دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قرآن و فرهنگ زمانه - بخش نخست

در اين نوشتار به برخورد قرآن با فرهنگ زمانه اشاره شده و ويژگيهاي فرهنگ زمانه اعم از عقائد و آداب و رسوم عصر جاهليت همچون، آيين شرک و بت پرستي، آيين يهود، آيين مسيح، خرافه‌پرستي اعراب عصر نزول، به طور خلاصه بررسي مي شود.
No image
قرآن و فرهنگ زمانه - بخش نخست

در اين نوشتار به برخورد قرآن با فرهنگ زمانه اشاره شده و ويژگيهاي فرهنگ زمانه اعم از عقائد و آداب و رسوم عصر جاهليت همچون، آيين شرک و بت پرستي، آيين يهود، آيين مسيح، خرافه‌پرستي اعراب عصر نزول، به طور خلاصه بررسي مي شود. سپس به موقعيت زنان در فرهنگ جاهلي اشاره شده، بيان مي کند که زنان حق هيچ گونه اظهار نظر در امور زندگي نداشتند، ازدواج ها و طلاق ها براي زنان غالباً تحميلي بوده و از حقوق خود محروم بودند. از خوي وحشي گري اعراب جاهلي مانند زنده به گور کردن فرزندان خود سخن به ميان آمده و چگونگي برخورد قرآن با اين فرهنگ غلط و خرافي را مورد بحث قرار مي دهد. در ادامه به فرهنگ محاوره و زبان قرآن پرداخته و استفاده قرآن از واژگان اصيل عصر نزول را توضيح مي دهد.

قرآن كريم كتابي است با سندي استوار و متني پابرجا و احكام و آموزه هايي ثابت و جاودان كه از ناحيه خداوند متعال بر پيامبر گرامي اسلام فرو فرستاده شده است. قرآن معجزه اي است ماندگار كه از هرگونه تحريف و دگرسازي كلمات و جملات به لحاظ فزوني و كاستي مصون و محفوظ مانده، همان گونه كه خدا وعده داده است: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» «ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگه دار آنيم.» (حجر 9) دانشمندان بر اين باورند که قرآن از ويژگي هاي انحصاري چون كوتاهي الفاظ و وسعت و عُمق معاني برخوردار است. از اين رو خردورزان به جست و جو در يافتن حقايق و معارف نهفته در اين کتاب آسماني برآمده اند. مفسران و ديگر انديشمندان در حوزه علوم مختلف هر يك به اندازه توان از آيات روشنگر قرآن بهره جسته اند.

يکي از شبهات مطرح شده در حوزه علوم قرآني، تأثيرپذيري قرآن از فرهنگ مردم عصر نزول مي باشد. برخي قرآن را متأثر از محيط و فرهنگ جاهلي که در آن زمان حاکم بوده، پنداشته‌اند. به گمان آنکه چون در قرآن از رسوم و عادات منسوخي که در آن زمان در ميان مردم جزيرة العرب معمول بوده، ديده مي شود، پس قرآن در آموزه هاي خود آن رسوم جاهلي را تا اندازه اي پذيرفته است.

اينها سخنان بي پايه و اساسي است که به خيال خام برخي ناآگاهان خطور کرده و پيرامون اين کتاب استوار الهي بافته اند. کتابي که خود را چنين توصيف مي کند: «... إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ» «...و اين کتابي است قطعاً شکست ناپذير» (فصلت 41) «لا يَاْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد» «که هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمي آيد؛ چرا که از سوي خداوند حکيم و شايسته ستايش نازل شده است.» (فصلت 42) مفسران و صاحبنظران در حوزه علوم قرآني اين شبهات را بي پاسخ نگذاشته و پاسخ درخوري به آنها داده اند که هر ذهن آلوده به اين شبهات را قانع مي کند.

فرهنگ در لغت

فرهنگ معين معاني مختلفي براي فرهنگ ذکر کرده است. مانند: ادب، تربيت، دانش، علم، معرفت، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهاي يک قوم، کتابنامه که شامل لغات يک يا چند زبان و شرح آنهاست، کاريز آب. (فرهنگ معين، ج 2، ص 2538)

از مجموع معاني ذکر شده مي توان به اين نتيجه رسيد که فرهنگ، به معناي کشيدن به سمت جلو و پيشرفت است. چون تمام معاني که براي فرهنگ ذکر شد هر کدام بيانگر نوعي پيشرفت است، مثلاً تربيت، معرفت، آداب و رسوم، علوم و معارف قومي، کتابنامه؛ همه اينها موجب حرکت انسان به سمت تعالي و کمال است. کاريز آب نيز موجب حرکت آب به سمت جلو و باعث پيشرفت آن مي شود.

فرهنگ در اصطلاح

واژه فرهنگ مفهوم گسترده اي دارد و يکي از جنجالي ترين مفاهيمي است که طي ساليان طولاني در ميان دانشمندان علوم اجتماعي مورد بحث و گفت وگو قرار گرفته و تعاريف بيشماري براي اين واژه ارائه شده است. از مجموع آنها تعريفي که مورد قبول اکثر جامعه شناسان معاصر قرار گرفته عبارت است از: «فرهنگ به شيوه هاي زندگي که افراد يک جامعه مي آموزند، در آن مشارکت دارند و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد، اطلاق مي شود» (کاربرد جامعه‌شناسي در تبليغ، ص59) اما اين تعريف، کلي بيان شده که تفصيل آن را مي توان چنين بيان کرد. فرهنگ، مجموعه دانشها، بينشها، آداب و رسوم، باورها و رفتارهاي جا افتاده اي است که يک قوم و ملتي به آن پايبندي نشان داده، گردن نهادن به آن را از وظايف قومي، ملي و حتي مذهبي خود به شمار آورده و واکنشهاي خود را بر آن بنا مي نهند. (پژوهشي در نسبت ميان قرآن و فرهنگ زمانه،ص11)

به تعبير كوتاه، فرهنگ هر قوم مجموعه عوامل مرتبطي است كه نحوه زندگي آن قوم را تعيين مي نمايد. اين عوامل عبارتند از: زبان، رسوم، عادات، دانسته ها، عقايد، مذهب، پذيرفته‌هاي اخلاقي و ... از تعريف ياد شده چنين استفاده مي شود كه اركان فرهنگ يك قوم زبان، آداب، عادات و رسوم و باورهاي اعتقادي و جهان بيني آنان است.

ويژگيهای فرهنگ زمانه

قرآن کريم هر چند در يک زمان خاصي نازل شده است، ولي پيام آن براي همه نسل ها است، و ليکن با زبان و لهجه عرب آن زمان سخن مي گويد تا قابل فهم باشد. «وَمَا اَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ» «هيچ پيامبري را جز با زبان مردم خودش نفرستاديم تا براي آنها روشن سازد.» (ابراهيم 14) اما اين بدان معنا نيست که سخن دين فقط براي آن مردم است؛ زيرا نبوّت پيامبر و پيام هاي قرآن عمومي است چرا که در قرآن، پيام هايي آمده است که در ظاهر به فرد يا گروهي اختصاص دارد اما درون خود، مفاهيمي دارد که همه مردم را در همه زمان ها شامل مي شود. قرآن بر ذهنيات عرب متّکي نيست و حتي مثال ها و حکمت هايي که در قرآن بيان شده اختصاصي به ذهنيات عرب آن عصر ندارد بلکه بر اذهان مردم همه کشورها و همه زمان ها اتّکا دارد.

جامعه عربي در زمان پديدار شدن اسلام، پر از فرهنگ هاي نادرست و جاهلانه بوده است... قرآن آمد تا آنها را از گمراهي، بردگي، استعمار و باطل بودن نجات دهد و به همه بشر، به ويژه اعراب، تمدّن درخشاني را هديه کند. بنابراين، قرآن آمده تا تأثير بگذارد، نه آن که اثر پذيرد، و دليل آن، اين است که اسلام، با عادت ها و رسوم غلط جاهليت مبارزه کرده و بر آنها چيره شده است. (نقد شبهات پيرامون قرآن کريم، ص146)

قرآن کريم، عصر قبل از اسلام را به خاطر ويژگي هاي زشت و جاهلي، «عصر جاهليت» نام نهاده است و در چهار جاي مختلف قرآن عبارت «جاهليت» را به کار برده که در هر چهار مورد منظور همان عصر جاهليت است. (فتح 26)، (مائده - 50)، (احزاب 33)، (آل عمران 3)

موارد زيادي از عادات و فرهنگ غلط جاهلي وجود داشته که قرآن با آنها به مبارزه برخاست. در اين نوشتار به چند نمونه از آنها اشاره مي کنيم:

آيين شرک و بت پرستی

فرهنگ و آداب و رسوم زندگي عرب عصر نزول، آميخته با جهل بود، اما هيچ کدام بدتر از پرستش مشتي چوب و سنگ نبود. آن هم در سرزمين حجازي که پدر همه موحدان عالم، يعني حضرت ابراهيم(ع) آنجا را براي پرستش خداي يگانه انتخاب کرده، خانه کعبه را در آن بنا ساخته و مردم را متوجه کعبه و خداي واقعي کرده بود. اما با گذشت زمان و نفوذ بت پرستي در ميان عربهاي جاهلي، اين نهال نوپاي توحيدي نتوانست سايه خود را بر سرتاسر سرزمين حجاز بگستراند. لذا هنگام ظهور اسلام تعداد اندکي يکتاپرست بوده و به آيين حضرت ابراهيم(ع) ايمان داشتند، شرک و بت پرستي تمام حجاز را فرا گرفته و اين سرزمين مقدس مملو از بتهاي مختلف شده بود. کعبه نيز به بتکده اي تبديل شده بود که هر قبيله اي بتي براي خود در آنجا نهاده و به پرستش آن مشغول مي شد.

آيت الله سبحاني در اين باره مي نويسند: «آيين رايج در حجاز، آيين بت پرستي بود. فقط اقليتهايي از يهود در يثرب و خيبر زندگي مي کردند، همچنان که ساکنان نجران، شهر مرزي يمن و حجاز، از آيين مسيح پيروي مي نمودند. در مناطق شمالي نيز به خاطر مجاورت با منطقه نفوذ روم، مسيحيت رواج داشت. اگر از اين سه منطقه حساس بگذريم نقاط حجاز را آيين بت پرستي به شکلهاي گوناگون و عقايد مختلف تشکيل مي داد. گروه انگشت شماري به نام حنيفان، بر آيين توحيد باقي بودند که خود را پيرو آيين ابراهيم(ع) مي دانستند و تعداد آنان بسيار اندک، و در مقابل عرب بت پرست بسيار ناچيز بودند.» (فروغ ابديت، ج1،ص63)

در مورد آغاز بت پرستي در جزيره العرب دو قول وجود دارد. بعضي معتقدند اول کسي که در عرب بت پرستيد و بت پرستي را بين عرب رواج داد «عمرو بن لُحَيّ» بود، که در آن زمان رياست مکه را به عهده داشت. او در سفري به سرزمين شام رفت و با گروهي از عمالقه که از اولاد سام بن نوح بودند مواجه شد که بت مي پرستيدند، تحت تأثير آنها واقع شده و روح بت پرستي در جسم او نيز حلول کرد، عمرو بن لحي که از ديدن حرکات آن مردم و احترام آنها براي مقداري سنگ تعجب کرده بود پرسيد: اين چه رسمي است! اين سنگ ها چيست که اين قدر نسبت به آنها احترام مي کنيد؟ آنها گفتند: اينها بت هايي هستند که ما آنها را مي پرستيم و از آنها ياري مي خواهيم و آنها ما را ياري مي کنند و هر وقت از اين بت ها باران تقاضا کنيم، بت ها بر ما باران مي فرستند و ما سيراب مي شويم و از قحطي نجات مي يابيم، عمرو بن لحي که سخت تحت تأثير اين حرف ها قرار گرفت، گفت: آيا يکي از اين بت ها را به من مي دهيد که آن را به سرزمين خود ببرم همانجا که عرب ها براي زيارت خانه خدا مي آيند؟ آنها نيز قبول کردند و يکي از خدايان خود بنام هبل را به او دادند. آن را به مکه آورد و در کعبه نصب کرد. سپس دو بت ديگر به نام هاي اساف و نائله را آوردند و در صفا و مروه قرار دادند. (السيره النبويه، ج 1، ص 72) (ملل و نحل، ج 2، ص 585)

از اهل توحيد کسي ما بين آنان نماند مگر معدودي که قابل ذکر نبودند. بت هاي معروف بين اعراب عبارت بودند از «هبل، اساف، نائله» که عمرو بن لُحي آورد و مردم را به پرستش آنها دعوت کرد.

«لات، عزي، منات» (نجم 19،20) «ود، سواع، يغوث، يعوق و نسر» (نوح 23) نام اين هشت بت در قرآن ذکر شده که بعضي از آنها به قوم نوح نسبت داده شده است.

مراسم بت پرستان و شيوه عبادت آنها به اين صورت بود که دور بتان، حلقه مي زدند و التماس مي كردند و فرياد مي كشيدند و هنگام سختي از آنها كمك مي طلبيدند. آداب و رسوم حج را در گرداگرد بت ها به جاي مي آوردند و در مقابل آنها خود را خوار و زبون کرده، و به آنها سجده و كرنش مي نمودند. انواع قرباني را به ياد و نام بت ها ذبح، و تقديم آنها مي كردند. (مائده 3) از جمله تقرب به بت ها اين بود كه سهمي از خوردني ها و نوشيدني ها و سهمي از دست رنج كشاورزي و چهارپايان خود را به بت ها و سهم كمي هم به خداوند اختصاص مي دادند. (انعام 136) از محصول كشاورزي و دام هاي خود براي بت ها نذر مي کردند تا بيشتر مورد توجه آنها قرار بگيرند. (انعام 138) اولين كسي که اين گونه در مقابل بت ها به عبادت پرداخت، و ديگران را نيز وادار به اين کار نمود، عمرو بن لحي بود. او با اين شيوه دين ابراهيمي را در جزيره العرب به بت پرستي تغيير داد. (تفسير منير، ج7، ص86)

مردم جزيره العرب اين كارها را به خاطر بت هايشان مي كردند و معتقد بودند كه بت ها آنان را به خدا مي رسانند و نزد او برايشان شفاعت مي كنند؛ «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللَّهِ زُلْفي...» «بتها را فقط براي اينكه ما را هرچه بيشتر به خدا نزديك گرداند، مي پرستيم ...» (زمر 3) اما قرآن کريم براي ريشه كن ساختن افكار بت پرستي از مغزها، به ذكر عقايد و رسوم و آداب و عبادات خرافي مشركان پرداخته و با بيان رسا، خرافي بودن آنها را روشن مي سازد و درباره آنان مي فرمايد: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هوُلاءِ شُفَعاوُنا عِنْدَ اللَّهِ ...» «و به جاي خداوند، چيزهايي را مي پرستند كه نه به آنان زيان مي رساند و نه به آنان سود مي دهد. و مي گويند: اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند...» (يونس 18)

آيين يهود

از جمله اديان رايج بين مردم عربستان يهوديت بود که کم و بيش گروندگان خاص به خود را در اين سرزمين داشت و با آزادي کامل مي توانستند مراسم و عبادات خود را برگزار کنند. (پژوهشي در نسبت ميان قرآن و فرهنگ زمانه،ص،52) يهود وقتي به عربستان آمدند در شهرهاي مکه و مدينه و طائف اقامت گزيدند. ولي بيشتر تمرکز يهود در مدينه بود. چرا که عده زيادي از هم کيشان آنان يعني طوايف اوس و خزرج در اين شهر سکني کرده بودند و از قضا يهود به خاطر مهارتي که در کار زراعي، آهنگري، رنگرزي و ساخت اسلحه داشت در مدينه شهرت يافت و توانست نفوذ بسياري در اعراب پيدا کند. (پيشوايي، تاريخ اسلام،ص72)

فرهنگ يهود در عصر جاهليت

آنچه مورد اهميت است، شناخت فرهنگ يهود در دوران جاهليت است. در برخي آيات قرآن به عملکرد غلط يهوديان دوران جاهليت اشاره شده است که به برخي از آنها مي پردازيم:

يهوديان حجاز احکام تورات را تغيير مي دادند (مائده 13)، رشوه خواري و رباخواري و حکم به ناحق دادن در ميان آنها رواج يافته بود. (مائده 42،43) حکم قصاص در بين قبايل متفاوت بود قبيله اي که قدرت بيشتري داشت احکامش در مقابل قبايل ديگر آسان تر بود، به عنوان نمونه هرگاه مردي از قبيله بني قريظه که قدرتي نداشت يکي از يهوديان بني نضير را به قتل می‌رساند، به قصاص کشته مي شد ولي اگر يکي از بني قريظه توسط فردي از بني نضير به قتل مي رسيد، ديه مقتول صد بار خرما بود که پرداخت مي شد. (جامع البيان في تفسير القرآن، ج6 ، ص155) در حالي که به تصريح قرآن کريم، مجازات قتل در آيين يهوديت، جان در برابر جان است، (مائده 45) يهوديان در قضاوت بين مسلمانان و مشرکان، آيين مشرکان را تاييد کرده و با يکتاپرستي که دين خودشان نيز بود مخالفت ورزيدند. (الميزان، ج4، ص598) آنان اموال مردم را به ناحق مي خوردند. (نساء161)

انحراف عقايد يهود تنها به قواعد و قوانين حقوقي، جزايي و اجتماعي محدود نمي شد، يهوديان در خداشناسي نيز انحرافات عميقي داشتند. آنان بنا به گزارش قرآن، که يهوديان حجاز هرگز آن گزارش را تکذيب نکردند، عُزير را پسر خدا مي دانستند. (توبه 30) اين عقيده، سخن جمعي از يهود مانند سلام بن مشکم، نعمان بن اوفي، ساش بن قيس و مالک بن صيف بود که نزد رسول خدا آمده گفتند: عزير تورات را با تعليم جبرئيل از قلب خود املاء کرد. به همين دليل او پسر خداست. (مجمع البيان،ج5، ص 37)

قوم يهود عيسي(ع) را ساحر خوانده (مائده 110)، با وي مخالفت کردند (آل عمران 52) و به مادرش نيز تهمت زدند. (نساء 156) در مورد عذاب آخرت نيز عقيده آنها اين بود که آتش دوزخ جز چند صباحي انگشت شمار، دامن ما يهوديان را نخواهد گرفت. (بقره 80) يهوديان مدينه عقيده داشتند که عمر دنيا هفت هزار سال است و خداوند در برابر هر هزار سال، يک روز بندگان خويش را عذاب مي کند، سپس عذاب الهي تمام مي شود. (التبيان في تفسير القرآن،ج1،ص323) بهانه آنها براي عدم پذيرش پيامبران الهي اين بود که مي گفتند: خداوند از ما پيمان گرفته كه دعوت هيچ پيامبري را نپذيريم، تا آن پيامبر براي ما قرباني بياورد كه آتش، آن را بخورد. (آل عمران 183)

آنچه بيان شد گوشه هايي از فرهنگ يهود در عصر جاهليت بود. اين عملکرد غلط بخشي از فرهنگ زمانه را تشکيل مي دهد. براي درک بهتر رابطه قرآن با فرهنگ زمانه آگاهي از اين موارد لازم مي باشد.

آيين مسيح

يکي ديگر از آيين هاي حجاز در زمان نزول قرآن، آيين مسيح(ع) بود. زمان ورود اين آيين به جزيره العرب به طور دقيق مشخص نيست اما برخي از پژوهشگران تلاش کرده اند تا اين تاريخ را با آغازين روزهاي تاريخ مسيحيت همزمان بدانند ولي دليل قانع کننده اي براي اثبات اين مدعا در دست ندارند. از اين رو برخي انتشار مسيحيت را اوايل قرن چهارم ميلادي بيان كرده اند و «نجران» را نيز به عنوان مهمترين موطن اين دين در بلاد عرب، به شمار آورده اند. (تاريخ الادب العربي العصر الجاهلي،ص99)

فرهنگ مسيحيان در عصر جاهليت

مسيحيت در سرزمين عرب منتشر گرديد. اما اعتقاد آنها به اين آيين جنبه ظاهري داشت و آنان مسيحيت را با بسياري از آداب و رسوم بت پرستي رايج در ميان خود آميختند. شعر عدي بن زيد عبادي گواه اين آميختگي است:

سعي الاعداء لا يالون شرّاً *** عليّ و ربّ مکة و الصليب

«به خداي کعبه و صليب سوگند، دشمنان کوشيدند تا از هيچ بدي نسبت به من فروگذاري نکنند.» شاعر در سوگند خود «رب مکه» و «صليب» را در يک جا آورده است که اولي حاکي از اعتقاد به بت پرستي و دومي بيانگر اعتقاد به مسيحيت است. (تاريخ الادب العربي،ص 101)

فرهنگ مسيحيان عصر نزول غالبا آميخته با شرک و کفر بود که قرآن نيز در برخي آياتش به اين فرهنگ دور از حق آنان مي پردازد. در اينجا با توجه به اين آيات به بيان مواردي از اين فرهنگ مي پردازيم.

مسيحيان عصر جاهليت مسيح(ع) را پسر خدا مي دانستند. آنها به خاطر احترام به پيامبر خود چنين ادعايي را مي کردند آنگونه که خودشان را پسران و دوستان خدا مي دانستند. هر چند اين ادعا از روي تکريم و احترام آنها بود، ولي چندي نگذشت که اين موارد صورت جدي به خود داده و تبديل به يک اصل اعتقادي شد. (الميزان، ج1، ص394) آنها در اعتقادات خود تناقض گويي نيز مي کردند. عده اي قائل به تثليث بودند و مي گفتند، پدر و پسر و روح القدس يك خداست، با اينكه معتقد بودند هر کدام غير از ديگري است. و از طرفي، از اعتراف به سه خدا نيز امتناع مي ورزند. (مجمع البيان،ج1،ص403)

مسيحيان داعيه نصراني بودن ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و ساير انبياي سلف(ع) را داشتند. (بقره 140، آل عمران 67) آنها دانشمندان و راهبان خود را ارباب خود قرار داده و به جاي خدا آنها را مي پرستيدند. دانشمندانشان احکام خدا را تغيير مي دادند، حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال مي کردند. مسيحيان نيز با اطلاع از اين تغيير از آنها اطاعت و پيروي مي كردند. (التبيان في تفسير القرآن، ج5، ص206) تکريم و تجليل نصارا از دانشمندان خود باعث شد تا آنها از پيروان و مريدان خود سوء استفاده کنند و به بهانه هاي مختلف مثل، بهشت فروشي يا گناه بخشي، مصادره اموال مخالفين، ربا خواري و رشوه خواري، اموال زيادي را از مردم به ناحق بگيرند. البته ربا خواري اختصاص به دانشمندان و راهبان آنها نداشت بلکه قرآن آن را به همه مسيحيان نسبت مي دهد. (الميزان،ج9،ص331)

از ويژگي هاي فرهنگ مسيحيت، رهبانيت آنها بود. رهبانيت يعني گوشه گيري بر اساس زهد و بي توجهي به دنيا و ظواهر آن. فرقه هاي رهباني در آغاز، با تقليد از ساده زيستي و خاكساري حواريون، به تجرد، گوشه نشيني، دعا و روزه، روي آوردند. اما اندك اندك روحيات آنان تغيير كرد و خود، تهديدي شدند براي كساني كه از فساد كليسا و كشيشان به ستوه آمده بودند. رهبانيت به خدمت دنياطلبي كليسا درآمد. راهبان در مبارزه با مخالفان خويش، به حربه تكفير و تفتيش دست زدند. محكمه هاي تفتيش عقايد، ميدان فعاليت بعضي از راهبان شد. هر سخن و عقيده اي كه به منافع كليسا زيان مي زد، چوب تكفير مي خورد و گوينده آن به آتش و شكنجه محكوم مي شد. فساد اخلاقي در ميان جوامع رهباني، تا آنجا گسترش يافته بود كه خودشان نيز در اعتراف به آن گفته اند: «آنان كه بايستي بينوايان و فقرا را پدر باشند بر غذاهاي لذيذ حريص شده اند و از خواب نوشين تلذذ مي جويند. همه شان در شكمبارگي و باده خواري غرق شده اند.» (تفسير نمونه، ج23، ص389)

روزنامه كيهان، شماره 21739 به تاريخ 15/7/96، صفحه 8 (معارف)

نويسنده: مهدی شريفی

مقاله

نویسنده مهدی شريفی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.
Powered by TayaCMS