كلمات كليدي : برهان صدّيقين، اصالت وجود، تشكيك وجود
نویسنده : احسان ترکاشوند(عضو هیئت علمی دانشگاه ملایر)
«صدیق» صیغه مبالغه صادق است و ملازم با صدق در افعال و اقوال و مقاصد است و با این عنوان به این حقیقت اشاره دارد که راههای دیگر به استحکام این برهان نیستند زیرا این برهان بر حقیقت وجود (که حتی هر کودکی آن را میفهمد و بدیهیترین چیز است) وابسته است و به چیزی غیر از وجود مثل حرکت، حدوث، امکان ماهوی و... وابسته نیست. از آنجا که این مفاهیم از شئون ماهیت هستند از حقیقت وجود دور میشوند، چون شأن ماهیت مخفی و پوشیده است در حالیکه شأن وجود ظاهر بودن است. بلکه ماهیّات هم به وسیله وجود از خفاء بیرون میآیند.[1]
تاریخچۀ برهان صدیقین
برخی[2] با ارائۀ شواهدی از کلام فارابی، او را اولین کسی معرفی کردهاند که برهان صدیقین را مطرح کرده است. لکن سهم فارابی را فقط در حدّ طرح مسأله دانسته و ابنسینا را اولین فیلسوفی میداند که نمونهای از این برهان را ارائه کرده و با ارائه این نمونه، یک فرمول و سبکی را بدست داده است که با آن میتوان بسیاری از براهین جهان شناختی را با اندکی تغییر به صورت صدیقین درآورد.[3]
ابنسینا در برخی عباراتش به وجه تمایز برهان خود با سایر براهین اثبات خدا اشاره کرده و امتیاز این برهان بر دیگر براهین خدا شناسی را در این میداند که؛ در این برهان، بدون وساطت مخلوقات و صرفاً با تکیه بر خود وجود، وجود خدا اثبات میشود و نیز با استشهاد به آیه شریفۀ «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق أو لم یکف بربک انّه علی کل شیء شهید» (فصلت/ 53) «به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهیم تا آشکار گردد که او حق است، آیا کافى نیست که او بر همه چیز شاهد و گواه است.» در تمایز بین برهان صدیقین با غیر آن میگوید: این طریق صدیقین است.[4] و به این ترتیب این نوع برهان پس از وی به «برهان صدیقین» شهرت یافت.
شیخ اشراق نیز این برهان را پذیرفته و در برخی از کتب خویش آن را مطرح کرده است.[5]
ملاصدرا هم اگر چه معیارهای ابن سینا را می پذیرد، لکن برهان مذکور را مصداق برهان صدیقین نمیداند بلکه آن را نزدیک ترین برهان به صدیقین معرفی میکند.[6]
تفاوت تقریر ملاصدرا از برهان صدیقین با ابن سینا در این است که ایشان (ملاصدرا) بر دو تا از مبانی حکمت متعالیه (اصالت وجود و تشکیک وجود) تکیه میکند.[7]
برهان صدیقین تقریرهای متفاوتی دارد به طوری که تنها محقق آشیانی، در تعلیقهاش بر شرح منظومه نوزده تقریر آن را ذکر کرده[8] و با احتساب تقریر حکیم سبزواری در تعلیقه بر اسفار و تقریری که خود ملاصدرا در اسفار نقل کرده، مجموعاً بیست و یک تقریر (21) میشود.[9] البته این براهین فقط تقریرهایی است که تا زمان محقق آشیانی اقامه شده است.
برخی از ویژگیهای براهین صدیقین عبارت است از:
1- از حقیقت وجود، به وجود خدا میرسد. و لو اینکه هیچ ممکنی وجود نداشته باشد، اگر همه ممکنات انکار شود باز وجود خدا اثبات میشود.
2- مبتنی بر هیچ یک از قواعد فلسفی (از جمله دور و تسلسل) نیست.[10]
3- با اثبات وجود خدا، توحید ذات و صفات واجب نیز اثبات میشوند، البته به این بیان که این دو از لوازم وجوب وجود هستند.
4- مبتنی بر دو قاعدۀ صدرایی (اصالت وجود و تشکیک وجود) میباشد (البته این ویژگی اختصاص به تقریر ملاصدرا و اتباعش از برهان دارد).
مشهورترین تقریرها برهان صدیقین
أ) تقریر ملاصدرا
1- یک واقعیت عینی هست (هناک موجود ما)، این اصل مرز بین فلسفه و سفسطه است و هر عاقلی، اصل وجود «هستی» را میپذیرد.
2- این واقعیت موجود، حقیقت تشکیکی و ذومراتب است، یعنی همۀ افراد از این واقعیت بهرهمند هستند، لکن تفاوت بین موجودات به شدت و ضعف و کمال و نقض است.
3- در مراتب وجود، مرتبهای وجود دارد که بالاتر از آن مرتبه، از حیث کمال و شدت وجودی نیست، و بالاتر از آن قابل تصور نیست. (زیرا هر موجود ناقصی به موجود کاملتر نیازمند است. بلکه عین فقر و نیازمندی به موجود کاملتر است).
4- آن موجود کامل که در بالاترین مرتبۀ مراتب تشکیکی وجود قرار دارد موجودی غنی و بی نیاز است.
5- موجودات دیگر موجودات نیازمند و فقیر میباشند.
6- موجود کامل، همان که در بالاترین مرتبه قرار دارد و غنی و بی نیاز و واجب الوجود است.
7- موجودات دیگر، از افعال و آثار آن موجود کامل هستند و بدون آن موجود کامل، موجودات دیگر به وجود نخواهند آمد.[11]
نتیجه اینکه: «مراتب وجود، به استثنای عالیترین مرتبۀ آن که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق است، عین ربط و وابستگی است و اگر آن مرتبۀ اعلی تحقق نمیداشت، سایر مراتب هم تحقق نمییافت زیرا لازمۀ فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالیترین مرتبۀ وجود این است که مراتب مذکور مستقل و بی نیاز از آن باشند، در حالی که حیثیت وجودی آنها عین ربط و فقر و نیازمندی است»[12]
ب) تقریر علامه طباطبایی
1- حقیقت وجود که عین موجودیت است، هست.
2- حقیقت وجود اگر واجب باشد، پس مطلوب ما ثابت است.
3- و اگر آن حقیقت واجب الوجود نباشد مستلزم وجود واجب الوجود است (طبق مبنای عین الربط بودن معلول به علت خود).
4- پس واجب الوجود، موجود است.[13]
ج) تقریر استاد فیاضی
از آنجا که در این تقریر بسیاری از مقدمات مفروض نیز آمده است، این تقریر را به صورت جداگانه به روش منطقی ذکر میکنیم:
1- یک واقعیت عینی هست.
2-آن واقعیت عینی، وجود است.
3- حقیقت وجود اصیل است.
4- حقیقت وجود واحد است.
5-حقیقت وجود دارای تشکیک طولی است، یعنی دارای مراتب کمال و نقص و شدت و ضعف است.
6-حقیقت وجود دارای تشکیک عرضی نیز هست.
7- بین مراتب طولی وجود، رابطه علی و معلولی برقرار است. به گونهای که مرتبه پائین تر، معلول و وابسته به مرتبه بالاتر است (زیرا بر اساس اصل علیت اگر موجودی امکان معلولیت داشته باشد معلول خواهد بود[14] )
8- بالاترین مرتبه مراتب طولی وجود، آن وجودی است که نتوان کامل تر از آن را فرض کرد. (زیرا اگر بتوان کامل تر از آن را فرض کرد آن گاه آن وجود ناقص تر از موجود کامل و معلول او خواهد بود (.
9-پس وجود (که موضوع اصالت و تشکیک است) به دو قسم تقسیم میشود: موجود غنی و موجود فقیر. موجود غنی، واجب تعالی و موجود فقیر، افعال و آثار اوست و با اثبات هر کدام از اینها (واجب یا افعال او) موجود غنی و واجب الوجود اثبات میشود.[15]
چند نکته دربارۀ برهان
الف) تقسیم موجود به غنی و فقیر، به نحو تقسیم است نه به نحو تردید، زیرا اگر به نحو تردید باشد برای اثبات واجب نیازمند ابطال دور و تسلسل هستیم اما اگر به نحو تردید نباشد چنین نیازی نیست.[16]برهان صدیقین نه تنها مبتنی بر برهان دور و تسلسل نیست بلکه برخی از تقریرهای آن چنانچه ملاصدرا هم تصریح کرده خود مستلزم بطلان تسلسل نیز هست.[17]
ب) اینکه گفته میشود ماسوای موجود غنی، از افعال و آثار موجود غنی میباشند به جهت این است که حقیقت وجود مرسل[18] هیچ جهت نقص و ضعفی در او نیست، اگر وجود، صرف الوجود و حقیقت مرسله باشد، دیگر نمیتوان در آن جهت نقصی تصور کرد چون همۀ جهات نقص و محدودیتها به جهت سلبی برمیگردد. و وقتی چنین شد، همۀ موجودات دیگر چون جهات نقص و ضعف وجودی در آنها هست به دلیل علیّت، معلول آن موجود کامل میباشند.[19]
ج) با این برهان علاوه بر اصل وجود خدا، وحدت خدا و سایر صفات کمالیه نیز اثبات می شوند.[20]
د) این برهان تکیه بر مفاهیم وجودی کرده است و از ماهیت و امکان ماهوی ذکری به میان نیامده است و لذا با اصالت وجود مناسبتر است.[21]
ه) مقدمه اول در تقریرهای براهین صدیقین یعنی اثبات اصل واقعیت عینی، بدیهی فرض شده است. بلکه این مقدمه مرز بین فلسفه و سفسطه است. اگر کسی بداهت این مقدمه را انکار کند، از نظر تئوری و استدلال منطقی، هیچ راهی برای اثبات «موجودیت و اصل هستی» وجود ندارد. تنها راهی که برای اثبات این مقدمه میماند این است که از طریق عملی وارد شویم و شخص منکر اصل واقعیت، را آزار و شکنجه دهیم تا خود به اصل هستی خود، احساس درد، کتک زننده و بسیاری از وجودات دیگر اقرار کند (چنان که شیخ الرئیس در موارد متعددی از کتبش از این طریق استدلال کردهاند)
و) با اثبات مقدمه فوق در برهان صدیقین، «اصل هستی» اثبات خواهد شد، حال اگر اصل هستی، واجب فرض شود پس مطلوب ما ثابت است و اگر از افعال و آثار واجب باشد، باز هم مطلوب ما ثابت است چون این افعال و آثار از شئونات، تجلیات و ظهورات او خواهد بود.