دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تقدم و تاخر بالشرف

No image
تقدم و تاخر بالشرف

كلمات كليدي : تقدم و تاخر، تقدم بالشرف، تقدم زمان، تقدم عالم

نویسنده : حسن رضايي

تقدم در لغت فارسى به معنای جلو و پیشى است و معادل آن در زبان فرانسه واژه Anteriorite و در زبان انگلیسى، واژه Anteriority است. در اصطلاح فلسفی پیشى عبارت است از موجودیت چیزى قبل از چیز دیگر، در مرتبه اول[1] بطورى که شى‌ء دوم فقط پس از ایجاد شى‌ء اول ایجاد شود.[2] تقدم و تاخر که از اعراض ذاتی وجود است[3] دارای اقسامی است که در نهایت فلاسفه آنرا به نُه مورد رسانده‌اند که عبارتند از تقدم و تاخر بالطبع، بالشرف، بالزمان، بالرتبة، بالدهر، بالحق، بالحقیقة و المجاز، بالجوهر، بالعلیة.[4] رابطه میان انواع تقدم و تاخر به نحو تشکیک است؛ زیرا متقدم و متاخر هر دو در نسبت داشتن به یک مبدأ مفروض با یکدیگر مشترک‌اند و اختلافشان نیز در همین نسبت می‌باشد. به این صورت که متقدم سهم بیشتری از آن نسبت دارد و متاخر سهم کمتری؛ بنابراین ملاک تشکیک رجوع ما به‌الامتیاز به ما به‌الاشتراک است[5] و به نظر گروهی از فلاسفه، تقدم بالشرف بر سایر انواع تقدم و تاخر، مقدم است.[6]

تقدم بالشرف در امور معنوی که زیادت و نقصان می‌پذیرد (مانند شرف، فضیلت، بزرگواری، رذیلت و فرومایگی) اعتبار شده است.[7] مانند تقدم عالم بجاهل و تقدم دلیر بر ترسو.[8]چنانچه قران کریم می‌فرماید: «هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون». اگر مثلا نوع با همه کمالاتش (مانند انسان کامل که واجد همه ارزشهای انسانی است) مبدا قرار داده شود، ملاحظه می‌شود که نسبت دانا و نادان با آن مبدا متفاوت است اگر چه هر دو در اصل انتساب به آن مبدا مشترکند و از این رو ملاک تقدم و تاخر، که عبارتست از اشتراک دو چیز در نسبت داشتن به یک مبدا مفروض و اختلاف در میزان آن نسبت، در این جا نیز وجود دارد؛ لذا می‌توان آن را که نسبتش به مبدآ مفورض بیشتر و به آن نزدیکتر است، متقدم و دیگری را متاخر نامید.[9]

اصالت داشتن تقدم بالشرف

در مورد اینکه آیا تقدم و تاخر بالشرف، یک قسم مستقل از تقدم می‌باشد یا خیر، دو نظر وجود دارد. مشهور فلاسفه از قدما گرفته تا معاصرین بر این عقیده بوده‌اند که تقدم بالشرف، یک قسم مستقل و حقیقی از تقدم‌ها می‌باشد.[10] بر خلاف نظر مشهور حکما که یکى از اقسام تقدم را تقدم بالشرف دانسته‌اند، عده‌ای از متاخرین معتقدند که تقدم بالشرف نیز مانند تقدم بالمرتبه اصالت ندارد و اطلاق تقدم و تاخر بر آن مجازی است. زیرا:

اولا: اینگونه تقدمها اختصاص به مورد شرف و فضیلت ندارد. در مورد هر صفتى مثل پهلوانى و حتى رذائلی مثل ظلم و شقاوت نیز جارى است. پس هر جا که افعل تفضیل بیاید و بشود درجه‌بندى کرد این تقدم جارى است؛ مثل اینکه مى‌گوئیم در میان پهلوانان نامى ایران در عصرهاى اخیر تختی بر همه مقدم است و در میان حکماى الهى، ملاصدرا بر همه مقدم است.

ثانیا: ظاهر تقدم بالشرف از قبیل سبک مجاز از مجاز است؛ یعنى از تقدم بالرتبه که خود مجاز بود مجازگیرى شده است. در حقیقت در اینگونه موارد مثل این است که ما در ذهن خود ترتیبى قرار مى‌دهیم و مى‌گوئیم این یکى اول است و آن دیگرى دوم و به همین علت است که عدد ترتیبى قبول مى‌کند و موجود مقدم را اول مى‌گوئیم.[11]

پس بنابر نظر برخی از فلاسفه مانند شیخ اشراق و استاد مطهری تقدم بالشرف یک تقدم مجازى است که در مورد بعضى اشتراک در صفتها آمده از راه تشبیه به مسابقه‌ها و یا تشکیل صفوف و بنا بر این در مطلق صفات مشترک بین اشیاء که تفاوتى هست مثل سفیدی و سفیدی شدیدتر این تقدم جارى نیست ولى مشهور فلاسفه مثل صدر المتالهین تصریح مى‌کنند که در اینجا هم تقدم بالشرف هست.[12]

به نظر این افراد تقدم بالشرف صرفا مجازى است که در بعضى موارد اعتبار شده و در بعضى موارد دیگر اعتبار نشده. مثلا دو جنس مرغوب در بازار را مى‌گویند آن یکى از این یکى جلو است یا فلان کشور از فلان کشور دیگر جلو است یا فلان شخصیت از فلان شخصیت همکار خود جلو است ولى گفته نمى‌شود که مثلا کوه هیمالیا از سایر کوهها جلو است یا برف از سایر سفیدها جلو است یعنى در مطلق موارد اشد و اضعف گفته نمى‌شود بلکه صرفا در مواردى گفته مى‌شود که اعتبار مسابقه و حرکتى شده باشد.[13]

ملاک تقدم بالشرف:

با توجه به این مطالب، ملاک تقدم و تاخر به شرف، اشتراک دو امر در معنایی که شأنیت اتصاف به فضیلت و برتری و یا پستی و فرومایگی را دارد. مثلا انسان دلیر و انسان ترسو، هر دو در انسان بودن مشترک‌اند و انسانیت معنایی است که شانیت اتصاف به فضیلت شجاعت و دلیری را دارد و از طرفی انچه را ترسو دارد دلیر نیز دارد، ولی دلیر مرتبه‌ای از شجاعت را دارد که ترسو فاقد آن می‌باشد. بنابراین، دلیر مقدم بر ترسو است و نسبتش به انسانیت بیش از ترسو می باشد.[14]

البته در این مورد می‌توان گفت: ملاک تقدم و تاخر، صفتی است که میان دو نفر مشترک می‌باشد، اما در یکی بیشتر از دیگری است؛ مثلا دلیر و ترسو هر دو بهره‌ای از شجاعت دارند. زیرا انسان ترسو لااقل قوه و استعداد شجاعت را دارد اما این شجاعت در دلیر به فعلیت رسیده و در ترسو به فعلیت نرسیده است یا دو فقیه که یکی اعلم از دیگری است هر دو در ملکه فقاهت مشترک‌اند، اما بهره اعلم از آن ملکه بیش از دیگری است و لذا بر وی تقدم دارد.[15]

معیت در شرف:

معیت در شرف عبارتست از اشتراک دو موجود در یک ملکه فاضله و یا یک رذیلت، بدون آنکه در آن معنا اختلاف به تقدم و تاخر داشته باشند، در حالی که شأنیت تقدم و تأخر در آن را داشته باشند. مانند تساوی دو انسان دلیر در ملکه شجاعت، و یا تساوی دو انسان بخیل در بخل.[16]

مقاله

نویسنده حسن رضايي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS