نویسنده: علیرضا شعاعی
انسانها به طور طبیعی و براساس فطرت سالم خود به چیزهایی گرایش دارند و از چیزهایی بیزارند. یعنی انسان همان طور که به زیبایی ها گرایش و از زشتیها نفرت دارد، همچنین به کارها و افعالی گرایش دارد و از افعالی گریزان است. از اینجاست که مسئله حسن و قبح فعلی مطرح میشود. به عنوان نمونه انسانها از ظلم و دروغ بیزارند و به عدالت و راستی تمایل دارند.
حسن و قبح عقلی، هم در اشیاء و امور مطرح میباشد و هم در افعال و معانی اعتباری و اختیاری مطرح میشود. شناخت قبایح عقلی میتواند آدمی را در جهت حرکت در مسیر درست یاری رساند. براین اساس نویسنده به معرفی مواردی که از نظر قرآن به عنوان زشتی ها و قبایح یادشده پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
احکام ارشادی و مستقلات عقلانی
عدلیون بر این باورند که افعالی وجود دارد که عقل از درون ذاتش بدون استعانت از شریعت، حسن و قبح آن را درک میکند و حکم به وجوب انجام و یا لزوم دوری از آنها میدهد. براین اساس، همه چیزهای هستی دارای حسن و قبح عقلی هستند. با این همه عقل انسانی تنها از حسن و قبح برخی از امور به طور کامل آگاه بوده و بدان حکم میکند که از آنها به عنوان مستقلات عقلی یاد میشود. از جمله مستقلات عقلی میتوان به حسن عدالت و احسان و نیز قبح ظلم و دروغ اشاره کرد.
البته عقل انسانی نسبت به برخی از امور حکمی ندارد، زیرا حکم عقل زمانی ممکن میشود که احاطه کامل به موضوع حکم داشته باشد و از آنجایی که برخی از امور بیرون از احاطه علمی عقل است، حکم مستقل درباره آنها ندارد. دراین جاست که حکم شریعت به یاری او میآید. بنابراین، میتوان گفت اگر عقل میتوانست به همه موضوعات احاطه علمی داشته باشد، درباره همه آنها حکم به حسن یا قبح آنها صادر میکرد ولی چون از چنین توانایی برخوردار نیست، درباره آن سکوت میکند، ولی از آن جایی که خداوند بر همه امور احاطه علمی دارد، به کمک عقل آمده و در آن برخی از امور و موارد حکم آن را بیان داشته است. بنابراین حکم عقل و شریعت همواره یکسان است و درجایی که عقل حکم مستقل داشته باشد، شریعت وحیانی و الهی همان را حکم شریعت دانسته و مطابق آن فرمان داده است. چنان که در مواردی که شریعت قطعی، حکم به حسن و قبح چیزی کند، عقل سالم آن را میپذیرد.
اکنون شاید برای خوانندگان این پرسش مطرح شود که اگر عقل مستقل خود حکم به حسن و قبح میکند، مراجعه به وحی و شریعت برای بیان موارد قبایح عقلی برای چیست؟ به سخن دیگر، چرا برای شناخت قبایح عقلی میبایست به نظر قرآن مراجعه کرد؟
در پاسخ باید گفت که بسیاری از مردم به اسباب گوناگون دچار بحرانهای عقلی هستند و خردمندان به سادگی نمیتوانند به موارد قبایح عقلی آگاه شوند؛ از این رو خداوند آن را به شکل قبایح شرعی بیان میکند، ولی این قبایح شرعی در حقیقت از باب کاشفیت از مدرکات عقلی و ارشاد به حکم عقلی میباشد. از همین رو از این دسته از احکام به عنوان احکام ارشادی یاد میشود که ارشاد مردم به حکم عقل است. براین اساس، عنوانی که برای بحث انتخاب شده در حقیقت اشاره به این معنا دارد که قبایح عقلی که قرآن بدان ارشاد نموده، کدام موارد است؟ شناخت این موارد میتواند به شناخت مسیر درست یاری کند و اگر به هر علتی عقل شخص نتوانست این موارد را به عنوان قبایح و زشتی ها شناسایی و حکم بر بیزاری و دوری از آنها نماید، از این طریق شناخته و از آنها پرهیز و اجتناب نماید.
در حقیقت مواردی که در این جا مطرح میشود، همان احکام ارشادی است که به عنوان کاشف از حکم عقل از سوی شارع مطرح شده است تا این گونه به عقل در مساله شناخت برخی از موارد پیچیده یاری رساند. البته برخی از این موارد خود از مواردی است که بیشتر مردم از آن آگاه هستند و عقل آنان حکم به زشتی و قباحت آنها کرده و فرمان به اجتناب و دوری از آنها را میدهد.
تلازم عقل، حیا و دین
خداوند در آیات بسیاری از جمله 169 و 268 سوره بقره و نیز 30 و 135 سوره نساء از قدرت عقل انسان بر تشخیص زشتی برخی از امور سخن به میان میآورد و تبین میکند که انسان با عقل سالم و فطرت پاک خویش به آسانی میتواند قبح این موارد را به دست آورد؛ چرا که عقل انسانی به گونه ای سرشته شده که به طور طبیعی، خوبی ها و زشتیها را میشناسد و نسبت به گرایش و واگرایی از آنها حکم میکند.
از نظر قرآن، عقل به یک معنا پیامبر درونی است چنان که وحی پیامبر بیرونی است، بلکه بدون عقل اصولاامکان این وجود ندارد تا شخص از پیامبر بیرونی یعنی وحی بهره گیرد. از این رو در آیاتی از جمله آیات نخست سوره بقره این معنا مورد تاکید است که انسان هایی به هدایت وحیانی دست مییابند که از هدایتهای عقلانی و درونی بهره برده باشند و به احکام عقل مستقل عمل کرده و از زشتی ها و پلشتی ها پرهیز نموده و تقوای عقلانی داشته باشند. بر این اساس میتوان گفت که اصولابی وجود عقل و احکام آن که به شکل پرهیز و تقوای عقلانی نمایان میشود، نمی توان از تقوای دینی و هدایت وحیانی سخن گفت. از این رو در روایت آمده است که دین و حیا گفتهاند ما در جایی هستیم که در آن جا عقل حضور داشته باشد.
از امیر مومنان علی(ع) روایت است که فرمود: جبرئیل(ع) بر حضرت آدم(ع) فرود آمد و گفت: ای آدم! من مامورم تو را میان سه چیز مخیر سازم تا یکی را برگزینی و دو تای دیگر را وانهی. آدم گفت: ای جبرئیل! آن سه چیز کدامند؟ گفت: عقل و حیا و دین.
حضرت آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما برگردید و او را وانهید.
گفتند: ای جبرئیل! ما دستور داریم که همراه عقل باشیم هر جا که او باشد. جبرئیل گفت: اختیار با شماست و بالا رفت. (اصول کافی، ج 1، ص 33، حدیث 2)
از این حدیث به دست میآید که اصولادین و حیا در جایی وجود دارد که عقل در آن جا وجود داشته باشد و در حقیقت دین و حیا ملازم عقل هستند. بر این اساس باید گفت که تنها عاقلان هستند که دین و حیا دارند و تا احکام مستقل عقل نباشد چیزی به عنوان شناخت زشتی ها و حیا از آن معنا ندارد، چنان که تا تقوای عقلانی نباشد، هرگز دین و تقوای دینی و هدایت دینی و مانند آن معنا نخواهد یافت.
با این همه به اسباب درونی چون خواستههای نفسانی و وسوسههای شیطانی، انسان عقل خویش را دفن و دسیسه میکند و میپوشاند و لازم است تا آن را به تذکری بیدار و هوشیار ساخت. این جاست که احکام ارشادی دین پا به عرصه وجود میگذارد تا دستگیر عقل شود و او را به سوی حقیقتی که در خود دارد رهنمون شود. بنابراین در همه این مواردی که وحی به عنوان احکام ارشادی به یاری عقل شتافته میتوان با کمترین تامل عقلانی، حقیقت حکم را دریافت و براساس آن عمل نمود.
موارد قبح عقلی
در این جا به مواردی که خداوند به عنوان احکام ارشادی بیان کرده و در حقیقت همان قبایح عقلی و مستقلات عقلانی است اشاره میشود.
1- اختلاف افکنی: تفرقه و اختلاف افکنی در میان مردم به ویژه مومنان عملی زشت و قبیح عقلانی است که اگر شخص به تمام مسایل موضوع و جزئیات آن آگاه شود، به سادگی حکم به زشتی و دوری از تفرقه افکنی در میان انسان ها و به ویژه مومنان میکند. (انفال، آیات 45 و 46) این که خداوند در آیه 107 سوره توبه میفرماید: ان اردنا الاالحسنی، بیانگر آن است که خود منافقان هم میفهمیدند که تفرقه افکنی خلاف اصول عقلانی و عملی زشت است که میبایست از آن پرهیز کرد. از این رو برای توجیه رفتار خویش، مدعی نیکوکاری میشوند و عمل زشت خود را با عنوان قصد نیک داشتن توجیه میکنند.
2- ازدواج با همسر پدر: از نظر عقل سالم، ازدواج شخص با زن پدر، عملی زشت و قبیح است. البته برخی از عقول ضعیف و یا بیمار ممکن است این حکم مستقل حکم عقل را برنتابند و با آن مخالفت کنند، چنان که جامعه بیمار عصر جاهلیت که ضد عقلانیت بود این گونه عمل میکرد، ولی خداوند با اشاره به فاحشه و مقت بودن آن نشان میدهد که عقل مستقل، حکم به این اجتناب میکند؛ (نساء آیه 22) چرا که فاحشه به افعال یا اقوالی گفته میشود که قباحت آن شدید است (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 626) و مقت نیز بغض شدید نسبت به کسی است که کار قبیح و زشتی را انجام میدهد (همان، ص 772) خداوند با بیان این دو وصف و آوردن قید «ساء سبیلا» نشان میدهد که این روش زشت و قبح عقلانی است که برخی به سبب بیماردلی آن را برگزیده و از حکم عقل و راه راست بیرون رفتهاند.
3- اطاعت عاقل از افراد بی خرد: از دیگر احکام عقل مستقل میتوان به قبح اطاعت خردمند از بی خرد اشاره کرد که در آیه 170 سوره بقره به آن اشاره شده است؛ چرا که مدعیان عقل و خرد به تبعیت کورکورانه از کسانی اقدام میکنند که از خرد بهره نبرده اند و این گونه بر گمراهی خود میروند و بر آن پافشاری میکنند.
4- اطاعت عالم از جاهل: پیروی انسان دانا و عالم از انسان نادان و یا پیروی از کسانی که خود گمراه هستند تا راه را نشان دهند، کاری قبیح و زشت است که عقل هر بشری بر آن حکم میکند. هیچ انسان خردمندی حاضر نیست تا از جاهل پیروی کند و نیز هیچ کسی حاضر نیست در مسیری گام بردارد که شخص، خود گمراه است و راه نمیداند و نمیشناسد. (مائده، آیه 104) این که خداوند در آیه 35 یونس میفرماید: فما لکم کیف تحکمون، استفهام تعجبی است از حکم آنان به پیروی از شریکان و رهبران باطل و نادان، در عین حکم صریح عقل به عدم جواز پیروی از کسی که خود هدایت نیافته است و هدایت به حق نمی کند. (المیزان، ج 10، ص 61)
5- اطاعت از شیطان: عقل مستقل، همچنین بر زشتی پیروی از اوامر شیطان که به کارهای زشت و فحشا فرمان میدهد، حکم میکند (بقره، آیات 168 و 169) چرا که سوء و فحشا چیزی است که عقل آن را زشت شمارد و شرع آن را قبیح بداند. (انوار التنزیل، بیضاوی، ج 1، ص 161)
6- اطاعت از هوای نفس: خداوند در آیه 50 سوره قصص پیروی از هوای نفس را مصداق ظلم بر میشمارد و آن را از نظر عقل قبیح میداند. بی گمان قباحت ظلم از بدیهی ترین موضوعات است و هر چیزی که مصداق ظلم باشد نیز قبیح و زشت خواهد بود. بنابراین هر چیزی چون پیروی از هواهای نفس اگر مصداق ظلم شمرده شده باشد، به طور طبیعی عقل به قبح آن حکم میکند.
7- اظهارنظر جاهلانه: این که انسان درباره چیزی که نمی داند و عالم نیست اظهارنظر کند، امری قبیح از نظر عقل مستقل است که در آیه 80 سوره بقره به آن توجه داده شده است.
8- افترا و بهتان: بهتان، کاری است که باعث تحیر و بهت انسان میشود. کاربرد آن در کذب و دروغ قولی غلبه دارد. این که خداوند در آیات 20 و 50 و 112 و 156 سوره نساء و آیات بسیار دیگر برخی از امور را بهتان میشمارد به معنای آن است که عقل انسانی به طور طبیعی حکم به قباحت آن میکند. به سخن دیگر این که چیزی باعث تحیر و بهت انسان میشود از این تحیر معلوم میشود که اصل بهتان باید از نگاه عقلاو خردمندان، امری قبیح باشد. از جمله این امور که بهتان شمرده شده ندادن مهریه به زنان است که عقل انسانی را به شگفتی و تحیر میافکند و خداوند این کار را بهتان و تعجب برانگیز برمی شمارد. (المیزان، ج4، ص 257)
9- افترا بر خدا: دروغ بستن و افترا به ذات احدیت برخلاف عقل و ناشی از بی خردی انسان است که در آیه 103 سوره مائده به آن توجه داده شده است.
10- انتساب دختر به خدا: یکی دیگر از امور شگفت انگیز، انتساب دختر به خداوند به جای پسر به اوست، چرا که مدعیان، خود دختران را زنده به گور میکنند و هنگام شنیدن دخترزایی چهره برافروخته میدارند، با این همه دختران را به خداوند نسبت میدهند و برای خدا فرزندان دختر اثبات میکنند. خداوند در آیات 151 تا 155 سوره صافات با تعبیر «ما لکم کیف تحکمون افلاتذکرون» بر این است تا حکم آنان را در مورد دخترزایی خداوند بدون دلیل معرفی نماید و آنان را توبیخ کند و بگوید که نه تنها دلیل بر این ادعا وجود ندارد، بلکه دلیل برخلاف آن است. (المیزان، ج 17، ص 173)
11- اهانت به میهمان: بی حرمتی و اهانت به میهمان امری زشت و قبیح عقلی است که در آیات 67 تا 69 بدان اشاره شده است.
12- بازداشت بی گناهان: از مصادیق دیگر ظلم و عمل قبیح میتوان به بازداشت افراد بی گناه اشاره کرد که در آیه 79 سوره یوسف بدان توجه داده شده است. حضرت یوسف(ع) در پاسخ برادران که خواهان دستگیری یکی از آنان به جای بنیامین بودند که در ظاهر متهم به سرقت شده بود، این عمل را مصداق ظلم بر میشمارد و آن را رد میکند. بر این اساس میتوان گفت که دستگیری بی گناهان به سبب آن که مصداق ظلم است به حکم عقل، امری قبیح میباشد.
13- ساختمان سازی بر لبه پرتگاه سست: بنا نهادن زندگی و ساختمان سازی بر پرتگاه سست و بی بنیاد به حکم عقل مستقل، امری قبیح است که در آیه 109 سوره توبه بدان توجه داده میشود. این بدان معناست که انسان عاقل میکوشد تا بر بنیاد استوار و محکم، کارهای خویش را سامان دهد و به خود اجازه نمی دهد تا کاری را بر امری سست بنیاد بگذارد.
14- تحریف کلام خدا: خداوند در آیه 75 سوره بقره، هرگونه تحریف آگاهانه و عالمانه کلام خدا را امری ناپسند و زشت از نظر عقل معرفی میکند.
15- ظلم و ستم: بی گمان روشن ترین حکم عقل و عقلا، قباحت و زشتی ظلم و ستم است که آیات بسیاری از قرآن این حکم عقل را مبنای خود قرار داده و با بیان مصادیقی از ظلم بر آن است تا از این حکم عقل برای بیان احکام دیگر بهره جوید. خداوند در آیاتی از جمله 35 و 57 و 114 و 140 و 145 سوره بقره و مانند آن به این حکم عقل مستقل اشاره کرده است.
16- دروغگویی: نفرت و انکار همگانی از دروغ و کذب، ریشه در قباحت عقلانی آن دارد که در آیاتی از جمله 61 سوره آل عمران و 66 سوره اعراف به آن اشاره شده است.
17- خیانت: از نظر عقل مستقل، خیانت عملی زشت و قبیح است. (یوسف، آیات 51 و 52)
18- سرقت: دزدی عملی مورد انکار همگان و قبیح از نظر عرف جامعه و خرد و خردمندان است. (یوسف، آیات 70 تا 77)
19- زنا: بهره گیری جنسی بیرون از دایره خانواده از نظر عقلی زشت و انحرافی آشکار از نظر عقلااست. (اسراء آیه 32) از این رو خداوند در تعلیل بر نهی از زنا آن را فاحشه و راه نادرست معرفی میکند تا بیان دارد که عقل آدمی حکم به این معنا میکند و آن را فحشا و زشت میشمارد. (التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 7، ص 231)
20- حق ناپذیری: حق ناپذیری و فراهم کردن زمینههای کور باطنی و ناتوانی از شنیدن حقایق نیز از نظر عقل مستقل، امری زشت و قبیح است. (هود، آیات 18 تا 24)
21- خسران طلبی: از دست دادن سرمایه و نابود کردن ارزشهای انسانی با ایستادن در برابر حق عملی قبیح از نظر عقل مستقل است. (هود، آیات 18 تا 24)
22- خلف وعده: عقل مستقل آدمی حکم به زشتی و قباحت خلف وعده میکند (آل عمران، آیات 9 و 194)
23- جهل: جهالت صفتی قبیح و زشت برای انسان از نظر عقل مستقل و خردمندان عالم است. (بقره، آیه 67 و انعام، آیات 35 و 50)
24- خباثت: پستی و فرومایگی در برخی از امور، امری زشت و قبیح از نظر عقل است. (بقره، آیه 267 و آیات دیگر)
25- تا .44 اموری چون ترجیح امور پست و بی ارزش بر امور ارزشمند (بقره، آیه 61)، ترجیح گمراه بر هدایت گر و هدایت یافته (یونس، آیه 35)، ترجیح مخلوق بر خالق (اعراف، آیات 191 و 192)، ترجیح نابینا بر بینا (انعام، آیه 50)، ترجیح جاهل بر عالم و ترک عمل به علم (بقره، آیه 44) تساوی میان مجرم و مسلم قانونگرا (قلم، آیات 35 و 36) ترک پاداش دادن به نیکوکار (الرحمن، آیه 60)، تقلید کورکورانه (بقره، آیه 170)، عبادت معبود ناتوان و غیر قادر بر کاری (نحل، آیات 73 و 75)، عقاب بلابیان (اسراء، آیه 15) عهدشکنی (بقره، آیه 100) غصب مال مردم به ناحق (بقره، آیه 188)، غفلت از نجات خود (ملک، آیه 10)، فساد و تباهی (بقره، آیات 11 و 12 و 27 و 30 و 60)، قتل بی گناهان (بقره، آیه 30)، کتمان حقایق (بقره، آیات 41 و 42) لواط (اعراف، آیات 80 و 81)، نهی از معروف (توبه، آیه 67) و وابستگی به دیگری و اسارت (نحل، آیات 75 و 76) از دیگر قبایح از نظر عقل مستقل است.