كلمات كليدي : قرآن، قناعة، حرص، قانع، معتر، حيات طيبه
نویسنده : علی محمودی
"القناعة" به اندک اکتفا کردن و راضی بودن از امور گذرندۀ دنیوی است و "قَنَعَ" یعنی کسی که از روی نیازمندی پرسش و سؤال کند و "قَلُعَ" هنگامی است که کسی راضی و خشنود شود.[1]
قناعتی که انسان قانع، به آن موصوف شده، عبارتست از رضایت از همان بهرههایی که در زندگی برای او میسر است، اگر قناعت به رضایت یعنی خشنودی از آنچه حاجت انسان را برآورده میکند تحول یابد، در این وقت میتوان گفت که قناعت، اخلاقی انسانی و فضیلتی بزرگ و نشانۀ نزدیکی به خدای متعال است، رضایت به این چیز اندک در حقیقت رضایت از آن چیزی است که خداوند مقرر داشته و رضایت به آنچه خدا داده همان اطاعت خدا و موجب تقرب به اوست.[2]
قناعت در مقابل حرص است، حرص صفتی سیری ناپذیر است که انسان را وادار میکند، بیش از حد نیاز ثروت جمع کند، کسی که به حرص گرفتار شود روی رهایی نمیبیند،[3] فزون طلبی، سرچشمه انواع جنایات و جنگها و قتل و غارتهاست، حرص و فزون طلبی حضرت آدم سبب رانده شدن او از بهشت گردید.[4]
قوم شعیب به خاطر همین صفت به مخالفت با این پیامبر بزرگ برخاستند.[5] قوم یهود به خاطر حرص مورد نکوهش واقع شدند.[6] کسی که حسن ظن به پروردگار و قدرت او نسبت به انجام وعدههایی که دربارۀ تأمین رفاه و روزی بندگان تلاشگر داده، داشته باشد هرگز برای جمعآوری اموال حرص نمیزند.[7]
عمدتاً مردم فکر میکنند که باید چیزی داشته باشند تا بینیاز شوند در حالیکه اگر قناعت پیشه کنند و به اندازه حاجت و نیاز اکتفا کنند، این همان بینیازی است، قناعت تملق و چاپلوسی و حرام و حلال کردن ندارد در حالیکه بینیازی با دارایی نیاز به تلاش و دوندگی دارد[8] و ممکن است برای کسب دارایی انسان دچار تملق شود و حرام و حلال خدا را رعایت نکند.
افراد حریص نسبت به مردم عجز و تذلل بیشتری دارند و به خاطر خواهش و میل نفسانی از همه کس محتاجترند، زیرا؛ دنیا مثل آب شور دریاست که هر چه بیشتر میخورند تشنهتر میشوند.[9]
حضرت امیر المؤمنین (ع) میفرمایند:
«مَنْ لَمْ یُقْنِعْهُ الْیَسیرُ لَمْ یَنْفَعْهُ الکَثیرُ »[10]
«کسی که اندک قانعش نکند مال بسیار سودش ندهد »
قناعت نوعی نگرش خاص دربارۀ دنیاست که نشانهای از عزت نفس و شخصیت یک انسان مسلمان در مقابل داراییهای دیگران است. نتیجۀ قناعت احساس آزادگی و بینیازی از غیر خداست و این بزرگترین فضیلت برای انسان است، طلب حداقل نیاز از دنیا هم امکان پذیر است هم آسان ولی بدست آوردن حداکثر آن امکان ندارد.[11]
قناعت دارای دو مرتبۀ عالی و اعلی است؛ مرتبۀ نخست راضی بودن به حد ضرورت و کفاف و مرتبۀ دوم رضایت به کمتر از آن است.[12]
قناعت تنها جنبۀ آخرتی ندارد بلکه از نظر سیاسی و اقتصادی نیز ریشه امور است، بسیاری از جهت گیریهای سیاسی در روابط بینالملل بر میزان قناعت صورت میگیرد، آبروی سیاسی و اقتصادی و خود کفایی یک مملکت را قناعت حفظ میکند.[13]
قناعت در قرآن:
«وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ...»[14]
«و شترهای فربه را (در مراسم حج) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم. در آنها برای شما خیر و برکت است. نام خدا را (هنگام قربانی کردن) در حالی که به صف ایستادهاند بر آنها ببرید و هنگامی که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آن بخورید و مستمندان قانع و فقیران را نیز از آن اطعام کنید...»
فرق میان "قانع" و "معتر" این است که قانع به کسی گویند که اگر چیزی به او بدهی قناعت میکند و راضی و خشنود میگردد و اعتراض و ایراد و خشمی نمیگیرد، اما معتر کسی است که به سراغ تو میآید و سؤال و تقاضا میکند و ای بسا به آنچه میدهی راضی نشود و اعتراض کند.[15] برخی گویند قانع کسی است که سؤال می کند و معتر کسی است که خود را در معرض اطعام قرار میدهد و سؤال نمیکند.[16]تفسیر اول طبق روایت صحیحتر به نظر میرسد.[17]
نکتۀ مهم اینکه مقدم شدن قانع بر معتر نشانۀ آنست که آن دسته از محرومانی که عفیف النفس و خویشتن دارند، باید در مقام اول و پیشتر از
دیگران مورد توجه قرار گیرند.[18]
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ »[19]
«هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده میداریم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند خواهیم داد.»
این آیه یک قانون کلی را بیان میکند و نتیجه اعمال صالح توأم با ایمان را حیات طیبه میداند، مفسران در معنی حیات طیبه (زندگی پاکیزه) تفسیرهای متعددی آوردهاند، بعضی آن را روزی حلال و برخی قناعت ورضا دادن به نصیب و... میدانند.
«لمّا سُئِلَ عَنْ قَولِه تعالی (فَلَنُحینیّه حیاةً طیبةً) هی القَناعةُ »[20]
«حضرت امیر (ع) در پاسخ به پرسش از آیۀ (فلنحینیه حیاه طیبه) فرمود: مقصود قناعت است.»
بدون شک مفهوم این تفسیر محدود ساختن زندگی پاکیزه به قناعت نمیباشد بلکه بیان مصداق است ولی مصداقی بسیار روشن چرا که اگر تمام دنیا را به انسان بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج است ولی اگر از حرص و طمع دور باشد همیشه آسوده خاطر و خوش است، هدف اصلی از بیان رضا و قناعت پایان دادن به حرص و طمع و هواپرستی است که عامل تجاوز و جنگ و گاه عامل زندان و اسارت است.[21]