پرسش:
امام حسين(ع) با کدام توجيه منطقي حاضر نشد همچون امام حسن (ع) که با معاويه مصالحه کرد، با يزيد از روي مصلحت بيعت کند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال شرايط عصر امام حسين (ع) که منجر به تصميم سازي امام حسين (ع) و مبارزه با يزيد شد را به نحو اجمال مورد بررسي قرار داديم. اينک در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
دلايل امتناع از بيعت با يزيد
وقتي امام حسين (ع) از نزد وليد بيرون رفت، مروان گفت: خلاف گفته من كردي به خدا ديگر چنين فرصتي به دست تو نخواهد افتاد. وليد گفت: واي بر تو! تو به من مي گويي دين و دنياي خود را از دست بدهم! به خدا سوگند دوست ندارم كه مالك دنيا باشم و حسين را كشته باشم. سبحان الله آيا حسين را بكشم براي اينكه مي گويد: من بيعت نمي كنم! به خدا كسي كه خدا را به خون حسين ملاقات كند، ميزان عملش سبك است و خدا روز قيامت به او نظر نمي كند و به او رحمت ننمايد و براي او عذابي دردناك هست!
اين فراز از تاريخ، امام حسين (ع) براي درك علّت قيام و خودداري آن حضرت از بيعت و تعيين هدف و مبدأ آن امام شهيد، بسيار حساس و مهم است؛ زيرا مواردي را يادآور شده كه هر يك براي ردّ بيعت و وجوب قيام كافي است.
مواردي كه امام حسين (ع) مستند و دليل امتناع از بيعت و تصميم بر مخالفت قرار داد، چيزهايي بود كه كسي در صحت و درستي آن شك نداشت و صغري و كبراي آن مورد قبول و اتفاق همه بود؛ حتي وليد عموزاده يزيد و استاندار او، درستي اين سخنان را انكار نكرد و در برابر قوّت منطق و صحت استدلال و احتجاج امام حسين (ع) هيچ ايراد و اشكالي ننمود.
عبارت: «وَ مِثْلي لا يُبايِعُ مِثْلَهُ» نتيجه دلايل مستندي است كه راجع به صلاحيت بي نظير و شخصيت ممتاز خود و سوابق و احوال ننگين يزيد فرمود؛ يعني «كسي مثل من، با اين گذشته درخشان و با مقام رهبري به حقي كه نسبت به جامعه دارد، با كسي مثل يزيد بيعت نمیكند؛ زيرا بيعت با خليفه در اصطلاح مسلمين، تعهد اطاعت و انقياد به كسي است كه مركز تحقق هدف هاي عالي اسلامي، مصدر عزّت و اعتلاي مسلمين و اعلاي كلمه اسلام، حامي قرآن، آمر به معروف، ناهي از منكر و به عبارت ديگر قائم مقام و جانشين پيغمبر باشد.
معناي بيعت صحيح، ابراز آمادگي در فرمان بردن از اوامر خليفه واقعي و فداكاري در راه انجام اوامر او است كه بر هر مسلمان به حكم «اَطيعُوا اللّه وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اوُلِي الاَمْرِ مِنْكُمْ» واجب است و اين بيعت با مثل يزيد هر چند صورت سازي و براي دفع ضرر باشد- امضاي قانوني شدن فسق و فجور، تجاهر به منكرات و معاصي، تضييع حقوق، اتكا به ظالمان، ستمكاران، فاسقان و فاجران است و صدور آن از مثل امام حسين (ع) امكان شرعي و عرفي نداشت.
اين بيعت، تعّهد همكاري در قتل مردم بي گناه و بردن آبرو و عزّت اسلام است و ساحت مقدس امام حسين (ع) به اين بيعت ننگين آلوده نخواهد شد. لذا آن حضرت جمله «مِثْلي لا يُبايِعُ مِثْلَهُ» را مانند يك حكم بديهي و مورد اتفاق و مسلم همه فرمود؛ زيرا احدي از مسلمانان با وجدان نمي گفت: شخصيتي مثل حسين (ع) با ناكسي مثل يزيد بيعت كند.
اين يك نتيجه مورد قبول همه بود كه آن حضرت پس از بيان سوابق ديني و معنوي خود و پيشينه پرننگ يزيد اعلام فرمود.
آري اگر فرضاً تمام مسلمانان به اين ذلّت و پستي تن در دهند و با مثل يزيد بيعت كنند و به زمامداري امثال او رأی دهند؛ امام حسين (ع)- كه صاحب آن مكارم، فضايل و مقامات است و چشم اسلام و اسلاميان به مساعي و كوشش او در نجات دين و برنامه هاي قرآني دوخته است - با كسي كه مركز شرارت، قساوت، فسق و گناه است، بيعت نمي كند.
حساب امام حسين (ع) از حساب همه جدا است. او اهل بيت نبوت، معدن رسالت، مركز آمد و شد ملائكه، محل هبوط رحمت و پس از برادرش حسن (ع) پسر منحصر به فرد دختر پيغمبر بود. آن حضرت در يكي از منازل به فرزدق فرمود: «اين مردم ملازم اطاعت شيطان شده و اطاعت خداي رحمان را ترك كرده و فساد را ظاهر و حدود را باطل نموده اند. شراب مي نوشند و اموال فقيران و بينوايان را به خود اختصاص داده اند و من سزاوارترين افراد هستم به قيام براي ياري دين و عزت و شرع، و جهاد در راه خدا از براي اعلاي كلمه خدا».
پس وقتي كار به اينجا كشيد كه كسي مانند يزيد بخواهد بر مسند پيغمبر بنشيند و خود را رهبر ديني و سياسي مسلمين و پيشواي عالم اسلام بداند، براي امام جز اعلام خطر و قيام و اعلان شرعي نبودن حكومت، وظيفه اي ديگر نيست؛ زيرا در نظر مردم بيعت او و هر يك از بزرگان صحابه و تابعين با اين عنصر ناپاك، امضاي صحت حكومت، ابطال حقيقت خلافت، عدول از تمام شرايط زعامت اسلامي و جانشيني پيغمبر و كشاندن جامعه به ضلالت بود. اين بيعت در گردن مردان خدا، مانند سلسله ها و زنجيرهاي عذاب است و سنگيني و فشار آن بر روح آنان از سنگيني كوه ها بيشتر است.
امام حسين (ع) با اين منطق قيام كرد و بر سر اين سخن ايستاد و فرمود: «امام نيست مگر آنكه به كتاب خدا حكم كند و عدل و داد برپا نمايد و دين حق را گردن نهد و خويشتن را وقف رضاي خدا كند».
آن حضرت در روز عاشورا كه باران مصيبت ها بر سرش مي باريد، همان منطق را تكرار كرد و فرمود: «به خدا سوگند! به خواسته هاي اين مردم پاسخ موافق نمي دهم تا خدا را ديدار كنم، در حالي كه صورتم به خونم رنگين و خضاب شده باشد».
روزنامه كيهان، شماره 21738 به تاريخ 13/7/96، صفحه 6 (معارف)