نويسنده: وحيد حاتمی
مشارکت شهروندان ابزاري براي تقويت مديريت شهري در جوامع پيشرفته امروزي و از شاخصهاي سبک زندگي جوامع مختلف محسوب مي شود. تنوع و پيچيدگي مسائل شهري در کنار معضلات اجرايي و مديريتي، مشارکت شهروندان را در مسائل شهري ضروري نشان مي دهد.
در بحث مشارکت فعال شهروندان آنچه مطلوب است، رشد و تعالي شخصيت شهروندان، تقويت هويت شهري، تقويت حس اعتماد و همکاري ميان اهالي شهر و اصلاح سبک زندگي شهروندان است. در اين مقاله مفهوم مشارکت شهروندي براساس آيات قرآن تبيين شده است.
اهميّت مشارکت
طبيعت انسان، اجتماعي است و زندگي اجتماعي هم براساس روابط انسان ها با يکديگر امکان پذير مي شود و در اين فرآيند، فرد و جامعه بر يکديگر تأثير مي گذارند. در نتيجه، بر افراد جامعه لازم است نقش خود را در اين تأثيرگذاري و تأثيرپذيري به درستي ايفا کنند. از اين رو افراد بايد با مشارکت فعال، در سرنوشت خود و جامعه دخالت کرده و در سياست گذاري ها، تصميمات و چگونگي اداره امور کشور تأثيرگذار باشند؛ چرا که اگر در تعيين سرنوشت خود مشارکت نداشته باشند، بر اساس سنت هاي موجود در عالم خلقت، ديگران با سلطه بر آنها و به جاي آنان تصميم گيري خواهند کرد و با ايده و ايدئولوژي هاي نابهنجار به سياست گذاري و تنظيم اداره امور پرداخته، جامعه را به سر منزل هدف هاي مورد پسند جهان بيني خود سوق خواهند داد و چه بسا آن را به مرحله هلاکت بکشانند.
از نظر سياسي مشارکت مردم در تعيين سرنوشت خود، منجر به رشد و تقويت اقتدار ملي و وحدت ملي مي شود و چون در نظام مشارکت از تمامي ظرفيت ها، توانمندي ها و استعدادهاي مردم استفاده مي شود، فاصله طبقاتي و مشکلات دولت کاهش خواهد يافت. در متون اسلامي توصيه هاي فراواني از بزرگان درباره مشارکت وجود دارد، براي نمونه حضرت علي(ع) در نامه اي به مردم مصر، خطاب به آنان مي فرمايد: «اي مردم مصر، نگوييد ما سرپرستي چون مالک و امامي چون علي داريم. اگر در صحنه حاضر نباشيد، شکست میخوريد... جامعه اي که در خواب باشد، دشمن بيدارش، او را رها نمي کند.» (رسانه ها و راه هاي تقويت مشارکت مردم در صحنه هاي سياسي و اجتماعي، سعيد کرمي، ص14)
از ديدگاه امام خميني(ره) اهميت مشارکت براي تعيين سرنوشت به حدي است که آن را در کنار نماز قرار داده و مي فرمايد: «همه شما، همه ما، زن و مرد، هر مکلف همان طور که بايد نماز بخواند همانطور بايد سرنوشت خودش را تعيين کند.» (صحيفه نور، ج 15، ص 168)
چارچوب های حق تعيين سرنوشت
منظور از مشارکت مردم، اين است که خداوند متعال تعيين سرنوشت جمعي را به خود انسان ها تفويض کرده است. يکي از آزادي هايي که انسان ها به حکم فطرت و عقل و شريعت دارند، حق تعيين سرنوشت جمعي است.
هر فرد علاوه بر اينکه مي تواند سرنوشتش را با اراده و تدبير خود تعيين کند، يک حق انتخاب، حق مشارکت و آزادي ديگري هم دارد و آن اين است که با مشارکت و همسويي ديگران بتواند نقشي در تعيين سرنوشت جمعي داشته باشد... شايد غيرعقلاني و ناعادلانه باشد که به انسان بگوييم موجودي اجتماعي باش و در اجتماع زندگي کن، اما در سرنوشت اجتماعي خود دخالتي نداشته باش. براساس نظريه عدل، خداوند حکيم، انسان را در زندگي سياسي خود آزاد گذاشته و قدرت اراده و خلق افعال سياسي به او داده و براساس ملاک هايي که عمدتاً ناشي از حسن و قبح عقلي افعال است، انسان را مسئول اعمال و کردار سياسي خود کرده است.
اصل عدل، برخلاف جبرگرايي، انسان را از مسئوليت تصميمات سياسي تبرئه نمي کند، بلکه آحاد مؤمنان را مسئول پيامدهاي زندگي سياسي اجتماعي خويش مي داند. بر اين مبنا به بررسي موضوع مشارکت از منظر آيات، روايات و مباحث فقهي و کلامي خواهيم پرداخت.
مبانی مشارکت در قرآن کريم همياری و هم فکری اجتماعی
برخي از آيات قرآن کريم، بيشتر ناظر بر بُعد اجتماعي زندگي انسان است و به نوعي مفهوم مشارکت، همياري و هم فکري جمعي از آن برداشت مي شود. از جمله مؤلفه هايي که در قرآن کريم در رابطه با مشارکت اجتماعي به بحث گذاشته شده است، در قالب کلمه «کفل» است. «يکفُلُ» به معني سرپرست و ضامن است. چنانچه خداوند متعال در قرآن کريم میفرمايد:
«...در آن هنگام که قلم هاي (قرعه) خود را به آب مي افکندند تا کداميک کفالت و سرپرستي مريم را عهده دار شود...» (آل عمران 44)
آنچه از اين آيه برداشت مي شود، تکافل و سرپرستي اجتماعي است؛ يعني افراد جامعه همديگر را سرپرستي کنند و با آنچه در اختيار دارند، به يکديگر کمک و مساعدت نمايند و يا به گونه اي با هم اتفاق نظر و داراي يک تصميم باشند؛ چه اين تصميم ايجابي باشد يا سلبي.
آيه دوم سوره مائده از جمله آياتي است که مردم را به مشارکت دسته جمعي براي به وجود آوردن مصالح زندگي اجتماعي دستور مي دهد:
«... و (همواره) در راه نيکي و پرهيزکاري با هم تعاون کنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدي همکاري ننماييد.» (مائده 2)
شايد گوياترين و صريح ترين آيه درباره لزوم تبعيت دولت از افکار عمومي و رأی صاحبان انديشه سياسي (مشارکت سياسي) آيه 61 توبه باشد که به اعتراض منافقان فرصت طلب، به ويژگي بارز مردمي بودن پيامبر(ص) اشاره مي کند و نه تنها نسبتي را که منافقان به پيامبر اعظم داده اند، نفي نکرده، بلکه بر آن تأکيد کرده است. اين صفت را منافقان به پيامبر اعظم داده اند، نفي نکرده، بلکه بر آن تأکيد کرده است. اين صفت را منافقان به عنوان صفت ذم از پيامبر ياد کرده اند، ولي خداوند به عنوان صفت مدح ياد کرده است:
«از جمله منافقان، کساني هستند که پيامبر خدا را مي آزارند و درباره او مي گويند که گوش است، (يعني سخت وابسته به آراي اطرافيان خويش بوده و استقلال رأی و اراده ندارد) به آنها بگو گوش بودن پيامبر به سود شماست (زيرا علت گوش بودن پيامبر دو چيز است) يکي اينکه به خدا باور دارد و (قهراً) بيشتر از آن چه خدا به او اختيار داده و تکليف فرموده است، نمي طلبد و ديگر اينکه به مؤمنان نيز اعتماد دارد (و براي انديشه آنان اعتبار قائل است) و او رحمتي است براي کساني از شما که ايمان آوردند و آنان که پيامبر خدا را آزار مي دهند، عذاب دردناکي در انتظارشان خواهد بود.» (توبه 61)
شورا
شورا و مشورت، يکي از آموزه ها و تعاليم ديني است که فرهنگ اسلامي بر آن اهتمام و تأکيد داشته است. مشورت به مفهوم تبادل آرا و افکار به منظور دستيابي به تصميم صواب يا صواب تر، يکي از وظايف حکومت اسلامي و کارگزاران نظام ديني است. هرچند شيوه ها و مکانيزم هاي شورا و مشورت هيچ گاه روند مشخصي را طي نکرده است، امّا با توجه به مباحث نظري مقوله شورا، اهتمام فرهنگ سياسي اسلام به نقش افراد و جامعه در تعيين سرنوشت شان به خوبي آشکار مي شود. بنابراين، مشورت و شورا به مفهوم تضارب آرا و اختيار از اصحاب خرد براي رسيدن به نظر صواب يا احسن، خود زمينه هاي جدي مشارکت را در جامعه ديني فراهم مي سازد.
قرآن کريم که مهم ترين و معتبرترين منبع براي دريافت احکام و موازين شرعي است، يکي از امتيازات جامعه اسلامي را حرکت و عمل بر پايه مشورت، تبادل نظر و تصميم گيري جمعي دانسته و بر آن تأکيد کرده است. در آيات متعددي بر ضرورت شورا توجه شده و بدان تصريح میشود که براي رعايت اختصار به ذکر دو آيه از آن بسنده مي شود. «... و در کارها با آنان مشورت کن». (آل عمران 159) «... و مؤمنان کارشان را با مشورت انجام مي دهند». (شوري 38) در هر دو آيه به صراحت هرچه تمام، اصل شورا مطرح گشته و از پيامبر اکرم(ص) خواسته شده است تا در کارهاي اجتماعي و تصميم گيري هاي عمومي بر پايه شور و مشورت با ديگران عمل کند.
شايان ذکر است در اموري که بيان شرعي دارد، مشورت صورت نمي پذيرد، ولي در اموري که امر و نهي شرعي نرسيده است، مشورت موضوعيت مي يابد. وقتي شارع مقدس دستور مي دهد، «وامرُهم شوري بينهم» يعني جامعه اسلامي بايد در کارهاي مربوط به شئون عامه، مشورت انجام دهد. اسلام در اين زمينه، «عرف عقلا» را قبول دارد.
امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهي از منکر به عنوان روش واقعي تغيير و اصلاح اجتماعي و برخورد با حالات انحرافي که بر جامعه ديني و دولت اسلامي عارض مي شود، رسالتي همگاني است که به خوبي زمينه هاي مشارکت و رقابت سياسي افراد و نيروها را فراهم مي آورد. مسلمانان براساس وظيفه امر به معروف و نهي از منکر، داراي اراده آزاد و حق انتخاب مي باشند و در قبال خوبي و بدي زندگي اجتماعي و رفتار افراد نسبت به همديگر مسئوليت دارند.
چون در حقوق اسلامي رابطه مردم با يکديگر و نيز مناسبات اجتماعي به گونه اي تعريف مي شود که سرنوشت هرکس با سرنوشت ديگران گره خورده است.
امر و نهي در امور مربوط به مديريت سياسي و اداره جامعه، يکي از حوزه هاي اين تکليف ديني به شمار مي آيد. ديدگاه جامع نگر به دين که تعاليم ديني را از حوزه فرديت و معنويت به گستره اجتماع و امور عرفي تسري مي دهد، عرصه سياست و اجتماع را بارزترين نمود امر به معروف و نهي از منکر مي داند. با اين تفکر، کليه شهروندان در قبال اوضاع جاري جامعه، رفتار و کردار صاحبان قدرت و کارگزاران حکومت اسلامي، وظيفه نقد، نصيحت و نظارت را بر عهده دارند. اين امر به مفهوم ايجاد زمينه هاي مشارکت سياسي افراد در حکومت ديني است؛ زيرا در اين صورت، کليه افراد و سازمان ها در جامعه اسلامي وظيفه دارند تا در تعيين سرنوشت خود سهيم شوند و با اعمال نظارت، نصيحت و انتقاد دلسوزانه، زمينه هاي مديريت مناسب را تدارک ديده و استحکام نظام سياسي متکي بر تعاليم ديني را فراهم آورند.
علاوه بر اين، در آيه هاي متعددي از قرآن کريم آشکارا تأکيد شده است که نظارت مردم بر روند امور جامعه اسلامي، نه تنها حق، که وظيفه اي تخلف ناپذير است. براي نمونه به اين آيه شريفه مي توان استناد کرد:
بايد از ميان شما جمعي دعوت به نيکي و امر به معروف و نهي از منکر کنند و آنها همان رستگارانند. (آل عمران 104)
طبق اين کلام آسماني بايد از ميان جامعه اسلامي، گروهي دعوت به نيکي و امر به معروف و نهي از منکر کنند. ظهور امر در اين آيه شريفه، ترديدي در وجوب نظارت همگاني باقي نمي گذارد. در قرآن کريم آيه هاي فراواني درباره امر به معروف و نهي از منکر وجود دارد که به برخي از آنها اشاره مي شود:
«مردان و زنان با ايمان، دوستان يکديگرند، که به کارهاي پسنديده وا مي دارند و از کارهاي ناپسند باز مي دارند و نماز را برپا و زکات مي دهند...». (توبه 71)
«شما بهترين امتي هستيد که براي مردم پديدار شديد، به کار پسنديده فرمان مي دهيد و از کار ناپسند باز مي داريد و به خدا ايمان داريد.» (آل عمران 110)
«همان کساني که چون در زمين به آنها توانايي دهيم، نماز برپا مي دارند و زکات مي دهند و به کارهاي پسنديده وا مي دارند و از کارهاي ناپسند باز مي دارند و فرجام همه کارها از آن خداست.» (حج 41)
اکثراً از معناي امر به معروف و نهي از منکر يک برداشت انتقادي مي شود، در صورتي که امر به معروف و نهي از منکر انتقاد نيست. شايد نهي از منکر جنبه انتقادي داشته باشد، ولي امر به معروف جنبه سازندگي دارد؛ يعني امر به معروف و نهي از منکر، هم جلو برنده اند و هم بازدارنده. مردم با مشارکت خود جامعه اي را مي سازند که دائماً در حال حرکت به سوي معروفهاست و معروف ها را از قوه به فعل در مي آورد و با يک وضع نقادانه جلو منکرات و موانع تکامل را مي گيرد. اين کار در سطح کلان جامعه، از رهبران نظام سياسي گرفته تا اجزاي آن و تمامي نهادهاي اجتماعي، انجام مي پذيرد. البته حوزه هاي امر به معروف و نهي از منکر بر اساس قانون و شرع تعيين مي شود که مردم نسبت به هم در چه مواردي حق دخالت و بازدارندگي دارند و در چه مواردي اين حق را ندارند؛ ولي اگر امر به معروف و نهي از منکر به طور فردي و سليقه اي و جهت دار صورت گيرد و هماهنگ با هدف و ساختار اجتماعي و نظام سياسي انجام نگيرد، جامعه را دچار هرج و مرج و بي نظمي خواهد کرد.
اراده جمعی
از اولين مفاهيمي که در متون اسلامي بر مشارکت مردم دلالت مي کند «اراده جمعي» است. اراده جمعي انسان ها از آيه شريفه «خداوند تغيير نمي دهد سرنوشت قومي را مگر اينکه آنها در خود، تغيير ايجاد کنند» (رعد 11) استنباط مي شود.
اطاعت جمعی
يکي از مصاديق مشارکت جمعي در اسلام، مسئله اطاعت از خدا و رسول خدا و اولوالامر است؛ چون نفس اين طاعت، مشارکت جمعي را مي طلبد، در حالي که منبعث از اراده آزاد انسان ها مي باشد. بنابراين اگر خداوند، به رسول خدايا امام- چه امامي بالاصله، يا نيابي- دستور دهد به صورت جمعي از او اطاعت کنيم و اين اطاعت جمعي، از نصوصي چون آيه شريفه: «...خدا، پيامبر و اولوالامر را اطاعت کنيد.» (نساء 59) برداشت مي شود و با گستره اي که دارد، تمامي عرصه هاي زندگي را در بر مي گيرد. وقتي به صورت طولي و از بالا نگاه کنيم، اين فرمان است و هنگامي که از پايين نگاه کنيم، اين اطاعت منبعث از اراده مردم است و نافي اختيار آنها نيست و علاوه بر آن، اطاعتي بر مبناي معرفت و شناخت- و نه کورکورانه- است. اطاعت از خدا، در پي اعتقاد به توحيد و اطاعت از رسول در پي اعتقاد به نبوت و اطاعت از اولوالامر در پي اطاعت از فرمان رسول است. بنابراين هيچ يک از اين اطاعت ها کورکورانه يا خارج از حدود آزادي و اختيار انسان نيست، بلکه يک اطاعت انتخاب شده و آگاهانه است و مشارکت جمعي مبتني بر شناخت و آگاهي را مي طلبد.
نتيجه گيری
مباحث مربوط به مشارکت عمومي و حق تعيين سرنوشت، از جمله مباحثي است که در تاريخ تفکر سياسي غرب به طور منسجم در قالب جهان بيني اومانيستي توجه مي شود. غرب انديشان سياسي در جوامع مسلمان اين شبهه و ايراد را به انديشه اسلامي وارد مي کردند که حوزه تفکر در دين الهي نمي تواند از مرز حق و تکليف و بايدها و نبايدها فراتر رود و با شگردهاي مختلف سعي در حاشيه سازي انديشه هاي اسلامي مي کردند. اما همه اين ايرادها با بررسي متون ديني و توجه به آيين اسلام قابليت پاسخ گويي دارد. مفهوم مشارکت عمومي با اينکه اصطلاح جديدي در علوم سياسي به شمار مي آيد، ولي مباني و مؤلفه هايي که حکايت از وجود آن در انديشه ديني باشد، به وفور يافت مي شود. در اين مقاله به برخي از اين مؤلفه ها در قالب مباحث قرآني، اشاره شد که از جمله مباحث مربوط به شورا، امر به معروف، اراده جمعي و ... بيانگر ادعاي ذکر شده مي باشد.
بنابراين، انديشه اسلامي نه تنها حق مشارکت مردم در حوزه هاي کلان جامعه را به رسميت مي شناسد، بلکه در چارچوبي خاص، مردم را فراتر از حق، به مشارکت در احقاق حقوق و تعيين درست سرنوشت خويش براي تحقق جامعه آرماني مکلف مي کند. با اين تفاوت که مشارکت در انديشه اسلام و مشارکت جمعي وسيله اي است براي رسيدن به اهداف و آرمان هاي وحياني، در حالي که در غرب اين وسيله ضدانديشه هاي توحيدي و براي تحقق آرمان هاي بشري استفاده مي شود.
روزنامه كيهان، شماره 21722 به تاريخ 23/6/96، صفحه 6 (معارف)