كلمات كليدي : وحي، الهام، وحي نبوي، پيامبران، وحي پذيري
نویسنده : هیئت تحریریه سایت پژوهه
وحی در لغت به معنای اشاره کردن، نوشتن، الهام، کلام پنهانی و هر چیزی است که به دیگری القاء میشود.
"راغب اصفهانی" میگوید: ریشه وحی به معنای اشاره تند و سریع است، از این رو هر کاری که به سرعت انجام گیرد وحی نام دارد و این ممکن است در کلامی رمزی و کنایهای باشد. امّا در اصطلاح، الهامات غیبی خدای سبحان به فرستادگان خویش را وحی میگویند. این واژه در قرآن در چهار معنا استعمال شده است:
1- اشاره پنهانی و پوشیده؛
«فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُکْرَةً وَ عَشِیا» (مریم/11)
«از محراب به سوی قومش شتافت و به اشاره به آنان القاء کرد که صبح و شام خدا را تسبیح کنند.»
2- امر غریزی و تکوینی؛
«وَ أَوْحَى رَبّــُکَ إِلَى النـَّحْلِ أَنِ اتَّخـِذِى مِنَ الْجِـبَالِ بُیــوتًا وَ مِنَ الشَّــجَرِ وَ مِمَّا یعْرِشُــونَ» (نحل/68)
«پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که خانههای خود را در میان کوهها و درختان بنا کند.»
3- الهام نفسانی به افراد عادی؛ این الهام ممکن است خاطرۀ ذهنی یا القای روحی و روانی از عالم بالا باشد.
«و َأَوْحَینَآ إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِى الْیمِّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ» (قصص / 7)
«به مادر موسی وحی کردیم که طفل خود را شیر بده و اگر ترسیدی که فرعون گزندی به او رساند او را در نیل رها کن.»
4- الهام غیبی به پیامبران؛ وحی به این معنا بیش از هفتاد بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ از جمله آن که:
«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَآ أَوْحَینَآ إِلَیکَ هَذَا الْقُرْءَانَ»(یوسف/ 3)
«ما به وسیله وحی این قرآن به تو بهترین داستانها را برای تو بیان میکنیم»
فرق وحی و الهام:
الف- وحی، اعم از الهام می باشد؛ زیرا الهام از جانب خدا بدون واسطة فرشته است، ولی وحی گاهی به واسطه فرشته و گاهی بدون آن است.
ب- وحی، از ویژگیهای نبوت و الهام از ویژگیهای ولایت است.
ج- وحی، مقید به تبلیغ و رسانیدن است، در حالی که الهام چنین نیست.
د- در الهام، انسان آگاه نیست که از کجا چیزی به قلبش وارد شده است در حالی که وحی برخلاف این است.
وحی نبوی
شایعترین کاربرد وحی یعنی وحی به پیامبران نزدیک هفتاد بار در قرآن به کار رفته است. این نوع از وحی، پدیدهای است مرموز که در قالبهای عقلی بشر نمیگنجد. شناخت حقیقت وحی تنها برای کسی ممکن خواهد بود که آن را دریافت کرده است. بنابراین پیامبران الهی تنها کسانی هستند که به واسطه ارتباط شهودی با عالم غیب، معرفت به وحی خواهند داشت و دیگران تنها آثار و علائم وحی را خواهند فهمید.
این پدیدۀ فرا عقلی، یکی از بالاترین مقاماتی است که صف پیامبران را از دیگران جدا میسازد. قرآن، ضمن تأکید بر این مطلب که پیامبران نیز به لحاظ جسمی بشری بیش نیستند و از جن فرشتگان نمیباشند، تصریح میکند که آنان دارای خصیصهای هستند که دیگران آن را دارا نمیباشند و آن ویژگی «وحی پذیری» است.
اقسام وحی نبوی
اتصال و ارتباط غیبی میان پیامبران و خداوند که «وحی» نامیده میشود، به سه صورت امکانپذیر است:
«وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیا أَوْ مِن وَرَآء حجَابٍ أَوْ یرْسِلَ رَسُولًا» (شوری/ 51)
«بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید، جز [از راه] وحی یا از فرا سوی حجابی، یا فرستادهای ارسال کند.»
در این آیه کریمه اقسام سخن گفتن خداوند با بشر در سه صورت منحصر شده است.
1- وحی مستقیم: گفتار الهی که هیچ واسطهای میان خدا و پیامبر نباشد. در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) دربارۀ چگونگی نزول وحی چنین آمده است که حارثبنهشام از آن حضرت پرسید: وحی چگونه بر شما نازل میشود؟ فرمود:
«گاهی مانند صدای زنگ میآید و این شدیدترین حالت وحی بر من است که مرا کوفته و خسته مینماید و در عین حال همه گفتهها را حفظ میکنم وگاه فرشتهای به صورت مردی متمثل شده آنچه میگوید حفظ میشوم.»
2- وحی غیرمستقیم: گفتار الهی که از پشت حجاب شنیده شود؛ مانند سخن گفتن خداوند با حضرت موسی به واسطۀ درخت.
3- وحی غیرمستقیم به واسطه نزول فرشته: گفتار الهی که ملکی آن را حل نموده و به بشر برساند.