6 اسفند 1396, 16:6
انکسیمندروس (547-610 قبل از میلاد) معتقد بود ضرورتی ندارد آب یا هوا یا آتش را قطعاً به عنوان اصل یا صورت نخستین جسم مشخص سازیم. علت مادی و عنصر نخستین اشیاء چیزی بیکران و نامتعین (آپایرون) است که همه اشیاء از آن پدید آمده و دوباره به آن باز خواهند گشت. این ماده نامحدود، همه جهانهای بیشمار را در برگرفته و زمان بدینسان تعیین کننده پیدایش، هستی و از میان رفتن است. حرکت جاویدان است و در نتیجه همه آسمانها در آن به وجود میآیند؛ زیرا بدون حرکت، پیدایش و زوال وجود ندارد. مقدر است اشیاء بار دیگر از اصل خود دور گردند تا بتوانند بیعدالتیها و کینه جوییها و ستمهای روا داشته خود نسبت به یکدیگر را در مدتی معلوم و محتوم جبران کنند. جهان به صورت مجموعه اضدادی نظیر گرمی و سردی و رطوبت و خشکی در مقابل ما نمایش مییابد و لذا مناسبتر است اضداد را همچون موجوداتی منفک از تودهای بدانیم که هیچ یک از اضداد را اختصاصاً به عنوان ماده اولی یا جوهر نخستین در بر نگرفته است. این عناصر با یکدیگر تضاد دارند؛ چنانکه هوا سرد است و آب، مرطوب و آتش، حرارت دارد و لذا در صورت بیکرانی یا عدم تناهی هر یک از این عناصر، دیگر عناصر مجالی برای ظهور نمییافتند. پس جز یک جوهر جاوید و لایزال نباید وجود داشته باشد و آن عبارت از چیز یا امر نامتعینی است که ماسوا را به وجهی احسن پدید آورده است.
اصل موجودات چیزی نامتعین و غیرمتشکل و لایتناهی و ازلی و ابدی و جاوید و جامع اضداد خشکی و تری و گرمی و سردی است. به واسطه جدایی این اضداد، ظهور و بروز و تولد و حیات و در نتیجه تجمع آنها، ثبوت و مرگ روی میدهد. از تاثیر سردی و گرمی ماده مزبور نیز عناصری چون خاک سرد و آتش گرم و آب متمایل به سردی و هوای متمایل به گرمی به وجود میآید که با چینش مرتب خود بر روی یکدیگر، جهان را میسازند.
عنصر جاودانه زاینده گرما و سرما، هنگام پیدایش این جهان جدا شده و از این نوعی کره مشتعل پیرامون هوایی که زمین را احاطه کرده بود شکل گرفت و با دریدن این کره و محدود شدنش در حلقههایی معین، خورشید و ماه و ستارگان برآمدند. زمین، استوانهای شکل همچون ستون سنگی گرد و محدبی است و ژرفایش یک سوم پهنایش است و در فضا به لحاظ تساوی فاصلهاش از همه سو، آزادانه معلق است.
ستارگان مانند حلقههای آتشینی به وجود آمدهاند که از آتش جهانی جدا و با هوا احاطه شدهاند. خورشید حلقهای است 28 برابر زمین. بادها همچون تندر و آذرخش و گردباد و تندباد هنگامی روی میدهند که لطیفترین تبخیرهای هوا جدا میشوند و چون در هم فشرده شوند به حرکت در میآیند. در آغاز سطح زمین رطوبت بوده؛ ولی پس از خشک شدن در اثر تابش خورشید، قسمتی از آن بخار شد و انقلابهای خورشید و ماه را سبب گردید و قسمت باقی مانده دریاست. لذا دریا همواره در اثر خشک شدن کمتر میشود و سرانجام کاملاً مبدل به خشکی میگردد. نخستین جانداران در رطوبت و پیچیده در پوستههایی خاردار پدید آمدند و با فزونی گرفتن عمرشان، به قسمت خشکتر بیرون آمدند و با شکسته شدن آن پوسته، در زمانی کوتاه تغییر زندگی دادند.
در آغاز، انسان از جاندارانی از شکل دیگر زاییده شده؛ زیرا جانداران دیگر بزودی برای خود خوراک میجویند، ولی تنها او نیازمند پرستاری طولانی است. جانداران از رطوبتی که به وسیله خورشید بخار شده بود، پدید آمدند و انسان در آغاز همانند جاندار دیگری یعنی ماهی بود. در ابتدا انسانها در درون ماهیان پدید آمدند و تغذیه شدند و پس از اینکه به اندازه کافی برای کمک به خود شایسته شدند، بیرون خزیدند و به خشکی آمدند.همه موجودات محکوم به زوالند و انگاشت بی آغاز و انجامی برای تنها ماده نخستین چونان اصل و مقصود همه حیات، خرسندی اخلاقی بار میآورد. هر موجود مجزایی متضمن بیعدالتی است که به خاطر آن، صور متخاصم حیات زیان میبینند. نظام طبیعی جهان چیزی جز نظام جامع و کامل عدالت نمیتواند باشد و معروض هستی در معرض نابودی است. هیچ چیز جز ماده اولی چونان ظرف یا مخزن نیرو و نمودار بی زمانی و جاودانگی، الهی محسوب نمیشود و در پایان ادوار دیرباز کیهان همه چیز به جوهر نخستین یا ماده اولی چونان وحدت اصیل و وجود کلی باز خواهد گشت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان