24 آبان 1393, 14:7
كلمات كليدي : بريجمن، اصالت عمليات تجربي، تجربه گرايان منطقي، مفهوم علمي، تعريف عملياتي
نویسنده : سعيده شاه مير
بریجمن، فیزیکدان آمریکایی، در21 آوریل در کمبریج متولد شد و در مدرسه دولتی نیوتن به تحصیل پرداخت. در سال 1900 در دانشگاه هاروارد، در رشته فیزیک پذیرفته شد. در سال 1908 دکتری خود را دریافت کرد و در همان دانشگاه به تدریس پرداخت. او هدایت نخستین پژوهشها در مورد مواد خاص را برعهده داشت. در سال 1939 او آزمایشگاه فشار قوی خود را در دانشگاه هاروارد، بر روی بازدیدکنندگانی که از کشورهای توتالیتر[1] آمده بودند بست، اقدامی که در محافل علمی بشدت بحث برانگیز شد. تحقیقات آزمایشی او شامل تعیین خواص الکتریکی و حرارتی در فشارهای حدود 100000 آتمسفر بود. در سال ۱۹۴۶ به خاطر اختراع دستگاه تولید فشار بسیار زیاد و کشفیاتش در زمینه فیزیک فشارهای زیاد موفق به دریافت جایزه فیزیک نوبل گردید. او همچنین مفتخر به دریافت جوایز بسیار زیادی از سوی دانشگاههای معتبری مانند یل(1951)[2]، پرینستون(1950) [3]، در طول حیات علمی اش شد. بریجمن سالها عضو و رئیس «جامعه فیزیکدانان آمریکا» و عضو افتخاری «انجمن فیزیک لندن» بود.
او بعد از اینکه مدتی با سرطان متاستاز[4] سردرگریبان بود، با شلیک گلوله خودکشی کرد و در یادداشت خودکشیاش نوشت: "این از شأن یک جامعه بدور است که افراد را وادار کند که خود دست به اینکار بزند. احتمالاً این آخرین روزی است که قادرم این کار را انجام بدهم."
از مهم ترین آثار بریجمن می توان به «ماهیت نظریه فیزیکی»[5]، «اندیشههای یک فیزیکدان»[6]، «انسانهای هوشمند و جامعه»[7] اشاره کرد.
شهرت بریجمن در فلسفه علم صرفاً بواسطه نوعی رهیافت روششناسانه، موسوم به «اصالت عملیات تجربی»[8] است. در این رهیافت توجه اصلی معطوف به عملیاتی است که به منظور نسبت دادن مقدارهایی معین به مفاهیم علمی به انجام می رسد[9]. پروژه بریجمن ناظر بر تعریف مفاهیم علمی بر اساس الگوهای عملیاتی، در واقع تلاشی بود در راستای برنامه فلاسفه تجربه گرایِ منطقی. در آن دوران فلسفه علم کوششی بود جهت جامه عمل پوشاندن به برنامه ای که از سوی نورمن کمبل[10] پیشنهاد شده بود: روشن ساختن ماهیت بنیادهای علم تجربی. در واقع فلسفه علم پس از جنگ جهانی دوم به صورت یک رشته تحصیلی مستقل پدیدار شد. این حرفهای شدن بدان جهت اتفاق افتاد که فیلسوفان علم رسمی[11] بر این باور بودند که از این گونه پژوهشها بهره هایی عاید علم می شود. این دسته از فلاسفه علم تمایزی را که رایشنباخ[12] میان مقام اکتشاف قوانین و نظریه های علمی، و مقام داوری درباره قوانین و نظریههای علمی[13] قائل شده بود، پذیرفتند و توافق کردند که قلمرو مناسب علم، داوری در باب نظریههای علم است. از سوی دیگر آنان درصدد بودند تا قوانین و نظریه های علمی را بر حسب الگوهای منطق صوری دوباره تنظیم کنند، به طوری که بتوان مسائلِ مربوط به تبیین و تأیید را به همان شیوه مسائل منطق مورد بررسی قرار داد. دستاورد بزرگِ این گروه از فلاسفه، یا به عبارتی مکتب بازسازی منطقی[14] علم عبارت بود از شناخت تازه ای از زبان علم؛ زبان علم متشکل است از یک سلسله مراتب از ترازهای مختلف که هرکدام از ترازها مرتبه زیرین خود را در بر می گیرد[15]. فلاسفه علم پیرو بازسازی منطقی به چند نتیجه مهم رسیدند که مهمترین آنها عبارت بود از:
پایینترین مرتبه زبان «مرتبه مشاهدتی» و بالاترین مرتبه آن «مرتبه نظری» است. تراز مشاهدتی حاوی احکام و قضاوت هایی درباره «چیزها و امور قابل مشاهده» مانند «فشار» و «دما»، و تراز نظری حاوی احکامی درباره «امور و چیزهای غیر قابل مشاهده» مانند «ژنها» و «کوارکها»ست. با توجه به این بند، آنها دو برنامه را دنبال میکردند:
1) مرتبط ساختن احکام و گزاره هایِ حاوی مفاهیم علمی به دادههای آزمایشی یا به عبارتی مرتبط ساختن مرتبه نظری به تراز مشاهدتی.
2) مشخص ساختن رابطه میان مفاهیم علمی و قوانین.
رویکرد روش شناسانه بریجمن به مسئله اول میپرداخت. او در پی الگوهای عملیاتی ای بود که بتواند احکام و گزاره هایی درباره مفاهیم علمی را به داده های آزمایشی مرتبط سازد[16]. بریجمن در تحلیلهایی که از 1972 به بعد ارائه داد، تأکید کرد که هر مفهوم علمی معتبر باید به روش های ابزاری[17]، که مقدار آن را تعیین می کنند، مرتبط باشد. او اعلام کرد آنچه به یک مفهوم علمی معنیِ تجربی می بخشد، عملیاتی است که به وسیله آن، مقادیر، به مفهوم مذکور نسبت داده می شوند و خاطر نشان کرد که با فرض یک تعریف عملیاتی[18]، و دادههای آزمایشی مناسب می توان مقداری را برای یک مفهوم علمی با تکیه بر قوانین معتبر منطقی استنتاج کرد، و از این طریق از دادههای آزمایشی به تراز مفاهیم علمی صعود کرد[19]. به عنوان مثال یکی از این تعاریف عملیاتی عبارت است از:
(x){Ox→ (Cx ≡ Rx)}[20]
بدین معنا که: در همه موارد اگر عملیاتO انجام گیرد، در آن صورت مفهوم C صادق است اگر و تنها اگر نتیجهR رخ دهد. (با تکیه بر اصل وضع مقدم در منطق). او اصرار داشت که اگر نتوان هیچ تعریف عملیاتی برای یک مفهوم علمی مشخص ساخت، در آن صورت مفهوم مزبور هیچ معنایی ندارد و علی القاعده باید از دایره علم تجربی کنار گذاشته شود[21]. بریجمن بر همین اساس معتقد بود که باید مفهوم «همزمانی مطلق»، و «فضای مطلق» نیوتن، و فرضیه کلیفورد[22] از قلمرو علم طرد شوند.[23]
از سوی دیگر میتوان عملیاتگرایی بریجمن را یک نظریه معنا نیز در نظر گرفت. بطور خلاصه در آن دوران یکی از مهم ترین مسائل فلاسفه علم "معناداری گزاره ها" بود؛ پروژه بریجمن نیز در همین راستا ناظر بود به بحث درباره معناداری مفاهیم علمی. در واقع اصرار بریجمن دال بر وجود تعاریف عملیاتی، برای مفاهیم علمی، بدان جهت بود که در نظر او، در صورتی که بتوان برای مفهومی که در یک گزاره علمی بکارگرفته شده مطابق با الگوهای عملیاتی یک تعریف ارائه کرد، در این صورت مفهوم مزبور علمی بشمار میآید. کاملاً واضح است که نظریه مذکور با رهیافتِ تحقیقپذیری تجربهگرایان منطقی که در پی واحد معناداری گزاره بودند، هم ارز است، منتها بریجمن علاوه بر معناداری گزاره، درباره معناداری مفاهیم نیز صحبت می کند[24].
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان