كلمات كليدي : قرآن، ارتداد، اسلام، كفر، نفاق، حبط عمل، خسران، توبه
نویسنده : زهرا كرماني , محدثه بهمدي
ارتداد از ریشهی "ردد" در لغت به معنای، منصرف کردن و برگرداندن است.[1]
این واژه در اصطلاح دینی به معنای بازگشت انسان به راهی که از آنجا آمده، به کار رفته که هم بازگشتن به کفر و هم غیر آن را شامل میشود؛[2] اما در اصطلاح فقهی مرتد کسی هست که اسلام را پذیرفته و سپس از آن به کفر برگشته است.[3]
ارتداد در قرآن کریم
ارتداد و مشتقات آن در قرآن کریم بیشتر در معنای لغوی به کار رفته و تنها در چند آیه در مفهوم فقهی آن (برگشت از دین)، با تعابیر و ترکیبات مختلفی از قبیل "ردّ"، "کفر"، "یرجعون" و... استعمال شده است.[4]
زمینهها و ریشههای ارتداد در قرآن
1. عدم ولایتپذیری
ولایتپذیری و تسلیم در برابر انسانهای کامل و معصومین، شرط درستی و تمامیت اعتقاد توحیدی انسان و رسیدن او به کمال ایمان است؛ از این رو انسان، با سرپیچی از فرامین و دستورهای امام به عنوان ولی کامل خداوند، نه تنها ایمان خود را از دست میدهد، بلکه خذلان و بدبختیهایی که در زندگی او ظهور مییابد، ناشی از همین عدم ولایتپذیری اوست. برای نمونه در این مسئله، میتوان به قوم بنیاسرائیل اشاره نمود:[5]
«وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسىَ أَرْبَعِینَ لَیلَةً ثُمَّ اتخََّذْتمُُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ أَنتُمْ ظَالِمُون»[6]
«و (به یاد آورید) هنگامى را که با موسى چهل شب وعده گذاردیم (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به میعادگاه آمد)؛ سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید، درحالىکه ستمکار بودید.»
پس از هلاکت فرعون و قومش به وسیلهی عذاب الهی و نجات بنیاسرائیل،[7] قوم موسی از پیامبرشان درخواست کتاب نمودند؛ در پی این درخواست، خداوند از موسی خواست تا به کوه طور برود و به عبادت او بپردازد.[8] وی به دنبال این دستور، برادر خود هارون را جانشین خود برای رهبری قوم قرار داد و خود به اجراء امر خداوند شتافت. در غیاب حضرت موسی(ع) فردی به نام "سامری" نزد بنیاسرائیل رفت و با استفاده از علم کیمیاگری، گوسالهای از طلا درست کرده و مردم را به پرستش آن دعوت نمود؛ قوم موسی نیز علیرغم هشدارهای هارون که از ناحیهی موسی ولایت داشت و وصی ایشان بود، به گوسالهپرستی پرداختند.[9]
نمونهی دیگر تمرد از فرمان ولایت و سقوط در وادی ارتداد، مربوط به اصحاب پیامبر اکرم(ص) است؛ هنگامی که در جنگ احد، خبر قتل و کشته شدن پیامبر اسلام شایع گردید، گروهی از منافقان که اسلام خود را در گرو بهره بردن از منافع دنیایی آن میدیدند، با شنیدن شایعهی قتل پیامبر، تصمیم به بهرهگیری از این اتفاق گرفته و با روی آوردن به آیین بتپرستی، به طور کلی مرتد شده و از اسلام روی برگرداندند؛ از سویی دیگر با تبلیغات سوء خود، به اعتقادات مسلمانان سست ایمان، هجوم برده و با تهدید به شکست، آنان را از صحنهی مبارزه با طاغوت دور کردند؛ چنانکه خدای متعال در توبیخ مسلمانان بر پذیرش شکست میفرماید:[10]
«وَ مَا محَُمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْخَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِین مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلىَ أَعْقَابِکُمْ وَ مَن ینقَلِبْ عَلىَ عَقِبَیهِ فَلَن یضرَُّاللَّهَ شَیاً...»[11]
«محمد(ص) فقط فرستادهی خداست و پیش از او، فرستادگان دیگرى نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمىگردید؟ (و اسلام را رها کرده، به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند...»
مبارزه با کفار و دفاع از حریم اسلامی، جزء واجبات دین به شمار میآید که به دستور خداوند و ولی امر مسلمین صورت میپذیرد؛[12] لذا سرپیچی از اذن ولی فقیه و عقبنشینی از صحنهی مبارزه، به دلیل پیروی از نصایح منافقین، تمرد از امر عظیم ولایت محسوب گردیده و ارتداد مسلمین از دین مبین اسلام را در پی دارد؛ چراکه اصل کلی در مکتب اسلام پیروی از مقام والای رسالت و نبوت است و این در تمام صحنههای تاریخ برای بقاء دین مبین اسلام جریان دارد و با مرگ انبیا و اولیای الهی، دین خدا زوال نمیپذیرد؛ با اینکه شخصیت جسمانی رهبران دینی، همانند دیگر افراد جامعه محکوم به فنا و نابودی است.[13]
2. دنیا طلبی
خداوند در قرآن مجید از افرادی سخن میگوید که در ابتدا به پیامبر اسلام ایمان آوردند، اما وقتی در پی آن منافع دنیایی خود را از دست دادند؛ بدین ترتیب بر ایمان خود پایبند نمانده و به سوی کفر بازگشتند:[14]
«مَن کَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ... لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیوةَ الدُّنْیا عَلىَ الاَْخِرَةِ...»[15]
«کسانى که بعد از ایمان کافر شوند... عذاب عظیمى در انتظارشان است!
این به خاطر آن است که زندگى دنیا (و پست را) بر آخرت ترجیح دادند...»
دنیاپرستی و حب به دنیا، در هر صورتی که باشد، (عشق به مال، مقام، شهوت و...) مانند طوفانی است که به جان انسان میوزد و تعادل و ترازوی عقل را برهم میزند؛ بنابراین اجازهی تفکر سالم و قضاوت صحیح از عقل گرفته شده و موجب میشود که درهای معرفت به روی انسان بسته شود و در غفلت کامل فرو رود؛ در نتیجه، بدون اینکه انسان چیزی بر خلاف حق ببیند، زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده و از اسلام کناره میگیرد.[16]
نقش گروهها در ارتداد مسلمانان
1. کافران
قرآن کریم ضمن هشدار مسلمانان نسبت به خطر ارتجاع و ارتداد، آنان را از نیرنگهای کفار آگاه نموده و از همنشینی با بیگانگان بر حذر میدارد:
«یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تُطِیعُواْ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَرُدُّوکُمْ عَلىَ أَعْقَابِکُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسرِِین»[17]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از کسانى که کافر شدهاند، اطاعت کنید، شما را به گذشتههایتان بازمىگردانند و سرانجام، زیانکار خواهید شد.»
از آنجا که اعتقادات مستحکم دینی مانعی بزرگ برای گمراهی و فریب انسانها در مقابل دشمنان اسلام به شمار میآید؛ لذا کفار و بیگانگان، برای رسیدن به بزرگترین هدف خود و متزلزل کردن ایمان مسلمانان، ابتدا با تبلیغات سوء خود، به فرهنگ اصیل اسلامی تجاوز نموده و آنگاه با نشان دادن اعتقادات و کژراهههای خود به عنوان فرهنگ برتر، انسانها را از دین مبین اسلام خارج مینمایند.[18]
همچنانکه در سورهی آلعمران میخوانیم:
«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّبِعُواْ سَبِیلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطَایاکُمْ وَ مَا هُم بحَِامِلِینَ مِنْ خَطَایاهُم مِّن شىَْءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ»[19]
«و کافران به مؤمنان گفتند: شما از راه ما پیروى کنید، (و اگر گناهى دارد) ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت! آنان هرگز چیزى از گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت؛ آنان به یقین دروغگو هستند!»
وقتی کافران مکه از آزار و اذیت کردن مسلمانان و برگرداندن آنها از دین اسلام ناامید شدند، دست به اقدام جدیدی زده و به دلجویی مؤمنین پرداختند. آنها به مسلمانان وعده دادند که بازگشت از اسلام ضرری برای آنها ندارد و حتی اگر گناهی را برای مسلمانان در پی داشته باشد، خودشان گناه آنها را برعهده میگیرند.[20] سختکوشی کفار در این هدف به حدی بود که به گمراه کردن مسلمانان بسنده نکردند؛ بلکه سعی داشتند به آزار و اذیت پیامبران پرداخته و با منحرف کردن آْنها از دین الهی، به راحتی و بدون هیچ مزاحمتی به اغفال مؤمنین بپردازند. گواه این مطلب آیهی دیگری از قرآن است: [21]
«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فىِ مِلَّتِنَا»[22]
«و کافران به پیامبرانشان گفتند: یا شما را از سرزمین خود مىرانیم یا به کیش ما بازگردید.»
2. اهل کتاب
دوستی و همنشینی با اهل کتاب از عوامل بازگشت از دین مبین اسلام به شمار میرود که قرآن مجید در اینباره میفرماید:
«یأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَاتَتَّخِذُواْ الْیهَُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَن یتَوَلهَُّم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنهُْمْ...»[23]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند...»
اهل کتاب به خاطر دشمنی که با اسلام داشتند، در تمام حالات علیه مسلمانان با یکدیگر متحد بوده و از هیچ کوششی برای منحرف کردن و برگرداندن مسلمین از دینشان دریغ نمیکنند؛ لذا دین مبین اسلام، برای جلوگیری از این مصیبت بزرگ، مسلمانان را از دوستی و مراوده با اهل کتاب نهی نموده و هرگونه مشارکت با آنها را در حکم همکیشی با آنان میشمارد.[24] اهمیت این موضوع به حدی است که قرآن در چندین آیه به این نکتهی مهم تأکید کرده است.[25]
3. منافقان
از اهداف و خواستههای بزرگ منافقین دور کردن مسلمانان از اسلام است:
«وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلَاتَتَّخِذُواْ مِنهُْمْ أَوْلِیاءَ حَتىَ یهَُاجِرُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ... وَ لَاتَتَّخِذُواْ مِنهُْمْ وَلِیّاً وَ لَانَصِیرًا»[26]
«آنان آرزو مىکنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوى یکدیگر باشید؛ بنابراین، از آنها دوستانى انتخاب نکنید، مگر اینکه (توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند... و از میان آنها، دوست و یار و یاورى اختیار نکنید!»
منافقان در ظاهر خود را به صورت افراد با ایمان جلوه داده و کفر و نفاق خود را در باطن، پنهان میکنند؛[27] لذا مسلمانان آنها را در اقوال و کردار صادق دانسته و فریب ظاهر آنها را میخورند؛[28] درحالیکه بزرگترین هدف منافقان، سرنگونی دین مبین اسلام بوده و در تحقق این هدف و ارتداد مسلمین تمام تلاش خود را به کار میگیرند؛ بنابراین قرآن کریم مسلمانان را از دوستی و یاری خواستن از آنان بهطور کلی منع کرده است.[29]
4. شیطان
در قرآن کریم، از شیطان به عنوان عامل فریب دهنده و گمراه کنندهی انسانها نام برده شده[30] که از نتایج بزرگ این ضلالت و گمراهی، پشت کردن انسان به اسلام و حقیقت است:
«إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّواْ عَلىَ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَینََ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلىَ لَهُمْ»[31]
«کسانى که بعد از روشن شدن هدایت براى آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است.»
واژه "املاء" به معنی طولانی کردن و مهلت دادن است. یعنی شیطان با وسوسه کردن و ایجاد آمال و آرزوهای بزرگ در نفس انسان، –کسانی که راه حق را یافتهاند- موجب مشغول شدن آنان به خود میشود و با زیبا جلوه نمودن باطل در نظر آنها، موجب فاصله گرفتن آنان از حق و حقیقت و سقوط در وادی ارتداد میشود.[32]
آثار ارتداد در قرآن
خدای متعال در قرآن مجید، ضمن هشدار به بازگشتکنندگان از ایمان، از عقوبات و جزاهای متعدد دنیوی و اخروی برای مرتدین سخن به میان آورده که اهم آنها بدین قرار است:
1. حبط اعمال در دنیا و آخرت
از بین رفتن عبادات و ثوابهای انجام شده توسط انسان، یکی از نتایج برگشت انسان به سوی کفر است:
«...وَ مَن یرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فىِ الدُّنْیا وَالاَْخِرَةِ...»[33]
«...کسى که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشتهی) او، در دنیا و آخرت بر باد مىرود...»
از آنجا که شرط صحت عبادات، اسلام و ایمان واقعی فرد است، بقاء بر اسلام نیز از لوازم اصلی آن است؛ بنابراین کسی که پس از مسلمان شدن، دوباره کافر شود، مانند این است که از اول ایمان نداشته و عبادات او باطل است؛ لذا اگر در حال کفر بمیرد، تمام اعمالی را که در زمان مسلمانی انجام داده، از بین میرود.[34]
2. عدم درک حقیقت
بازگشت به کفر و نفاق پس از شناخت اسلام، از بین رفتن حس تشخیص انسان و محروم ماندن از درک حقیقت را برای او درپی دارد:[35]
«ذَلِکَ بِأَنهَُّمْ ءَامَنُواْ ثُمَّ کَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلىَ قُلُوبهِِمْ فَهُمْ لَایفْقَهُون»[36]
«این بخاطر آن است که نخست ایمان آوردند، سپس کافر شدند؛ از این رو بر دلهاى آنان مهر نهاده شده، و حقیقت را درک نمىکنند!»
مرتدین، به خاطر اینکه یکباره به آخرت و طریق هدایت پشت کرده و درگیر زندگی دنیایی شدند، عقل و شعورشان در مادیات خلاصه شده و از تمامی آنچه به امور معنوی خلاصه میشود، از قبیل پند و اندرز و حجتهای مربوط به زندگی اخروی، غافل میگردند؛ و این عمل دلیل مهر خوردن دل و بسته شدن چشمها و گوشهای آنان[37] است.[38]
3. خسران مادی و معنوی
در آیات فراوانی، ضرر و زیان ناشی از بازگشت به شرک، به مسلمانان هشدار داده شده و در صورت ارتداد، مشمول خسران دنیوی و اخروی میشوند:[39]
«...فَإِنْ أَصَابَهُ خَیرٌْ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلىَ وَجْهِهِ خَسِرَالدُّنْیا وَالاَْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الخُْسْرَانُ الْمُبِین»[40]
«... همینکه (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مىکنند؛ اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به کفر رومىآورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است!»
شخصی که در امتحانات الهی و مشکلات زندگی، در ایمان خود ثابت قدم نمانده و از دین الهی مرتد شود، با دور شدن از خدا و افتادن در خط شیطان، گرفتار انواع مشکلات شده و بدون داشتن منجی و یاور، در حوادث غوطهور میشود و در آخرت نیز به سوی عذاب الهی رهسپار میگردد.[41]
نتایج ارتداد
ارتداد و بازگشت به سوی کفر و شرک، نتایج متعددی را برای صاحب آن به ارمغان میآورد که با عنایت به آیات قرآن، مواردی از آن به صورت چکیده در این مقاله خلاصه میگردد:
1. شقاوت در دنیا
برگشتن از دین مبین اسلام و پذیرش ارتداد، موجب خسارت دنیوی و اخروی انسان میگردد و بارزترین این خسران، دچار ذلت و زبونی در دنیاست:[42]
«إِنَّ الَّذِینَ اتخََّذُواْ الْعِجْلَ سَینَالهُُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فىِ الحَْیوةِ الدُّنْیا وَ کَذَلِکَ نجَْزِى الْمُفْترَِین»[43]
«کسانى که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودى خشم پروردگارشان، و ذلّت در زندگى دنیا به آنها مىرسد و اینچنین، کسانى را که (بر خدا) افترا مىبندند، کیفر مى دهیم!»
هنگامی که موسی(ع) برای عبادت به کوه طور رفته بود، بنیاسرائیل بر اثر دعوت فردی به نام سامری از دین خود مرتد شده و به گوسالهپرستی روی آوردند؛ پروردگار متعال به خاطر این رویگردانی، حوادثی را برای آنها به وجود آورد که موجب خواری و ذلیل شدن آنان گردید؛ بطوریکه مردم، ابتدا به آنها اهانت کرده و پس از گرفتن جزیه، آنان را سنگسار نموده و از شهر بیرون کردند.[44]
2. رد توبه
از سیاق برخی آیات قرآن استفاده میشود: کسانی که پس از ارتداد و گرایش به کفر، پشیمان گردند و جبران نمایند، توبه آنها مورد قبول درگاه الهی قرار میگیرد؛[45]لکن در آیهی دیگری به طور واضح بیان شده که از برخی مرتدین این توبه پذیرفته نمیشود:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ کُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ...»[46]
«کسانى که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچ گاه توبه آنان، (که از روى ناچارى یا در آستانهی مرگ صورت مىگیرد،) قبول نمىشود...!»
دلیل مقبول نبودن انابه و توبه در این گونه افراد، کیفیت و نحوهی توبه آنان است؛ چون انابه و بازگشت آنان به سوی خداوند، ناخالص و فاقد روح توبهی واقعی است و اگر این عمل واقعی انجام میپذیرفت، قطعاً مورد عفو و مغفرت الهی قرار میگرفتند؛ همچنانکه ادامهی آیهی فوق با عبارت «وَ أُوْلَئکَ هُمُ الضَّالُّون» گواه این مطلب است که این توبه فضای روح آنان را شستشو نداده و آنان در گمراهی و سرگردانی به سر میبرند.[47]
3. محرومیت از امداد
نتیجهی دیگر بازگشت از اسلام، دور شدن از یاری و حمایت خداوند است:
«...لَقَدْ قَالُواْ کلَِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ... مَا لهَُمْ فىِ الْأَرْضِ مِن وَلىٍِّّ وَ لَانَصِیرٍ»[48]
«...قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند... در سراسر زمین، نه ولىّ و حامى دارند، و نه یاورى!»
از آنجاکه همهی مرتدین به سبب کفرشان محکوم به عذاب الهی هستند، لذا نه در دنیا کسی را دارند که سرپرستی آنها را بر عهده بگیرد و آنان را از غضب الهی نجات دهد و نه در آخرت کسی میتواند آنان را از عذاب الهی برهاند.[49]
4. محرومیت از هدایت خدا
خدای متعال در قرآن کریم، صریحا مرتدین را انسانهایی ظالم به شمار آورده و از هدایت خود به دور میدارد:
«کَیفَ یهْدِى اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُواْ بَعْدَ إِیمَانهِِمْ... وَاللَّهُ لَایهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِین»[50]
«چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مىکند که بعد از ایمان و گواهى به حقّانیت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، کافر شدند؟!... و خدا، جمعیت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!»
کسانی که بعد از مسلمان شدن دوباره کافر شوند، به خاطر عدول از اسلام در حکم ظالم شمرده میشوند؛ چون بعد از مشاهدهی معجزات پیامبر(ص) و ایمان به آن و بعد از شهادت به حقانیت رسالت، با آگاهی و از روی اراده ظلم کردند، در نتیجه از هدایت الهی محروم شدند.[51]