«فلسفه» نوعی جهان بینی به عالم وجود به وسیله روش عقلی است و به دلیل آنکه درباره کلی ترین بخشهای عالم وجود بحث میکند، میتواند پایه تمامی مباحث نظری قرار گیرد. تمام مباحث کلی در ارتباط با اصل آفرینش، بخشهای مختلف جهان و انسان، مبتنی بر دیدگاه کلی ما نسبت به جهان است؛ لذا علوم مختلف نظری، که در مباحث انسان شناسی از آن استفاده میشود، همگی متاثر از نوع جهان بینی و فلسفه ما است.
طبیعتاً، فلسفه در زندگی عملی، فردی و اجتماعی انسانها از جمله اخلاق، سیاست، حقوق، اقتصاد، جامعه شناسی، تربیت، روان شناسی و شاخههای مختلفی که در ارتباط با زندگی انسان است بسیار موثر بوده به طوری که اهداف و آرمانهای او را تعیین میکند.
اگر علوم اسلامی را در معنای عام آن در نظر بگیریم که استفاده از روش عقلی است، فلسفه میتواند مبانی بسیاری از علوم اسلامی را تشکیل دهد چرا که علوم اسلامی، علومی نیست که تنها از متون آیات و روایات استخراج شود بلکه علومی منطبق با اهداف، آرمانها و چارچوب هایی است که در دین اسلام ترسیم شده، اگرچه ممکن است این مبانی به وسیله عقل نیز کشف شود.
در دورههای تاریخی مختلف گاهی برخی از فقها با فلسفه مخالفت کردند چرا که برخی از فقها آرای فلاسفه را منطبق با آرای دینی و آموزه هایی که از متون دینی استنباط میشد، نمی دانستند و در واقع با اصل روش فلسفی مخالفتی نداشتند.
عدهای دیگر از مخالفان بر این باور بودند که پرداختن به فلسفه، انسان را از انجام کارهای مهمتر باز میدارد و یا اینکه فکر میکردند پرداختن به متون دینی انسان را از فلسفه بینیاز خواهد کرد چراکه آنها معتقد بودند بیشتر افراد، توان فهم مسائل فلسفی را نداشته و در اثر ورود به حوزه فلسفه، سوالات و شبهاتی برای آنها به وجود میآید که قادر به حل آنها نخواهند بود لذا این مسئله باعث انحراف افراد خواهد شد که البته برخی از این دغدغهها فی نفسه صحیح است زیرا خواندن فلسفه مانند هر علم دیگری پیش زمینه، مداومت و روش خاص خود را میطلبد و این گونه نیست که فردی از باب تفنن بخواهد به فلسفه روی آورد. اما در طول زمان این مخالفتها تعدیل شده است. مبانی فلسفی میتواند سیاستگذاران و برنامه ریزان آینده یک جامعه و کشور را پرورش دهد. اگر ما این مبانی را دست کم بگیریم؛ در واقع در مقابل هجوم سیل آسای فرهنگ بیگانه، خود را خلع سلاح کرده ایم که سیاست معقولی نیست؛ بلکه باید سعی کنیم با رعایت جوانب و شرایط لازم، سدهایی آهنین در مقابل این هجوم بسازیم.
مقابله با هر چیزی با ابزاری از صنف خود آن، میسر خواهد بود به این معنا که برای مقابله با فکر نمی توان از سلاح استفاده کرد، بلکه باید در مواجهه با شبهات عقلی با روش عقلی پاسخگو بود و بهترین راه دستیابی به جواب مناسب از طریق استناد به مبانی محکم عقلی است که در منابع دینی ما به خوبی به آن پرداخته شده و عملیاتی کردن این مهم در سطوح مختلف مستلزم کار مضاعفی است که مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید داشتهاند.
مکاتب فلسفی اسلامی در اصول اولیه و اهداف شان با هم تفاوتی نداشته بلکه این تفاوت در نحوه تبیین و عمق مطالب است؛ برخلاف فلسفههای غربی که رشتههای آن اصولاً تفاوت ماهوی با هم دارند. رشتههای مختلف فلسفه اسلامی در بسیاری از جهات، مشابهت هایی با هم دارند؛ اما نحوه تبیین، اصطلاحات کاربردی و مفاهیم اصیلی که از آن استفاده میشود، ممکن است با فلسفه مشرق متفاوت باشد و هنری که مرحوم ملاصدرا در حکمت متعالیه به کار برده در واقع از تمامی اصطلاحات و تعابیر استفاده کرده و به گونهای آنها را با هم جمع کرده که عمق بیشتری پیدا کرده است.
فلسفهای که امروزه بیشتر در جامعه حاکم است، بر اساس حکمت متعالیه صدرایی است اما این به آن معنا نیست که فیلسوفان، تمامی سخنان ملاصدرا را پذیرفتهاند بلکه در جزئیات آن، اختلاف نظراتی نیز وجود دارد.
مبانی کلی حکمت متعالیه صدرایی در بین فلاسفه اشراق و پیروان ملاصدرا مشترک است که اگر بتوان آنها را استخراج و به زبان سادهتری برای عموم مردم تبیین و توجیه کنیم به لحاظ فکری، عامه مردم متفکرتر تربیت میشوند.
در خصوص تاثیرگذاری مدلهای فلسفی غرب در جامعه و دلیل عدم تاثیر مطلوب فلسفه اسلامی میتوان چنین مثال آورد که اگر در زمینه پزشکی، بیشترین تحقیقات را انجام داده، قویترین کتب را نوشته و بیشترین متخصص را نیز تربیت کنیم اما اگر یک میکروب وارد جامعه شود و مردم در برابر آن مصون نشوند، بیمار و گرفتار خواهند شد. لذا در زمینه فلسفه اسلامی نیز چنین است. تنها با نوشتن کتابهای آموزشی خوب در زمینه فلسفه اسلامی نتیجه مطلوب حاصل نمیشود.
باید نتایج مباحث نظری را در اختیار عموم قرار داد تا از آنها استفاده شود. اما متاسفانه در این زمینه کم کاری هایی صورت گرفته و نتایج تحقیقات فلسفی عمیق، تنها در کتابها باقی ماند و نتوانست ما را در مقابل هجوم فکری بیگانگان بیمه کند.
زمانی که سیل اندیشههای بیگانه به سوی ما سرازیر میشود، سلاح متناسبی در برابر آنها نداشته و واکسینه نشده ایم تا بتوان در برابر آنها مقاومت کرد.
طریقه ساخت این واکسنها در کتابهای ما موجود است اما باید ساخته و به جامعه تزریق شود؛ این کار بزرگی است که از زمان شهید مطهری شروع شده، خدمتی که وی توانست در این زمینه انجام دهد این بود که همواره سعی داشت تا فلسفه را به زبان ساده و متناسب با سطوح مختلف جامعه بویژه قشر دانشگاهی به فارسی بیان کند بنابراین باید متناسب با سوالات و شبهات روز، این کار ادامه یابد.