزاره ای مانند P زیر سوال رود. در اینجا نیز، نگاه نویرات در مقابل روانشناسیگرایی قرار میگیرد. مطابق روانشناسیگرایی، جملات پروتکل بیانگر تجربه بیواسطه ناظر است، بنابراین تجربه بیواسطه ناظر، آن را کاملاً اثبات میکند، در نتیجه جملات پروتکل مبانی مستحکم و اصلاحناپذیری هستند که میتوان علم را بر روی آنها بنا کرد. نویرات در نقد این اندیشه، متذکر میشود که جملات پروتکل به این معنا هرگز ثابت نخواهند بود؛ زیرا ناظر ممکن است دچار توهم شده یا حتی دروغگو باشد. او از شکل فیزیکگرایانه سرشت بینالاذهانی گزارههای مشاهدهای، بدین معنا که باید راجع به اجسام فیزیکی باشند، نه تجربه بیواسطه فرد، یا دادههای حسی، دفاع میکند، و بر نیاز علم به این گزارهها، تأکید میورزد. او در کنار جملات پروتکل، جملات غیر پروتکل یا قوانین (قوانین منطقی یا تتولوژی) را قرا میدهد. مطابق نظر او، از آن جهت که در علم، سعی ما یافتن نظامی بیتناقض از جملات (پروتکل، غیر پروتکل) است، هر زمانی که جمله پروتکل در مقایسه با سایر اجزاء نظام در تناقض باشد، آن را بیفایده و کاذب میخوانیم و آن را از سیستم کنار میگذاریم.[15]
در میان اعضاء حلقه وین نویرات بیش از همه درباره موضوعهای اجتماعی نوشت و برای به کار بردن پوزیتیویسم منطقی در جامعهشناسی، که از موضعی مارکسیستی به آن مینگریست، تلاش کرد. گرایشات مارکسیستی نویرات با آراء فلسفه علمی او هماهنگ شده بود، برای مثال وی نیز همچون دیگر اعضاء حلقه وین، منطق دیالکتیک (میراث هگلی مارکس) را رد میکرد، تنها در یک مورد (طرفداری از فیزیکگرایی) این دو گرایش (پوزیتیویسم منطقی و مارکسیسم) در تعارض بودند. نویراث پوزیتیویسم منطقی را با علاقه عمومی به ارتقای پیشرفت اجتماعی که ویژگی کنت و ماخ بود پیوند داد. از نظر نویراث، جامعهشناسی باید مانند هر علم دیگری، آزاد از هر گونه جهانبینی و ایدئولوژی بوده و با قوانین علوم دیگر از جمله فیزیک در ساختاری منطقی در ارتباط باشد. نویراث قوانین اجتماعی را همچون قوانین طبیعی ابزاری مفهومی برای انتقال از مشاهده به پیشبینی قلمداد میکرد. مفهوم مشاهده در اندیشه نویراث بر حسب فیزیکگرایی، که شامل نوعی رفتارگرایی اجتماعی و عملیاتگرایی بود، تحلیل میشد، به این معنا که تنها از مفاهیمی میتوان در جامعه شناسی علمی صحبت به میان آورد که بتوان آنها را بر اساس احکام مشاهدتی تعریف کرد[16].
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان