24 آبان 1396, 23:52
پرسش:
امام حسين(ع) با كدام توجيه منطقي حاضر نشد همچون امام حسن(ع) که با معاويه مصالحه کرد، با يزيد از روي مصلحت بيعت کند؟
پاسخ:
شرايط عصر امام حسين(ع)
نخست بايد دانست، هر تصميم تاريخ ساز، در يك موقعيت حساس و در پي مجموعه اي از علل و حوادثي اتخاذ مي شود كه طرفين منتظر چنين فرصتي از قبل بوده اند.
زاويه انحراف از سنت نبوي و عدالت علوي، از زمان گذشته آغاز شده بود؛ اما با ظاهرفريبي روند خود را ادامه مي داد. اهل بيت (ع) و صحابه پاك- همچون سلمان، ابوذر، عمار و ... - در هر فرصتي به ابراز حق و آگاه كردن مردم مي پرداختند. اما نقطه اي از تاريخ فرا مي رسد كه طرفين احساس مي كنند، بايد حرف آخر را بزنند و كار را يكسره كنند. پس از درگذشت معاويه و روي كار آمدن يزيد، چنين موقعيتي ظاهر شد. از يك سو يزيد منكر همه چيز شد و اعلام كرد: «بني هاشم با حكومت بازي كردند و هيچ خبري از آسمان نيامد و هيچ وحيي نازل نشد».
او تصميم قاطع گرفته بود كه با تهديد و يا قتل، اجازه هيچ گونه فعاليت را به ديگران ندهد؛ به طوري كه قبل از انتشار خبر مرگ معاويه سعي داشت از امام حسين (ع)، عبدالله بن زبير و عبد الله بن عمر بيعت بگيرد؛ حتي با تهديد به قتل. اينجا بود كه امام حسين (ع) نيز بايد تصميم جدي خود را بگيرد. هنر آن حضرت در اين بود كه «حقانيت» خود را با پاسخ به دعوت كوفيان، با تدبير و «عقلانيت» پيش برد؛ به گونه اي كه بر همگان اتمام حجت شد و نهضت خود را با «مظلوميت» آميخته كرد تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاريخ باقي بماند و قابل محو شدن و كم رنگ شدن نباشد. لذا اين رنگ الهي تنها با «شهادت و اسارت» جاودانه مي ماند.
از ديدگاه امام حسين (ع)- كه آيينه وحي است و در خانه وحي و محل رفت و آمد فرشتگان الهي است- امامت و رهبري امت اسلامي صلاحيت هايي را مي طلبد كه يزيد و هر كس كه مثل يزيد فاقد آن بوده است. امام حسين (ع) مي فرمود: «مَا الإْمامُ اِلاَّ الْعامِلُ بِالْكِتابِ وَ الْقائِمُ بِالْقِسْطِ بِدينِ الْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلي ذاتِ اللّه». امام نيست مگر آنکه به کتاب خدا حکم کند و عدل و داد برپا نمايد و دين حق را گردن نهد و خويشتن را وقف رضاي خدا کند.
وقتي وليد استاندار مدينه طيبه، امام حسين (ع) را به سوي استانداري دعوت كرد و خبر مرگ معاويه را به آن حضرت داد و نامه اي را كه يزيد براي گرفتن بيعت به او نوشته بود قرائت كرد؛ امام در پاسخش فرمود: اينكه من در پنهاني و خلوت بيعت كنم، براي تو كافي نخواهد بود؛ مگر آنكه آشكارا بيعت كنم و مردم آگاه شوند. وليد گفت: آري! فرمود: تا بامداد صبر كن و در اين موضوع تصميم بگير!
مروان گفت: به خدا سوگند! اگر حسين در اين ساعت بيعت نكند و از تو جدا شود، ديگر بر او قدرت نخواهي يافت. او را حبس كن و نگذار از اينجا خارج شود؛ مگر آنكه بيعت كند يا گردنش را بزن!
امام حسين (ع) فرمود: واي بر تو اي پسر زرقاء! آيا تو امر مي كني به كشتن من؟ دروغ گفتي و پستي كردي. سپس روي به وليد كرد و فرمود: «اي امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم. محل آمد و شد فرشتگان و محل فرود رحمت خدا هستيم. خدا با ما (فيض وجود را) آغاز كرده و با ما به پايان مي رساند. يزيد فاسق، فاجر، شرابخوار، قاتل بي گناهان و متجاهر به فسق و فجور است. كسي مانند من با مثل او بيعت نكند؛ ولي بامدادان خواهيم ديد كه كدام يك از ما سزاوار و شايسته بيعت و خلافت است».
روزنامه كيهان، شماره 21736 به تاريخ 11/7/96، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان