كلمات كليدي : قرآن، مشركان، شرك، اعتقاد، شفاعت، عذاب، قيامت
نویسنده : محمد مؤذني
مشرک، اسم فاعل از ریشهی "شرک" است که در لغت به معنی مخلوط شدن مالکیت[1] و سهم و نصیب[2]میباشد؛ برخی نیز از آن به همکاری و تقارن دو یا چند فرد در عمل یا امری، به نحوی که برای هر کدام از آنها نصیب یا تأثیری در آن وجود داشته باشد، تعبیر نمودهاند.[3] در اصطلاح قرآنی مشرک به شخصی اطلاق میگردد که برای شخصی یا شیئی وجودی مستقل و مؤثر، در عرض خداوند قائل باشد و در اعمال خود سهم و نصیبی برای غیر خدا قائل شود.[4]
مُشرک از دیدگاه قرآن
از آنجا که قرآن کریم به مسألهی توحید و یگانگی خدا عنایت ویژهای دارد، با افرادی که به هر نحو این اصل را زیر پا نهاده و بنا به دلایل مختلف به مخالفت با این رکن عظیم نظام هستی پرداختهاند، به مبارزه و روشنگری برخواسته و با روشهای متفاوت به بررسی و ابطال عقاید آنان پرداخته است؛ لذا قسم اعظمی از آیات را به این قشر از انسانها اختصاص داده و وضعیت دنیوی و اخروی آنها را به نمایش گذاشته است:
«قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ
کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکین»[5]
«بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند، چگونه بود؟بیشتر آنها مشرک بودند!»
به مؤمنین سفارش نموده تا در زمین سیر کنند و عاقبت این مشرکان را ببینند و در آن اندیشه کرده و عبرت بگیرند تا راه مشرکان را ادامه ندهند.[6]
عقاید مشرکان از منظر قرآن
1. اعتقاد به شراکت غیر خدا در تدبیر امور
یکی از مهمترین عقاید مشرکان، اعتقاد به شراکت جن و ملائکه در خلقت بندگان، در تدبیر امور، در امر عبادت و... است؛ به این تصور که آفریدگار عالم، تدبیر جهان را بر اساس طبقاتى که در اجزاى آن هست، به موجوداتى شریف و مقرب درگاه خود واگذار نموده است:[7]
«وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُواْ لَهُ بَنِینَ وَ بَنَاتِ بِغَیرْعِلْمٍ
سُبْحَانَهُ وَ تَعَالىَ عَمَّایَصِفُون»[8]
«آنان براى خدا همتایانى از جنّ قرار دادند، درحالىکه خداوند همهی آنها را
آفریده است و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند؛ منزّه است خدا، و برتر است از آنچه توصیف مىکنند!»
در این آیه قرآن متذکر برخی از عقاید شرکآلود مشرکان شده است؛ چون برخی از آنان شرور را به شیطان نسبت میدادند و برخی دیگر که به فرزنددار بودن خدا معتقد بودند، آنها را به عنوان شرکائی برای خدا قلمداد کرده و آنها را مؤثر در وقایع عالم میدانستند؛ مانند یهود و نصاری که "عُزیر نبی" و "عیسای مسیح" را فرزندان خدا میدانند.[9]
2. اعتقاد به شفاعت بتها
یکی از عقاید رایج بین مشرکان، اعتقاد به شفاعت بتها نزد خداوند است، چنانچه قرآن از این عقیدهی باطل اینگونه تعبیر نموده است:
«وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایَضُرُّهُمْ وَ لایَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللَّهِ...»[10]
«آنها غیر از خدا، چیزهایى را مىپرستند که نه به آنان زیان مىرساند، و نه سودى مىبخشد و مىگویند: اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!...»
مشرکان به دلیل عدم لیاقتشان برای رسیدن به لقای الهی بدون واسطه، بتهایشان را به عنوان شفیع نزد خدا قرار میدهند؛ زیرا قائلند که اینها نزد خداوند صاحب مقام و منزلت هستند؛ اما خداوند متعال این اعتقاد مشرکان را رد نموده و میفرماید: آنچه را که شما به عنوان واسطهی فیض و شفاعت پرستش میکنید، هیچگونه نفع و ضرری برای شما ندارد.[11]
3. اعتقاد به صاحب فرزند بودن خدا
گروهی از مشرکان (یهود و نصاری) بر این عقیدهاند که عُزیر (عزرای کاهن) و مسیح، فرزند خدا هستند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِئُونَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا...»[12]
«یهود گفتند: عزیر پسر خداست! و نصارى گفتند: مسیح پسر خداست! این سخنى است که با زبان خود مىگویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مىیابند؟!...»
این آیه ناظر به این اعتقاد اهل کتاب است که به جهت رسیدن به منافع خود، خداوند را به صورت شخصیتی که صاحب فرزند است تصور کرده، بهطوریکه عزیر نبی و عیسی نبی را فرزند او میدانستند؛ اما خدای تبارک این عقیدهی باطل را ساختگی دانسته و آن را سخنی بدون دلیل و برهان میخواند که شبیه و موافق با اقوال و عقاید کفّار است.[13]
4. عدم اعتقاد به آخرت و معاد
عدم اعتقاد به آخرت و معاد عقیدهی دیگر مشرکان است که قرآن در بسیاری از موارد آن را مطرح نموده است:
«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَة... أیَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُون... إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثین»[14]
«ولى اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب مىکردند، گفتند:... آیا او به شما وعده مىدهد هنگامى که مردید و خاک و استخوانهایى (پوسیده) شدید، بار دیگر (از قبرها) بیرون آورده مىشوید؟! مسلّماً غیر از این زندگى دنیاى ما، چیزى در کار نیست؛ پیوسته گروهى از ما مىمیریم، و نسل دیگرى جاى ما را مىگیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!»
قرآن کریم در این آیات به نقل سخن مشرکان قوم هود یا صالح نبی[15] پرداخته که آنها پس از دعوت شدن به یکتاپرستی، با انکار معاد و زندگی پس از مرگ سعی میکنند عامهی مردم را علیه پیامبرشان بشورانند:[16]
«وَ لَئنِْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَکمُْ إِنَّکمُْ إِذًا لَّخَاسِرُون»[17]
«و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، مسلّماً زیانکارید»
5. اعتقاد به جبرگرایی
مشرکان برای توجیه شرک نسبت به خدا و عدم انفاق خود به نیازمندان، خود را مجبور و مقهور خواست خداوند معرفی میکردند:
«وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ...»[18]
«آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مىخواست، ما آنها را پرستش نمىکردیم!»
در این آیات، مشرکان در پاسخ أنبیا که چرا به خدا شرک میورزید؟ میگفتند: اگر خدا میخواست ما مشرک نمیشدیم، آنها با این سخنان باطل و بیاساس، خود را مجبور به شرک میدانستند و خدا را مسئول گمراهی خود معرفی میکردند؛ چراکه او بر هدایت آنها قادر است؛ ولی عمداً آنها را در ضلالت نگه داشته است.[19]
مشرکان در قیامت
قرآن کریم برای انذار مشرکان، بنا به تناسب موقعیتشان صحنههایی از عاقبت شوم آنان را در قیامت به تصویر کشیده که به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. پشیمانی در قیامت
در روز قیامت که تکلیف مشرکان روشن میشود از شرک خود اظهار پشیمانی میکنند:
«وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ثُمَّ لَمْتَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا وَاللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکین»[20]
«آن روز که همهی آنها را محشور مىکنیم؛ سپس به مشرکان مىگوییم: معبودهایتان، که همتاى خدا مىپنداشتید، کجایند؟(چرا به یارى شما نمىشتابند؟!) سپس پاسخ و عذر آنها، چیزى جز این نیست که مىگویند: به خداوندى که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!»
مشرکان در روز قیامت در برابر سؤالات در ارتباط با ساختگى بودن معبودها و اینکه هیچگونه اثرى از قدرتنمایى آنها در این عرصه وحشتناک دیده نمىشود! پاسخی جز انکار شرک و بیزاری از آن ندارند.[21]
2. لعن یکدیگر در قیامت
مشرکان و معبودان آنها در صحنهی قیامت، به لعن و نفرین یکدیگر میپردازند؛ قرآن این واقعه را اینگونه بیان نموده است:
«وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِیالْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»[22]
«(ابراهیم) گفت: شما غیر از خدا بتهایى براى خود انتخاب کردهاید که مایهی دوستى و محبت میان شما در زندگى دنیا باشد؛ سپس روز قیامت از یکدیگر بیزارى مىجویید و یکدیگر را لعن مىکنید!»
حضرت ابراهیم(ع) برای مقابله با مشرکان که بتها را مایهی دوستی و نزدیکی به همدیگر میدانستند، به آنها گوشزد میکند که در روز قیامت با دیدن عذاب الهی، این رشتهی محبت بین شما گسسته شده و لعن و نفرین جایگزین آن میگردد.[23]
3. استمداد از معبودان خود
در روز قیامت مشرکان از معبودهایی که به عنوان شریک خداوند قرار داده بودند، یاری میجویند:
«وَ یَوْمَ یَقُولُ نادُوا شُرَکائِیَ الَّذینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْیَسْتَجیبُوا لَهُمْ...»[24]
«به خاطر بیاورید روزى را که (خداوند) مىگوید: همتایانى را که براى من مىپنداشتید، بخوانید (تا به کمک شما بشتابند!)؛ ولى هر چه آنها را مىخوانند، جوابشان نمىدهند...»
خداوند برای اینکه به مشرکان ثابت کند که چیزهایی که برای خدا شریک قرار دادهاند، هیچ قدرتی ندارند و این پرستش آنها تنها بر اساس توهمات، پایه ریزی شده، با تصویر وضعیتشان در قیامت، آنها را به تفکر وامیدارد تا دربارهی شرک خود دقت بیشتری کنند. این آیه متذکر میشود که خداوند در روز قیامت به مشرکان امر میکند تا از شریکان ساختگی درخواست کمک کنند، اما هیچگونه جوابی در یاریخواهی از آنها داده نمیشود، چراکه آنها هیچ قدرت و نفع و ضرری ندارند.[25]
4. تسلیم شدن نزد خدا
مشرکان در قیامت در برابر خواست خدا تسلیم مطلقاند:
«اُحْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُون مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلىَ صِرَاطِ الجَحِیم... مَا لَکمُْ لَاتَنَاصَرُون بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُون»[26]
«(در این هنگام به فرشتگان دستور داده مىشود:) ظالمان و همردیفانشان و آنچه را مىپرستیدند (آرى آنچه را) جز خدا مىپرستیدند، جمع کنید
و بسوى راه دوزخ هدایتشان کنید!... شما را چه شده که از هم یارى نمىطلبید؟! ولى آنان در آن روز تسلیم قدرت خداوندند!»
آیه دالّ بر این مطلب است که مشرکان و معبودهای آنها همگی در قیامت محشور میشوند، درحالیکه معبودهای خود را که به یاری آنها امید و تکیه داشتند، نیز همراه خود حاضر میبینند، و چارهای جز تسلیم ندارند؛ چون مستسلم به کسى گفته میشود که خود بخود تسلیم نمیشود؛ بلکه باید او را به اجبار تسلیم کنند.[27]
قرآن و اتمام حجت با مشرکان
یکی از سنتهای الهی که در تمام اعصار تاریخ بشر به آن عمل شده، سنت اتمام حجت با کفار و مشرکان است:
«وَ مَا کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا...»[28]
«و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمىکرد تا اینکه در کانون آنها پیامبرى مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند...»
بنابر آیات قرآن در هیچ زمانی بدون اتمام حجت که به طرق مختلفی صورت میگرفته از جمله: بعثت رسولان، نزول کتب آسمانی، إخبار از عذاب و نابودی گذشتگان، معجزات و دلایل، عذابی بر مشرکان و کفار نازل نشده است.[29] از باب نمونه به ذکر دو آیه بسنده میشود:
«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ»[30]
«ما اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معیّن (و زمان تغییر ناپذیرى) داشتند!»
«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُود»[31]
«اگر آنها روىگردان شوند، بگو: من شما را از صاعقهاى همانند صاعقه عاد و ثمود مىترسانم!»
مشرکان و عذاب مضاعف
سران مشرکان و پیروان آنها هنگام ورود به جهنم، همدیگر را لعن کرده و پیروانشان برای رهبران مشرک خود از خداوند درخواست عذاب دو برابر میکنند:
«...قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِن لَّاتَعلَمُونَ»[32]
«...(در این هنگام) گروه پیروان دربارهی پیشوایان خود مىگویند: خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن! (کیفرى براى گمراهیشان، و کیفرى بخاطر گمراه ساختن ما.) مىفرماید: براى هر کدام (از شما) عذاب مضاعف است؛ ولی نمیدانید.»
پیروان مشرکین پاسخ میشنوند که برای همهی شما عذاب مضاعف است و عذاب پیروان به این دلیل مضاعف است که آنها بدون دلیل عقلی و شناخت از واقعیتها از رهبران مشرک پیروی کرده و عنان خود را به دست آنها سپرده و عقاید ضالّهی آنها را تبلیغ و ترویج دادند.[33]