دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خاتم الانبیاء شمع فروزنده ای بر تارک هستی

یکی از مواردی که در عبارات عرفا از آن با عنوان صادر اول یاد شده «انسان کامل» است.
خاتم الانبیاء شمع فروزنده ای بر تارک هستی
خاتم الانبیاء شمع فروزنده ای بر تارک هستی

نویسنده: محمد کریمی حسین آبادی

پیامبر ؛ مظهر تام اسماء و صفات الهی

یکی از مواردی که در عبارات عرفا از آن با عنوان صادر اول یاد شده «انسان کامل» است. نکته مهم و قابل ذکر در مورد اندیشه انسان کامل در آثار ابن عربی مبانی وی در ارائه چنین نظریه‌ای است. عرفا انسان کامل را مظهر اکمل حق و تجلی اعظم او قلمداد کرده‌اند و برای آن ویژگیهایی ذکر نموده‌اند. از جمله این ویژگیها جمعیت احدی او نسبت به تمام تفاصیل و کمالات اسمایی و صفاتی و افعالی حق تعالی است. او کون جامع و مظهر اسم اعظم الهی است. لازم به ذکر است که طبق عرفان اسلامی هر یک از اسمای الهی مظهری می‌طلبد و موجودات عالم هر یک مظهری از مظاهر حقند و سرّ ایجاد عالم نیز حب الهی به ظهور و بروز ذات در قالب مظاهر اسماء و صفات و رویت جمال و کمال خویش در آیینه غیر است. از طرف دیگر اسم اعظم (الله و رحمن) جامع جمیع صفات حق می‌باشد و در نتیجه مظهر این اسم نیز می‌باید حائز کمالات تمامی مظاهر دیگر باشد. بر این اساس وجود چنان مظهری اثبات می‌گردد که آیینه تمام نمای کمالات و صفات جمال و جلال الهی و حکایتگر همه اسمای حسنی است. نقش حقیقت محمدیه در اینجا بروز پیدا می‌کند چرا که تنها اوست که به عنوان مصداق اتم انسان کامل می‌تواند مظهریت تام اسماء و صفات الهی را داشته باشد این در حالی است که دیگر موجودات هریک می‌توانند نمایانگر تنها گوشه‌ای از کمالات حق باشند.

انسان کامل نقش واسطه بین حق تعالی و مخلوقات را در دار هستی از جهت اعطای فیوضات وجودی، و اعطای معارف وکمالات داراست. علاوه بر این از نگاه ابن عربی انسان کامل در دو سطح فردی و کونی مطرح می‌شود. گفته می‌شود که در سطح فردی یکی از مصادیق انسان کامل و به بیان دقیق تر مصداق اتم انسان کامل از نگاه ابن عربی حضرت محمد (ص) است. با توجه به آنکه در روایات اسلامی و به تبع آن در عبارات عرفا بخصوص پیروان ابن عربی از وجود مبارک پیامبر اسلام (ص) بارها با عنوان اولین صادر یاد شده است در ادامه مطلب بر آنیم تا این موضوع را با دقت بیشتری با نگاه به آرای ابن عربی بررسی نماییم.
یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در آثار ابن عربی بخصوص کتاب فصوص الحکم، مبحث حقیقت محمدیه یا حقیقت محمد است. ابن عربی به اعتباری‌، حقیقت محمدیه را معادل «کلمه » می‌داند و هر یک از 27 فص ِ فصوص الحکم را به یکی از مظاهر 27 گانه آن اختصاص می‌دهد. بدین اعتبار، حقیقت محمدیه برابر است با کلمه وجودیه یا تکوینیه «کُن » که خداوند با آن تعینات جزئیه (کلمات الله ) را تکوّن بخشیده است . این تعبیر از حقیقت محمدیه‌، با آنچه در باب کلمه الهیه در الهیات مسیحی مطرح است‌، شباهت دارد؛ به این نحو که در مکتب ابن عربی از حقیقت محمدیه با عنوان منبع علم باطنی حق تعالی‌، و علت ایجاد هستی یاد می‌شود. همچنین آن را «کلمه» معرفی می‌کنند و این کلمه حقیقتی است که همه چیز (کلمات الله) به واسطه آن آفریده شده است. نیکلسون در این مورد می‌گوید: محمد (ص) یا حقیقت محمدیه- که چیزی است در تقابل ظهور جسمانی و خاکی آن- نخست به عنوان مرکز و اصل روح بخش جهان آفرینش و روح حیات همه اشیاء و در مرحله دوم به عنوان واسطه عنایت الهیه معرفی می‌شود و منبعی است که خداوند شناخت خویش را از رهگذر آن بر پرستندگان خود، افاضه می‌کند و عطایای الهیه را به وسیله او به ایشان ارزانی می‌دارد.

این مفهوم در تعبیرات عفیفی تحت عنوان Logos مورد بررسی قرار گرفته و همان گونه که گفته می‌شود وی 18 نام از نگاه ابن عربی برای آن ذکر کرده است که عبارتند از: حقیقت الحقائق، حقیقت محمدیه، روح محمد(ص)، عقل اول، عرش، روح اعظم، قلم اعلی، خلیفه، انسان کامل، اصل عالم، آدم حقیقی، برزخ، فلک حیات، حق مخلوق به، هیولی، روح، قطب و عبد جامع. ابن عربی در جایی از حقیقت محمدیه با عنوان مفعول ابداعی یاد می‌کند و می‌گوید: کذلک المفعول الإبداعی الذی هو الحقیقه المحمدیه عندنا و العقل الاول عند غیرنا و هو القلم الاعلی الذی ابدعه الله تعالی من غیر شی‌ء هو اعجز و امنع عن إدراک فاعله من کل مفعول.‌

آنچه در این مقطع از بحث مد نظر است، پرداختن به حقیقت محمدیه به عنوان یکی از نامهای انسان کامل از یک جهت و اولین مخلوق بودن او از جهت دیگر است . از نگاه ابن عربی گرچه انسان کامل به لحاظ بدن عنصری، متاخر از بسیاری موجودات و جمیع انبیاست، اما به لحاظ وجود سعی و انبساطیش مقدم بر همه بوده و همه انبیا در شریعت خود، وارث او می‌باشند. بر این اساس‌، همه پیامبران تجسمی از انسان کامل هستند لیکن پیامبر اسلام در این بین جایگاه ویژه ای دارد. این جایگاه به گونه ای است که حتی آدم (ع) را که نخستین خلیفه خداوند در زمین و عالم و آگاه به همه اسماء بوده را نیز در بر می‌گیرد. و ی معتقد است چون محمد (ص ) عالم به «جوامع الکلم» بوده‌، و چون اسماء از زمره کلمات است‌، پس آدم (ع) نیز خلیفه محمد (ص ) بوده‌، و نسبت او به محمد (ص ) نسبت کامل بوده است به اکمل‌، یا نسبت کمال به اکملیت . نکته قابل ملاحظه در اینجا این است که به تبع پیامبر، امت ایشان نیز بر سایر امتها احاطه و برتری دارد: فلافلک اوسع من فلک محمد صلی الله علیه و سلم فإن له الإحاطه و هی لمن خصه الله بها من امته بحکم التبعیه فلنا الإحاطه بسائر الامم.

بدین سان‌، از آنجا که حقیقت محمدیه‌، حقیقتی واحد و یگانه است‌، همه انسانهای کامل از آدم (ع ) به این سوی با همه تنوعی که داشته اند، چون پیوستگی و ارتباط با آن حقیقت واحد یافته‌، و با آن به کمال رسیده‌اند، در حقیقت همگی حقیقتی واحد بوده‌اند که سرّ و جوهره آنان حقیقت خاتم الانبیاء- محمد (ص ) - بوده است.

ابن عربی بر اساس حدیث نبوی که فرمود: «کُنْتُ نَبِیاً وَ آدَمُ بَینَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ اَوْ بَینَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ» معتقد است پیامبر اسلام قبل از آنکه در دوره خاصی از تاریخ به پیامبری برگزیده شود وجود داشته است اما نه وجود خارجی عینی. وی پیامبر را دارای دو صفت قدیم و حادث می‌داند که از جهت حقیقت قدیم و از نظر صورت حادث است و از این رو وی انسان کامل را دارای صورت ازلی می‌داند. ایزوتسو در مورد دو صورت ازلی و حادث پیامبر می‌گوید:از لحاظ وجود شناسی، محمد(ص) به عنوان یک هستی جهانی است که از ازل وجود داشته و نماینده مرتبه ای از اعیان ثابته است. این مرتبه، مرتبه‌ای از هستی است که نه موجود است و نه غیرموجود. برزخی است میان حق مطلق و جهانی که تجلی ظاهری حق است. این مرحله میانی اگر به لحاظ علم الهی در نظر گرفته شود الهی است ولی اگر در عین حال در ارتباط با جهان مخلوق در نظر گرفته شود ذاتاً انسانی و خلقی است. این مرحله میانی به مفهوم اخیر، یعنی به لحاظ بعد انسانی، حقیقت محمد است و در همان حال انسان کامل است.

بنابر این حقیقت محمدیه صورت ازلی و باطنی پیامبر اسلام است که به لحاظ وجود شناسی حقیقت الحقایق نیز نامیده می‌شود. حقیقت الحقایق در نگاه ابن عربی، اولین مرحله‌ای است که خداوند از اطلاق خود خارج شده است و شروع به تجلی می‌نماید. ابن عربی بر اساس حدیث نبوی معتقد است انسان کامل همردیف عقل اول افلاطونی و مصداق اولین تجلی الهی است. به بیان دیگر محمد (ص) به عنوان انسان کامل در سطح کونی اولین تعین حق تعالی و به لحاظ کلامی اولین مخلوق خداست. وی حقیقت محمدیه در سطح کونی را حقیقتی کلی و ما بعدالطبیعی می‌داند که در جمیع حقایق عالم انتشار یافته است.

نقش انسان کامل در جهان هستی به گونه‌ای است که ادامه حیات عالم به وجود او وابسته است بنابراین ابن عربی معتقد است انسان کامل به منزله نفس ناطقه‌، یا دل انسان کبیر (عالم ) است . همچنان که انسان بدون نفس ناطقه زنده نمی ماند، عالم نیز بدون انسان کامل‌، انسان کبیر نیست ؛ و از آنجا که انسان کامل حقیقی‌، محمد (ص ) است‌، بقا و تنوع در عالم به آن حضرت پیوسته است . پیش از ظهور حقیقت محمدیه‌، عالم جسدی بیش نبوده‌، پس از رحلت ِ محمد (ص ) نیز عالم در خواب است ؛ تا آن گاه که آن حضرت در رستاخیز برانگیخته شود و عالم دوباره بیدار گردد.

بنابراین می‌توان گفت در جهان بینی ابن عربی، محمد (ص) به عنوان اولین مخلوق حق تعالی‌، نماینده عقل اول افلاطون است و همان نقش واسطه را دارا است با این تفاوت که ابن عربی تعبیر خاصی از وساطت را ارائه می‌دهد. این تعبیر خاص را ایزوتسو به این نحو بیان می‌کند: در سیاق خاص فلسفه ابن عربی، قابلیت (انفعال) افلاطونی تعبیر «عبودیت» یافته و جنبه فاعلیت (فعلیت) به «ربوبیت» مبدل می‌شود. بنابراین، روح محمدی در رابطه با خالق موقعیت انفعالی داشته (چراکه خالق مصدر ظهور و تجلی اوست) و در ارتباط با جهان، این روح به عنوان اولین مبداء آفرینش کاملاً ازخود فعلیت ظاهرمی سازد ...، محمد(ص) از این لحاظ طبیعت برزخی (حد واسط) خود را کاملاً نشان می‌دهد. او عبد است و منفعل در برابر حق، لیکن پروردگار است و فاعل در برابر جهان. ابن عربی در تعبیرات خود از حقیقت محمدیه از واژه «نور» نیز بهره می‌برد. وی معتقد است پیامبر اسلام همچون نوری است که تاریکی این جهان را از میان می‌برد. این تعبیر، ریشه در حدیث نبوی دارد که فرمود: «اول ما خلق الله نوری». علاوه بر این در آیات قرآن مجید نیز خداوند، نور آسمانها و زمین نامیده شده است. مفسرین مسلمان از این آیه تفاسیر مختلفی ارائه داده اند از آن جمله مقاتل «مصباح» ذکر شده در آیه را استعاره‌ای برای محمد (ص) دانسته و معتقد است نور خدا به واسطه او در گیتی تابان است و بشر به واسطه او به مبداء این نور ره می‌یابد. سهل تستری و حلاج از کسانی بودند که اندیشه نور محمد را پی گرفتند و ابن عربی سه قرن بعد از تستری با استفاده از این اندیشه، پیامبر اکرم (ص) را «مانند بذر نژاد انسان» دانست.

    روزنامه رسالت، شماره 7101، 17/7/89، صفحه 18

مقاله

نویسنده محمد کریمی حسین آبادی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS