19 تیر 1397, 0:0
مسئله «قرارداد اجتماعی»، مبحثی است که سه اندیشمند و نظریه پرداز غربی، توماس هابز، جان لاک و ژان ژاک روسو در کتاب و نوشتههای خود به بسط و توضیح آن پرداختهاند و هر کدام از دیدگاه و چارچوب نظری خویش، آن را بررسی کردهاند. با این حال تمایزات و تفاوتهایی در نوشتهها و رویکردهای آنها دیده میشود.
هابز اولین فیلسوفی است که به این مسئله توجه نموده است. قرارداد اجتماعی هابز صورت کامل حق و تکلیف دو طرفه است که در آن مردم به ازای تضمین آزادی فردی، قدرت سیاسی خود را به شخص پادشاه عطا میکنند و در عوض، پادشاه در ازای قبول قدرت مطلقه، مکلف به حمایت از آزادی آحاد جامعه است.
جان لاک فیلسوف و سیاستمدار انگلیسی نیز بیشتر به سبب نظریههای خود و تکمیل پژوهش قرارداد اجتماعی هابز شهرت دارد. لاک وارث وضعیتی از قرارداد میان دو حوزه دین و دولت نیز بود که با اصلاح از آموزههای لوتر و کالون آغاز گشته است.
ژان ژاک روسو، سومین متفکر قرارداد اجتماعی است که افکارش را در بستر نهضت روشنگری و در عین حال نگاه نقادانه به تجدد خواهی شکل داد و ضمن گسترش ادبیات جامعهگرایی، زمینههای جدیدی را برای تداوم جنبشهای آزادیخواهی قرن هجدهم مهیا کرد.
هابز و لاک در تدارک جامعه مدنی به دنبال وضعیتی بودند که از امنیت همه آحاد جامعه مراقبت و حمایت شود. لذا «قرارداد اجتماعی» را -که به نوعی محدود کننده آزادیهای فردی بود- پیشنهاد کردند. به این ترتیب افراد جامعه برای حفظ جان، مال و نوعی آزادی قانونی و عرفی مجبور شدند که قسمتی از آزادیهای اجتماعی خود را به حاکم یا اولیاء امور ببخشند و ناگزیر به قواعد توافقی و عقلی تن دهند. بنابراین، آزادیهای فردی کماکان به قوت خود باقی بود و دولت، حق ورود به این عرصه را نداشت.
هابز و لاک در قرارداد اجتماعی خود بر آن بودند که ضمن کشف نقطه طلایی در آزادی فرد و قدرت دولت، لیبرالیسم خود را بر تضمین منافع فرد بنا کنند. هابز برای این منظور لویاتان آزاد خود را خلق کرد. به نظر او، دولت آزاد و فراگیر میتوانست دست تعدی انسان سودجو و جنگ طلب را کوتاه کند و بر این اساس «قرارداد» را غیر قابل بازگشت میدانست. اما لاک با ویژگی اصلاح طلبی و وضع حق انقلاب در ساختمان قرارداد اجتماعی، این بخشش را قابل بازگشت دانست و به این ترتیب دولتی فراگیر در سطح خیر آحاد جامعه تحویل کرد؛ مشروط به اینکه با خیر دولت فراگیر در تعارض نباشد.
هابز و لاک با توجه به گریز جامعه از سنت قرون وسطی، به جای فلسفه غایت انگاری اهل مدرسه، تاکید خود را بر فردگرایی و استعلای حقوق فرد بر جامعه قرار دادند، به وجهی که افراد توانا و آزاد جامعه بتوانند اهداف و علایق خود را در جامعه تدوین و تامین کنند. لیکن برای روسو چنین قالب بندی انحصاری و افراط گرایانهای از آزادی، غیر قابل قبول بود. به نظر روسو فرد گرایی افراطی و انحصار طلبانه هابز و لاک، از آنجا که اهداف اجتماعی و ملی را در حاشیه منافع فرد میدید، ناعادلانه و بسیار مخرب بود، زیرا آزادیهای منفی به حقوق اقلیتی که به تعبیر هابز «گرگ صفت» نبودند، کمکی نمیکرد و ایشان به تعبیر هابز کماکان در وضع طبیعی باقی میماندند، مگر آْنکه با رضایت خود و به تعبیر روسو به اجبار تن به مدنیت دهند. بنابراین، جامعه مدنی، چه آرمانی و چه واقعی، وضعیتی متفاوت از وضع طبیعی بود و افراد جامعه به محض عضویت در این جامعه موظف بودند شرایط جدید آن را بپذیرند و کار ویژههای خود را مطابق با وضع جدید انجام دهند، زیرا در غیر این صورت با آنها در شرایط اقلیت و بسان وضع طبیعی رفتار میشد. اما چنین وضعی مطلوب روسو نبود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان