7 اسفند 1396, 15:46
کلام در بررسی شبهاتی درخصوص ناسازگاری امامت با اصل خاتمیت بود. شبههای از بُرقعی و تمسک به ادله نقلی در تقریر شبهه: در ضمن مطالعه آثار طراحان شبهه تعارض حجت انگاری امامان با اصل خاتمیت به دو دلیل قرآنی و روایتی آنان برخورد میشود که به نقل و نقد آنها اشاره میشود:
الف- دلالت قرآن بر خاتمیت حجت الهی؟!
یکی از طراحان شبهه با فحص زیاد توانسته است یک آیه پیدا کند که در آن به زعم خود بر نفی حجت بعد از پیامبران اشاره دارد که عبارتست از: «رسل المبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل»(نساء،165) مستشکل، آیه را چنین ترجمه و معنی میکند: «پس از رسولان الهی کسی را خدا حجت قرار نداده است... در دین اسلام به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر حجت نیست و جز انبیا به کسی وحی نمیشود ولی در مذهب، هر امامی حجت و هر ملایی حجت الاسلام و قول هر قطب و پیشوا حجت است». (ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص 15-196 و 25) نقد و بررسی: از توضیحات پیشین، سستی دلیل مزبور روشن میشود، اما از باب ضرورت به نکاتی اشاره میشود.
1- آیه فوق در مقام بیان و تبیین فلسفه بعثت پیامبران است، به این معنی برخی گمان بردهاند که با وجود عقل به نبوت آسمانی نیازی نیست یا اینکه ممکن بود برخی در قیامت دلیل عدم ایمان خود به خدا و آخرت را عدم اتمام حجت الهی در حق خودشان توجیه کنند، آیه شریفه ضرورت بعثت انبیا را چنین بازگو میکند که خداوند در طول تاریخ پیامبرانی با دو صفت بشارت و انذار دهنده فرستاد تا اینکه بهانه و توجیهی به نفع مردم «للناس» -لام برای نفع است- بر علیه خداوند «علی الله» وجود نداشته باشد، البته سلب توجیه ملحدان «بعد الرسل» یعنی بعد از فرستادن پیامبران تحقق مییابد.(تفسیر المیزان،ج5، ص143) خواننده مشاهده میکند، اصلا آیه در مقام بحث خاتمیت پیامبران و حجتهای آسمانی نیست تا از آن به عنوان پایان دوره تحقق حجت الهی تلقی شود.
2- از نکته پیشین روشن میشود حجت در آیه شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان اراده و قصد شده است و بر انسانهای برگزیده الهی اعم از پیامبر یا امام، ناظر نیست.
3- آیه شریفه فوق نهایت بر خاتمیت و پایان ظهور «الرسل» دلالات میکند و این ادعا مورد اتفاق است.
ب- کلام امام علی(ع) در خاتمیت حجت الهی؟!
دلیل دوم طراح شبهه استناد به یک فراز نهج البلاغه است که حضرت علی(ع) فرمود: «تمت بنینا محمد حجته».(فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه90،ش48،ص262) همو در معنای کلام حضرت میگوید: «حجت خدایی با آمدن محمد تمام شد و کسی پس از او حجت نیست».(ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص 15 و 25 و196) نقد و بررسی: در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره میشود:
1- طراحان چنین شبهاتی در همه جا همه روایاتی که از ائمه اطهار که توسط محدثان نقل و گزارش شده است را به هر بهانهای مورد انکار قرار میدادند، مثلامی گفتند چنین روایاتی جعل خود محدثان است یا شان و منزلت امام و امامت را نباید با روایات خود امام(ع) اثبات نمود، ظاهرا مستشکل در این موضوع چون حسب زعم خود ظاهر روایت و خطبه حضرت علی(ع) را به نفع ادعای خویش توهم کرده است، از اشکال مبنایی خود صرف نظر نموده است. لکن بحث اخلاقی و منطقی مقتضی است که انسان در همه زمینهها بر مبنای خود ملتزم باشد.
2- ظاهر خطبه حضرت بر مدعای شبهه ناسازگاری حجت انگاری امام با اصل خاتمیت نیز دلالت ندارد، چراکه مدعی ناسازگاری فراز کامل خطبه را نیاورده و خواسته با تقطیع به مراد خود برسد، خطبه حضرت چنین است: «بل تعاهدهم بالحجج علی السن الخیره من انبیائه و متحملی ودائع رسالته قرنا فقرنا حتی تمت نبینا محمد حجته و بلغ المقطع عذره و نذره». خواننده عزیز چنانکه ملاحظه میکند حضرت در توصیف برانگیختن پیامبران الهی در هر قرن و زمانی است که خداوند برای راهنمایی مردم، پیامبران متعددی فرستاده است، حضرت تاکید میکند این سیر و برانگیختن بدون نقطه پایان نیست، بلکه نقطه پایانی به نام اصل خاتمیت وجود دارد که با ظهور کاملترین پیامبران یعنی حضرت محمد(ص) اصل بعثت انبیا به کمال خود رسیده و دیگر ما شاهد ظهور پیامبر آسمانی نخواهیم بود. مقصود حضرت از حجت در کلام شریفش «تمت...حجته» حجت آسمانی یعنی ظهور پیامبر آسمانی است که بر آن کلام پیشین (که بر بعثت انبیا در هر قرنی ناظر بود) و کلام پسین حضرت (پایان و قطع عذر مردم) دلالت میکند، مقصود از حجت همان دلیل و مستمسک است که خداوند با ارسال آخرین پیامبر خود حجت و احتجاج خود بر مردم را تمام کرد که این حجت در قالب ظهور پیامبر اسلام اتفاق افتاد. چراکه ذیل روایت دلالت داردکه با ظهور پیامبر اسلام(ص) عذر و بهانه مردم تمام شد، شارح معروف نهج البلاغه یعنی ابن ابی الحدید معتزلی فراز فوق نهج البلاغه را بر همین معنا (ختم نبوت و نه حجت) تفسیر نموده است: «ای لم یبلغ بعده رسول ینتظر؛ بعد از پیامبر(ص)، رسول و پیامبر دیگری که انتظار کشیده شود، ظهور نخواهد کرد».(شرح نهج البلاغه، ج7،ص6)اینکه بعد از پیامبر(ص) دیگر پیشوای دینی برگزیده الهی در غیر مقام نبوت و شریعت مثلا مقام امامت ظاهر نخواهد شد، از فراز فوق نهج البلاغه بر نمیآید. نهایت میتوان گفت از این حیث مجمل و متشابه است و حکم آن رجوع به نصوص دیگر حضرت است.
3- دلیل دیگر بر اینکه مقصود از اتمام حجت اتمام نبوت و نه حجت الهی است، ادله نقلی منقول از پیامبر اسلام(ص) و خود حضرت امیر است که بر استمرار حجت الهی دلالت دارند. چنانکه پیامبر(ص) خود و حضرت امیر المومنین(ع) را حجت خداوند وصف میکند: «یا انس! انا و هذا حجه الله علی خلقه». حضرت امیر(ع) نیز خود را حجت الهی توصیف میکند: «الاو انی علیکم من الله الحجه البالغه فلاتتولوا قوما غضب الله علیهم».(التوحید، ص93) حضرت امیر در جای دیگر به صورت مطلق بر عدم خلو زمین از حجت الهی تاکید و تصریح میکند. علاوه بر آن یادآور میشود این حجت الهی ممکن است ظاهر مثل یازده امام معصوم یا غائب مثل حضرت حجت(عج) گردد: «اللهم بلی لاتخلوا الارض من قائم بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا لئلاتبطل حجج الله».(نهج البلاغه، حکمت 139،ص1158) حضرت در اولین خطبه از نهج البلاغه نیز بر عدم خلو خلق از پیامبر و حجت تاکید میکند: «و لم یخل الله سبحانه خلقه من نبی مرسل او کتاب منزل او حجه لازمه او محجه قائمه».(همان، خطبه اول) در این خطبه حضرت حجت را در ردیف و عرض «نبی مرسل» قرار داده و از آن بر میآید که آن دو متفاوتاند. روشن است که اگر اصل خاتمیت بر خاتمیت حجت الهی به صورت مطلق دلالت میکرد، به هیچ وجه پیامبر اسلام(ص) و خود حضرت علی(ع) بر استمرار آن تاکید نمیکردند، چراکه آن دو بزرگوار خود مبین و شارح حقیقی دین و عالم واقعی به مقصود قرآن ازجمله آیه مورد استناد طراح شبهه میباشند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان