19 فروردین 1397, 18:41
ساده زیستی در زندگی پیامبران الهی و بویژه پیامبر اکرم(ص) و اوصیای آن حضرت جلوه ای خاص دارد. در سیره پیشوایان حق، ساده زیستی به عنوان ارزشی گرانقدر مطرح است تا جایی که امیر مومنان علی(ع)، قناعت را بالاترین دارایی انسان، بلکه حیات پاکیزه و نیکو معرفی فرموده است: «مُلک قناعت و نعمت حسن خلق برای انسان کافی است.[از حضرت از معنی آیه »فلنحیینه حیاه طیبه« پرسیدند، فرمود:] آن قناعت است». ساده زیستی، قناعت، کم هزینه و پرکار بودن در نظام اسلامی ارزشی والامحسوب می شود و پیشوایان معصوم(ع) کسانی را که ساده زیست، قانع، کم هزینه و پرکار بودند، به بزرگی یاد کرده و ستوده اند. وقتی امیرالمومنین(ع) به عیادت «صعصعه بن صوحان» رفت، به او فرمود: «همانا تو تا آنجا که دانسته ام یاوری نیکو و کم هزینه ای». همچنین هنگامی که «زید بن صوحان» ـ یکی از اصحاب رسول خدا(ص) و یاران باوفای علی(ع) ـ در میدان پیکار «جمل» به شهادت رسید، چون علی(ع) بالای سر او نشست و خواست نشان افتخار به او دهد، همین ارزش والا(ساده زیستی) را در او یادآور شد و فرمود: «رحمک الله یا زید، فقد کنت خفیف الموونه عظیم المعونه؛ خداوند تو را رحمت کند ای زید که به راستی کم هزینه و پر کار بودی». بدین ترتیب امیرمومنان(ع) از میان همه کمالات، کم هزینه و پرکار بودن آنان را مطرح می سازد تا جایگاه ارزشی آن مشخص گردد.
مطابق فرمایش حضرت علی(ع)، هر چه میل به دنیا افزوده شود، تجمل و تشریفات افزون می شود و شهوات سیری ناپذیر آدمی بدین امور دامن می زند: «من کثرت شهوته ثقلت مونته؛ هر که شهوتش افزون شود، خرجش افزون گردد». پیام آوران الهی که دل به دنیا نبسته و از شهوات رسته بودند، در همه وجوه زندگی پایبند سادگی بودند. امیرالمومنین علی(ع) پیامبر را نمونه ای تمام عیار و کافی معرفی می کند و پیش از آنکه ساده زیستی آن حضرت را توصیف کند، ریشه و اساس و باطن ساده زیستش یعنی زهد و پشت کردن به دنیا و دل نبستن به آن را بیان می کند.
ساده زیستی آن گاه حقیقی است که برخاسته از روحی زاهد و پشت کرده به دنیا باشد، و گرنه خسران دنیا و آخرت است. حضرت علی(ع) درباره ساده زیستی پیامبر (ص) می فرماید: «او که ـ درود خدا بر وی و خاندانش باد ـ روی زمین غذا می خورد و همچون بندگان می نشست و به دست خود پای افزار خویش را پینه می زد و جامه خود را وصله می کرد و بر چهارپای بی پالان سوار می شد و دیگری را بر ترک خود سوار می کرد، پرده ای بر در خانه او آویخته بود که نقش و نگار داشت، به یکی از زنان خود گفت: این پرده را از نظرم پنهان کن که هر گاه بدان می نگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد می آورم. آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود میراند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن برندارد».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان