نویسنده: باقر رحیم زاده
بررسی نگرش قرآن درباره ارزش و اهمیت ثروت
بارها درباره موضوع انشاء «علم بهتر است یا ثروت» گفته و یا شنیدهاید. طرح این موضوع، به این معناست که کدام یک، اصیل و ارزشی تر است. فرض در طرح این موضوع این است که هر دو آنها ارزشی هستند، ولی از نظر پرسش شونده کدام یک از آن دو، ارزشیتر میباشند؟ فرض دیگر که در موضوع نهفته است این است که اگر امکان جمع میان آن دو نباشد و از مصادیق مانعه الجمع باشد، کدام یک را به عنوان ارزش و امر اصیل ترجیح میدهید؟
نویسنده دراین مطلب برآن است تا براساس آموزههای قرآنی، جایگاه ثروت و مال را در بینش و نگرش اسلامی ارایه دهد و تبیین نماید که از نظر اسلام، آیا برای ثروت و مال ارزشی میتوان ثابت کرد؟ و اگر ارزشی دارد، این ارزش نسبی است یا اصیل؟ با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
مفهوم مال و ثروت
مال درلغت به معنای تمامی چیزهایی است که انسان مالک آن میشود. (لسان العرب، ابن منظور، ج 13، ص 223، ذیل واژه مول) ابن اثیر بر این باور است که درآغاز برآن چه انسان از زر و سیم مالک میشد، مال اطلاق میشده است. بعدها گسترهای عام یافت و شامل تمامی چیزهایی شد که تحت مالکیت انسان قرار میگیرد. درمیان اعراب، واژه مال بیشترین کاربرد را در شتر داشته است، زیرا بیش ترین اموال ایشان، شتر بوده است. (همان)
درمیان گله دارهای ایرانی نیز همین معنا مرسوم است؛ زیرا از نظر آنان، مال تنها گوسفند و گاو است. از این رو چوپانهای رشته کوههای البرز از واژه «ریز مال»، گوسفند اراده میکنند که در برابر «درشت مال» به معنای گاو قرار میگیرد؛ زیرا تمامی سرمایه ایشان گوسفند و گاو است.
تفاوتی که زبان شناسان میان مال و ملک، قایل هستند، تفاوت جزیی و لطیف و دقیقی است؛ زیرا درکاربردهای عربی، هرگاه ملک به کار میرود، مقصود تحت تسلط و سلطه قرارگرفتن چیزی است؛ ولی وقتی مال به کار میرود، ناظر به ارزشمندی چیزی است. به همین دلیل انسان نسبت به نفس خویش مالکیت دارد، اما به نفس انسان، مال گفته نمی شود؛ این درحالی است که برخی از چیزها مالیت دارند، اما مالکی برای آن نیست. براساس همین ارزش است که در قرآن به چیزی که موضوع داد و ستد، هبه، انفال، تصرف، شرکت و مانند آن قرار میگیرد، مال گفته میشود. (التحقیق، حسن مصطفوی، ج 11، ص 216)
در فقه و حقوق اسلامی نیز، مالی که مورد معامله قرار میگیرد، باید دارای شرایطی باشد که عبارتند از:نفع و سودمندی از نظر خردمندان، حلیت نفع غالب آن و قابلیت نقل و انتقال. (مکاسب، شیخ انصاری، ص 20 و 79)
نگرش قرآن به مال و ثروت
از نظر قرآن، مال و ثروت، فضل الهی است. (بقره، آیه 198و مائده آیه 2 و توبه آیه 76) البته مال و ثروت بی توجه به نسبتها و ارتباط آن با انسان، همانند دیگر آفریدههای الهی درجایگاه ارزشی قرار دارد؛ ولی این بدان معنا نیست که در ارتباط با انسان نیز به طور مطلق یک ارزش باشد، هرچند که در آیه 46سوره کهف از مال و فرزند به عنوان زینتهای زندگی دنیوی یادشده، ولی این بدان معنا نیست که به عنوان یک ارزش باید مقصد و مقصود آدمی قرارگیرد. به سخن دیگر، هرچند که خداوند در آیاتی از جمله 180 و 215 و 272 و 273 سوره بقره و 95 سوره کهف و 11 سوره حج و 24 سوره قصص و 8 سوره عادیات، از مال و ثروت و دارایی به عنوان خیر یادکرده که بیانگر ارزشی بودن آن است، ولی باید توجه داشت که واژه خیر در کاربردهای قرآنی، به مال و ثروتی گفته میشود که در جایگاه مناسب و برای مقصود اصلی آفرینش و تکامل و متاله شدن خود و جامعه انسانی، به کار گرفته شده باشد. بنابراین هر نعمتی را خیر نمیداند، بلکه با توجه به بهره برداری درست و مناسب آن است که به نعمتی خیر گفته میشود. از این رو خداوند در آیه 116 سوره آل عمران، مال را به تنهایی دارای ارزش نمیداند و آن را ملاک و معیاری برای ارزش گذاری نمیشناسد.
اگر به آیاتی چون 11 تا 17 سوره مدثر توجه شود، دانسته میشود که در نگرش قرآنی و نظام ارزشی آن، زمانی مال و ثروت ارزش مییابد که زاویه دید انسان به مال، از منظر الهی باشد. از این رو خداوند، در این آیات، هرگونه برخورداری از مال وثروت بدون ایمان به خدا و آیات الهی و اهداف هستی را چیزی بی ارزش درنظام ارزشی قرآن معرفی میکند. به سخن دیگر، نسبت انسان به مال و ثروت، زمانی ارزشی میشود که مال با توجه به اهداف الهی هستی و آفرینش مورد توجه قرارگیرد.
نقد و انتقادی که قرآن نسبت به دیدگاه کافران و دنیاپرستان دارد، خود بیانگر آن است که تنها در یک صورت است که مال و ثروت ارزش مییابد و در احوال دیگر، نه تنها ارزش نیست بلکه خود ضدارزشی و دامی در برابر انسان میباشد، زیرا موجبات غفلت وی از فلسفه آفرینش و حرکت تکاملی به سوی آن میشود و درنهایت انسان را خاسر و زیانکار میگرداند.
خداوند به اشکال گوناگون به ارزیابی انتقادی مال و ثروت از نگاه کافران و دنیاپرستان میپردازد. در آیاتی چون 12 سوره هود، به نگرش ارزشی کافران به مال توجه میدهد و اهمیت و ارزش آن را نقد میکند و در آیات 51 و 53 سوره زخرف، به نقد دیدگاه فرعون درباره ارزش و اهمیت مال میپردازد و در آیات 34 و 36 و 42 سوره کهف نشان میدهد که چگونه مال و ثروت از دیدگاه دنیاگرایان مشرک به یک ارزش و حتی ملاک و معیار ارزشگذاری انسان تبدیل شده است و آنان افزایش مال و ثروت را نشانه محبوبیت بیشتر انسان در نزد خداوند ارزیابی میکنند، در حالی که نگرش قرآن هرگز اینگونه نیست. بلکه ملاک و معیار ارزش گذاری و محبوبیت درنزد خداوند را تقوا و اموری دیگر برمی شمارد و راه دستیابی به گرامی شدن در نزد خداوند را گرامی داشتن یتیمان، نه برخورداری از مال و ثروت میداند و در همین آیات حتی مردم را تشویق میکند که از ثروت و مال خویش در راه خداوند به مساکین و یتیمان انفاق کنند تا محبوب خداوند شوند.
معیار ارزشمندبودن ثروت
این بدان معناست که از نظر قرآن برخلاف تفکر مادی گرایانه مشرکان و کافران، نه تنها مال، فی نفسه ارزش مطلق نیست یا نمی تواند معیار ارزش گذاری و ارزیابی محبوب و غیرمحبوب شود بلکه تنها زمانی ارزش مییابد که در راه خدا و اهداف کمالی و متاله شدن به کار گرفته شود. از این روخداوند در آیه 37 سوره سبا، ارزش و نقش معنوی مال و فرزند را زمانی ثابت میداند که این امور در مسیر کمالی به کار گرفته شود و همراه با ایمان و عمل صالح باشد.
از نظر قرآن، خلاهای ناشی از بی ایمانی به خدا و فلسفه آفرینش را نمیتوان با مال و فرزند پرکرد. (آل عمران، آیه 116 و حاقه، آیات 27 تا 29) این هشدار به همه کسانی است که معنویت را بی خداوند میجویند و میخواهند با اموری چون مال و فرزند و هرچیز ارزشی دیگر از نظر کافران و مشرکان چون عرفانهای کاذب، به آرامش و آسایش برسند و از بحران روحی و روانی در امان مانند. از نظر قرآن، سرگرم شدن به این امور نه تنها ایشان را از مسیر حرکتهای درست آفرینش دور میسازند و غافل میکند، بلکه حتی نمی تواند خلابی خدایی و بی ایمانی را پر کند.
به سخن دیگر، هر گونه معنویت بی خدا، نه تنها خلاایمان و خدا را پر نمیکند، بلکه آن چیزی که معنویت گرایان در پی آن هستند و میخواهند از طریق آن، به آرامش و آسایش روحی و روانی برسند، تحقق نمی یابد، بلکه حتی خلاف آن رخ مینماید و شخص در نهایت با پوچی مواجه میشود و از درون متلاشی شده و منفجر میگردد؛ زیرا این گونه معنویت گرایی بی خدا و ایمان، از مصادیق لهو و لعب و غفلت از خدا و یاد اوست. در نتیجه نه تنها دچار تنگناهای معیشتی میشود بلکه خوف و حزنی درونی شخصیت وی را متلاشی میکند و انسان، نامتعادل میگردد و فرجامش خودکشی میشود. اینها مطالبی است که از آیات قرآنی میتوان به دست آورد.
خداوند در آیه 11 سوره توبه در بیان جایگاه دین و ایمان نسبت به مال و ثروت به ارزیابی میپردازد و میفرماید که دین و ایمان از چنان ارزش و اهمیتی در زندگی دنیوی و اخروی بشر برخوردار است که جهاد در راه خدا و دین الهی ارزشمندتر از جان و مال انسانها بشمار میرود. این بدان معناست که هرچیزی در سایه سار ایمان است که ارزش معناداری مییابد.
براساس همین دیدگاه اهل معرفت و ایمان نیز قدرت و ثروت را هرچند بسیار باشد، بسی کم ارزش تر از رضایت و خشنودی خداوند و پاداشهای الهی برمی شمارند. (قصص، آیه 80) به این معنا که اهل ایمان که ثروت و قدرت را برای رسیدن به اهداف عالی انسانی میخواهند و به کار میگیرند، حتی در مقام سنجش و داوری آن را کم تر از آن میدانند که به آن توجه ویژه ای مبذول دارند. البته این بدان معنا نیست که از نعمت و خیرالهی بهره نمیگیرند، بلکه به معنای آن است که آنان هرگز همانند کافران و دنیاپرستان دل به مال دنیا و ثروت آن نمی سپارند بلکه از آن برای اهداف آفرینش به درستی بهره میگیرند.
نسبت انسان به ثروت
استاد حسن زاده آملی (مدظله العالی) نسبت انسان به ثروت و مال را همانند نسبت کشتی به آب ارزیابی میکند. به این معنا که کشتی با آب معنا و مفهوم پیدا میکند و گرنه تخته پارههایی بیش نیست؛ ولی همین آب که به کشتی معنا میبخشد، اگر به درون کشتی برود موجب نابودی کشتی میشود. بنابراین، همان گونه که آب برای کشتی بستر حرکت است و کشتی بر دوش آب میرود، ولی اگر به درون آن رود کشتی را غرق و نابود میکند، مال و ثروت و قدرت نیز این گونه است که میبایست تنها به عنوان ابزار به آن نگریست و اجازه نداد تا در دل رود و انسان، دلبسته به مال و ثروت و قدرت شود که موجب هلاک آدمی است.
خداوند بارها در آیات قرآنی به انسان گوشزد میکند که مال تنها در دنیا میتواند به عنوان یک ابزار کمالی مطرح باشد و در آخرت از چنین جایگاه و اهمیتی برخوردار نیست. (کهف، آیه 46 و شعراء، آیات 69 و 88 و آیات دیگر) از این رو داراییهای دنیوی نمیتواند انسان را از آتش دوزخ نجات دهد (همزه، آیات 1 تا 4 و لیل، آیات 8 و 11)، ثروت و مال تنها زمانی ارزش ابزاری پیدا میکند که انسان آن را به کار گیرد و با انفاق و اطعام و مانند آن به نیازمندان، خودسازی کرده و به مقامات عالی برسد. (فجر، آیات 15 تا 18)
نتیجه چنین نگرشی به مال موجب میشود تا انسان هرگز در اندیشه فریب دیگران نباشد و سعی نکند با کم ارزش جلوه دادن اجناس مردم، بخواهد مالی را به دست آورد (اعراف، آیه 85 و هود، آیات 84 و 85)
به هر حال ، ثروت و قدرت تنها زمانی ارزش و اهمیت مییابد که برای استفاده و بهره برداری در مسیر اهداف آفرینش و کمالات انسانی باشد و هرگز دارایی و ثروت نمی تواند ملاک ارزش گذاری باشد، هر چند که دنیاپرستان و مترفان و اشراف چنین دیدگاهی دارند و آن را ملاک محبوبیت در نزد خدا و یا ارزش و اعتبار و امتیاز اجتماعی میدانند. (زخرف، آیات 31 و 32 و سباء، آیات 34 و 35 و هود، آیات 27 و 29 و آیات دیگر)
امتحان و آزمون الهی با مال
یکی از سنتهای الهی این است که انسانها را با مال و ثروت آزمون میکند (قلم، آیه 17) و در حقیقت ثروت و مکنت عرصه ای برای آزمونهای الهی است. (همان) خداوند حتی اهل ایمان را نیز به آن میآزماید تا دانسته شود تا چه اندازه در مسیر آفرینش و اهداف آن هستند و آیا دلبسته به زینتهای دنیا از جمله مال و فرزند میباشد یا نه؟ (انفال، آیه 28 و تغابن، آیه 15) از این رو، خداوند در آیه 28 سوره انفال به مومنان هشدار میدهد مواظب خود باشند که با مال و فرزند آزموده میشوند؛ چرا که بسیاری از مردم در برابر آزمونهای مالی از خود ضعف و سستی نشان میدهند (محمد، آیات 36 و 37) و گاه حتی نفوذ مال و ثروت در جان و دل آدمی به گونه ای است که حاضر است جانش را بدهد و مالش را ندهد.
از آیه 28 سوره انفال بر میآید که این آزمون به سبب دشواری و مشکل زیادش، یکی از مهمترین آزمونهای الهی است که سربلندی و موفقیت در آن بسیار ارزشمند است.
خداوند در ادامه همین آیه 29 سوره انفال روشن میسازد که تنها اهل تقوا میتوانند در سایه عنایت و رضایت الهی از این آزمونها سربلند بیرون آیند. (المیزان، ج9، ص56)
البته اهل تقوا به سبب این که به ربوبیت و پروردگاری خداوند ایمان دارند و از بینش و نگرش درست برخوردارند، اهل صبر و شکیبایی هستند و همین صبر در برابر مشکلات آنان را در برابر نقص در مال و ثروت و دیگر مصیبتها حفظ میکند و توفیق را رفیق راهشان میکند.(بقره، آیه 155)
آثار دلبستگی به مال و ثروت
چنان که گفته شد، ثروت، ابزار ارزشمندی در دنیا برای رسیدن به کمالات فردی و جمعی است. اما هرگونه دلبستگی و علاقه موجب غفلت و بسیاری از مشکلات میشود.
مال دوستی و وابستگی به ثروت، آثار زیانباری چون لغزش و خیانت در شهادت و گواهی دارد. (مائده، آیه 106) در حقیقت کسانی که دل بسته به دنیا هستند، به سبب همین دلبستگی و وابستگی به مال، دچار لغزش و نافرمانی به فرمانهای الهی میشوند و آینده خود را تباه میسازند. از این رو خداوند در این آیه هشدار میدهد که مواظب خود باشند تا دل بسته به دنیا و ثروت و مال آن نشوند.
همین دلبستگی، عامل مهم در بخل و خساست انسان است. (قلم، آیات 17 تا 24) چنان که عامل ناسپاسی و کفران نیز میباشد. چنین افرادی کمتر، شاکر و سپاسگزار خداوند هستند و مال و ثروت را در جای مناسب و درست به کار نمیگیرند. (عادیات، آیات 6 تا 9)
خداوند در آیه 24 سوره توبه کسانی را که به دنیا و ثروت دلبسته میشوند سرزنش میکند و این دلبستگی شدید را عامل بسیاری از گناهان و نابهنجاریها بر میشمارد. (محمد، آیات 36 و 37)
علاقه به ثروت از عوامل بی توجهی به بینوایان و ترک تلاش برای رفع گرسنگی آنان است (فجر، آیات 18 و 20)، چنان که موجب خیانت در امانت (انفال، آیات 27 و 28 و نیز مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 823)، تخلف از جهاد و مشارکت در فعالیت سیاسی و نظامی (توبه، آیه 24)، مخالفت با حق (زخرف، آیات 30 و 31)، شکست در آزمونهای الهی (فجر، آیات 15 و 18)، غفلت از خدا (منافقون، آیه 9) و درنهایت خسران و زیان ابدی انسان میشود. (همان)
از آن جایی که عشق به مال و ثروت در عمق وجود انسانها ریشه دارد (محمد، آیه 37) مبارزه با آن بسیار سخت و دشوار است و لذا خداوند- چنان که گذشت- هشدارهای تند و شدید نسبت به مال دوستی و دلبستگی به آن میدهد و آن را آزمونی سخت و دشوار میداند که کم تر کسی از آن به سلامت میرهد.
خداوند برای مبارزه با مال دوستی و دلبستگی به آن از مومنان میخواهد تا با توجه به قیامت و حقیقت زندگی دنیا و آخرت (عادیات، آیات 6 تا 11)، خردمندی و تفکر درباره زندگی دنیا و جایگاه و اهمیت مال و ثروت نسبت به آخرت (قلم، آیات 23 تا 28) و در پیش گرفتن اعتدال (همان و نیز مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 507) و یاد زیاد خداوند و تسبیح او (قلم، آیات 23 و 24 و 28) خود را از دام ثروت و مال و دلبستگی به آن رهایی بخشند و سربلند از آزمونهای دنیا بیرون آیند.
سخن درباره مال اندوزی و زیانها و آثار خطرناک آن مطلبی است که بیرون از حوصله این مقال است و به وقت دیگر وانهاده میشود. از همین مطالب میتوان دریافت که ثروت هرگز از جایگاه مطلوبیت نفسی همانند علم برخوردار نیست، در حالی که علم از مطلوبیت نفسی برخوردار است اما ثروت ابزاری است که تنها زمانی ارزش مییابد که در مسیر آخرت و اهداف آفرینش به کار گرفته شود.