مؤمن و کسب روزی حلال

از وجود مبارك اميرالمؤمنين(عليه السلام) هفت خصلت درباره مؤمن بيان شده است. خصلت اول در ارتباط با اجتناب مؤمن از مال حرام است. متن گفتار ملكوتى حضرت (عليه السلام) را براى شما ذكر مى كنم و بعد به قسمت دوم گفتار آن انسان الهى و ملكوتى مى پردازم: «المؤمن من طاب مكسبه»[1] كسب و درآمد مؤمن پاك و پاكيزه است. وقتى مى فرمايد مؤمن؛ يعنى انسانى كه به كارگردانى حكيمانه خدا در روزى بخشى، به رحمت، كرم و مشكل گشايى حضرت حق و به محصول آيات قرآن كريم يقين دارد:

«ومَا مِن دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» [2]

«وَ فِى السَّمَآءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ* فَوَ رَبّ السَّمَآءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مّثْلَ مَآ أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ» [3]

«جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَآءَ بِنَآءً وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَرَ تِ رِزْقًا لَّكُمْ» [4]

مؤمن از طريق قرآن به اين حقيقت واقف است كه روزى بر دو بخش است؛ روزى جمع و محدود و به تعبير قرآن مجيد: «يَبْسُطُ الرّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَ يَقْدِرُ»[5] روزى «قَدَر» ى است و فراوان، درياوار و گسترده نيست. روزى ديگر نيز روزى گسترده است.پروردگار براى عده اى روزى تنگ و براى عده اى روزى وسيع مقدّر كرده است. آن كسى كه خيلى زحمت مى كشد تا از راه حلال زندگيش اداره شود و بيشتر از آن نصيب او نمى شود و آن كسى كه بيشتر در مى آورد و بيش از اندازه نيازش نصيبش مى شود، باز مؤمن مى داند كه هر دوى آنها جنبه امتحان الهى دارد.به تعبير قرآن مجيد: نه به تنگى رزق اوقاتش تلخ مى شود و نه به گستردگى آن مست، متكبّر و خوشحال مى شود. در تنگى و در بسط رزق، خدا را شكر مى كند، البته اين ديدگاهى كه مؤمن نسبت به رزق و روزى و شئون مال دارد بخاطر معرفتش نسبت به قرآن كريم است. نه در تنگى رزق از خدا نگران مى شود و نه در وسعت رزق از خدا دور مى شود و نه حال خطرناك استغنا به او دست مى دهد كه در وسعت رزق بگويد: من كه همه چيز دارم، ديگر چه احتياجى به خدا دارم؟ اين ها جاى بحث دارد.

لازم است ما مردم از مسأله روزى دهى خدا و شئون آن و اين كه كانال اين روزى حتماً از كسب هاى مشروع است و روزى تنگ و وسيع خدا به مؤمنين آگاه شويم.حدّاقل اين است كه امنيت درون پيدا مى كنيم و خود را از عبور از مرزبندى هاى خدا نگه مى داريم؛ يعنى خداى نكرده، براى گستردگى مال، خود را دچار حرام نمى كنيم. بلكه مى گوييم: پروردگارعالم فرموده است:به دنبال روزى حركت كنيد،از احسان وفضل من طلب كنيد،من نيزحرف مولايم راگوش داده بى كار نبودم،زحمت كشيدم، به دنبال كار و مال حلال رفتم،مثل اين كه وجود مقدس حضرت حق بيشتر از اين روزى را مصلحت ندانسته است.آن كسى كه از كانال كار مى رود،تا از مال حلال بيشتر درآورد،مؤمن است.مى گويد: خدا مصلحت مرا در اين دانسته است.من نيز بايد ببينم پروردگار عالم نسبت به اضافه مال براى من چه نظرى دارد؟ نظر پروردگار را خيلى آرام و راحت پياده كنم.خيلى راحت خمس وزكاتش را مى دهد، به اقوام مستحقش رسيدگى مى كند، به كارخير مى پردازد وهمين ثروت رابراى خودش سكّوى پروازبه سوى پروردگارمهربان عالم قرار مى دهد. البته هر كدام از اين ها توضيح مفصلى دارد.اين يك خصلت مؤمن از ديدگاه اميرالمؤمنين(عليه السلام)است كه كسب مؤمن پاك و حلال است.

اخلاق نيك، خصلت دوم مؤمن

خصلت دوم مؤمن چيست؟ اين خصلت در مردم مؤمن نيز خيلى مهم است، كاربرد خيلى سنگينى نيز دارد. اين طور كه تجربه زندگى پاكان عالم و از همه روشن تر، زندگى انبيا، وجود مبارك رسول خدا و ائمه طاهرين (عليهم السلام) نشان داده است: «و حسنت خليقته»[6] اخلاق مردم مؤمن، اخلاق نيكى است. در سوره مباركه بقره اين آيه را مى خوانيم: «وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً»[7] اين كلمه حسنه در آيه شريفه مبهم است. ما چه مى دانيم كه حسنه در دنيا چيست؟ كه اهل ايمان به پروردگار عالم عرض مى كنند: الهى! در ظرف اين زندگى كه ما قرار داريم و در ظرف زندگى ما در عالم آخرت، به ما حسنه عنايت كن.

مال و محسنات اخلاقى؛ دو حسنه دنيايى مؤمن

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: حسنه دنيا دو چيز است: اول درآمدى كه نسبت به تمام نيازهاى انسان فراگير باشد. اين حسنه دنيا است كه من هر نيازى برايم به وجود مى آيد، روى پاى خودم باشم بتوانم خانه، مركب، ملكى داشته باشم كه دختر و پسرم در حدّ طبيعى، نه اسراف، ازدواج كنند. اين ها حسنه دنياست كه مربوط به امور مادى است و آبرويم را نزد اين و آن خرج نكنم. البته اگر مجبور شوم كه آبرو خرج كنم، آن نيز امتحان الهى است.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: حسنه ديگر در دنيا، اخلاق نيكو است. اين كه اهل ايمان از پروردگار مى خواستند: خدايا! حسنه در دنيا به ما بده، يكى از اين حسنه هاى دنيا «حسن خلق» است. اصرار دارند كه خدايا! ما را طورى در پيچ و خم زندگى ببر كه ما حسود، بخيل، متكبّر، مغرور، فخور، رياكار و حريص در نياييم و به ما توفيق بده و زمينه سازى كن كه ما اهل فروتنى، محبت، كرم، احسان و قناعت و از اين قبيل محسّنات اخلاقى باشيم.

اگر من پول داشته باشم، اما خداى نكرده به ريا آلوده باشم، هيچ كار خيرى را انجام نمى دهم، مگر زمانى كه اسم من عَلم شود. اين ترمزى است كه نمى گذارد من كار خير انجام بدهم. حال من به گونه اى است كه وقتى پول مى پردازم كه اين كار بين همه مردم شهر، يا بالاتر، در روزنامه ها، راديو و تلويزيون گفته شود و الّا اگر بدانم هيچ جا بيان نمى شود، آن كار را انجام نمى دهم. اين پستى ريا و زشتى اخلاق است.

يااگر مال داشته باشم، ولى بخيل باشم؛ يعنى كليد باز كردن درهاى رحمت خدا نزد من نيست، يا حريص باشم، يعنى براى به چنگ آوردن پول، ترمزى ندارم كه در لبه مرزهاى حلال خدا خود را نگهدارم. اگر حريص باشم، از مرزها بيرون مى روم و به غصب، رشوه، اختلاس، دزدى و تقلّب دست مى زنم.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:حسنه ديگر در دنيا، در حدّى مال داشتن است كه نسبت به همه خواسته هاى مشروعم، فراگير باشد. دلم مى خواهد مكّه بروم، مالم در حدّى باشد كه بتواند مرا ببرد و برگرداند. كربلا و مشهد بروم، به مسجد كمك كنم، كار خير كنم، تا حدّ معمول براى فرزندانم عروسى بگيرم. حسنه در دنيا، فراگيرى مال نسبت به اين نيازها است. البته صحبت در مال مؤمن است.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه مؤمن را تعريف مى كنند، مى فرمايد: يكى از خصلت هاى مؤمن اين است كه وجودش داراى اخلاق حسنه است.

فرصت كسب حسنه آخرتى در دنيا مال، حسنه دنيايى مؤمن است، اما حسنه آخرت او چيست كه اهل ايمان اصرار دارند: «وَفِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً»[8] آن هم در دنيا دارند دعا مى كنند؟

پروردگار نظام برنامه ها را طورى تنظيم كرده است كه حتماً ما آخرت را از دنيا بايد آباد كنيم. اگر دست به اصلاح تركيب آخرت خود نزنيم، بعد از مردن وقتى وارد آخرت شويم، آخرت ما مانند كوير است. امكان دارد وارد آخرت شود و ببيند كوير است و بخواهد آخرتش را آنجا بسازد، اما اين امكان در آنجا وجود ندارد؛ چون بايد آخرت را با عبادت با بدن، مال، زبان، حال و اخلاقش آباد كند. وقتى اين ها را در دنيا به كار نگيرد، آخرت او نيز آباد نمى شود و وقتى بايد آن طرف برود كه جاى عبادت و خدمت نيست.

آنجا به چه كسى مى خواهد خدمت كند؟ در آخرت، يا مردم وارد شده اهل بهشت هستند، يا اهل جهنّم، آنهايى كه به بهشت مى روند، چه نيازى به كمك ما دارند؟ و آنهايى كه به جهنّم مى روند، چه كمكى مى شود به آنها كرد؟ به جاى پول خرج كردن در دنيا، در آخرت پولى نيست كه خرج كند. چقدر خوب بود اگر همه بيدار زندگى مى كردند.

  • به گورستان گذر كردم كم و بيشبديدم قبر دولتمند و درويش
  • نه درويش بى كفن در خاك رفتهنه دولتمند برده يك كفن بيش

درويش يعنى فقير، كسى كه دست خالى است. تمام مالى كه از دنيا با خود مى بريم، چند متر پارچه كفن است كه آن هم امام زين العابدين (عليه السلام) در دعاى ابوحمزه ثمالى مى فرمايد: «أَبْكِى لِخُرُوجى عَنْ قَبْرِى عُرْياناً»[9] لاى خاك ها مى پوسد و در قيامت مردم را بدون اين كه حتى كفن خود را آورده باشند، وارد محشر مى كنند و ديگر اين چند متر پارچه هم نيست.

آنجا كه جاى كار خير و عبادت نيست، چرا؟ چون رشته تكليف را با مرگ از ما قطع مى كنند. روزگار سجده، نماز، خمس و زكات و عبادات ديگر گذشته است.

بهشت و رضوان الهى؛ دو حسنه آخرتى

امام صادق (عليه السلام) درباره حسنه در آخرت مى فرمايد: «و رضوان الله و الجنة فى الاخرة»[10] اين كه اهل ايمان از پروردگار تقاضاى حسنه در آخرت مى كنند؛ يعنى تقاضاى بهشت و رضاى خدا. البته اين تقاضاى آنان در دنيا فقط تقاضا نيست، بلكه هم مى خواهند و هم به دنبالش راه مى افتند. نه اين كه گوشه اى بنشيند و بگويد:خدايا! بهشت مى خواهم. خدا به شما بهشت مى دهد، اما بايد از اين جاده بيايى كه به پرداخت او برسى. اين جاده اى كه مى خواهد در آن حركت كند، بايد با قدم نماز، روزه، خمس، زكات، درستى، عبادت و خدمت به مردم حركت كند.

خواب و رويا از نظر علمى و دين

روان شناسان مى گويند:تمركز فكرى- بخواهيد يا نخواهيد- باعث مى شود كه در خواب نيز براساس همان تمركز، خواب ببيند. البته من اعتقادى به خواب ندارم؛ چون دين ما روى خواب نيست، دين ما قرآن و فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) است، فقط به اندازه اى به خواب اعتقاد دارم كه قرآن مجيد قبول مى كند كه اين نوع خواب ها هر شب و براى هر كسى نيست.

امثال حضرت يوسف (عليه السلام) هستند كه خواب مى بينند يازده ستاره، خورشيد و ماه به او سجده كردند. ديگر نه قبل از حضرت كسى اين خواب را ديده و نه بعد از او، البته بعضى از پيامبران توسط خواب وحى را دريافت مى كردند.ما اگر تمركز فكرى روى ماه و ستاره و خورشيد پيدا كنيم، صد سال ديگر هم بخوابيم، يك بار نيز در خواب نمى بينيم كه به ما سجده كنند. يا امثال حضرت ابراهيم (عليه السلام) كه در خواب مى بيند كه به او مى گويند: فرزندت را در كنار كعبه قربانى كن.در يك ميليون خواب، آن هم در هر صد سال يكبار، يك خواب خوب، درست و قابل تكيه پيدا مى شود، اما بعد از انقلاب، از اين خواب بين ها پر شده است.مخصوصاً زنان خيلى خواب مى بينند. بعد مى آيند نقل مى كنند كه من بزرگى را در خواب ديدم، به من گفت: امام زمان (عليه السلام) دو سال ديگر، صبح روز جمعه ظهور مى كند. از اين دو سال ها، سى چهل سال رد شده و خبرى نشده است.

اما خواب هايى هست كه با قرآن و روايات مطابقت دارد، اما كم است. يكى از آن خواب هاى درست اين بود كه شخصى با اشك چشم و قسم والله مى گفت: در خواب فلانى را ديدم، چهره اش گرفته بود، گفتم: تو نبايد چهره ات گرفته باشد؛ چون كمتر كار خيرى بوده كه تو با پول در آن شركت نكردى. چقدر مسجد، درمانگاه، دارالايتام و خانه ساختى و به مردم مستحق دادى. تو بايد در عالم برزخ خيلى شاد باشى، پس چرا ناراحت هستى؟ نگرانى؟ گفت: اكنون كه اينجا آمده ام، دارند مرا سرزنش و ملامت مى كنند كه ما صد تومان به تو مى داديم، ده تومانش خرج زندگى تو بود، نود تومان اضافه را بيست تومانش را خرج كار خير كردى و هفتاد تومانش را گذاشتى، چرا نعمت ما را در دنيا بیکار كردى و به اين طرف آمدى؟

بهشت مى خواهى كه مى گويى: «رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْأَخِرَةِ حَسَنَةً»[11] بهشت جاده اى دارد، اول جاده اش ما هستيم، آخر جاده نيز بهشت است، بين خود و بهشت، مسيرى است كه با عبادت ربّ و خدمت به خلق بايد طى شود. آن هم به اندازه اى كه آنجا نگويند: تو بيشتر مى توانستى كار كنى، چرا نكردى؟ آنجا انسان ديگر نمى تواند كارى كند.

حجت الاسلام والمسلمین انصاریان