14 تیر 1397, 0:0
بشر از آن هنگامه ای که خود را شناخت، در ذهن و مخیلهاش معماهای مبهوت کننده و ابهامات پرسش گرایانه فراوانی را احساس نمود. چیستی حقیقت، مفهوم زندگی، معنای سعادت، چیستی عدالت، مفهوم مرگ و هزاران سئوالات پرشور و گیج کننده اعتقادات و باورهای او را به مناقشه و چالش کشیده بودند.
باید اذعان داشت «فلسفه» دستاورد و نتیجه اندیشه و خرد بشر برای فهم و پاسخگویی به این پرسشها میباشد. انسان به دلیل شوق و اشتیاقش به ادراک و شناسایی، با اقبال به این پرسشها به اندیشه ورزی و تامل ژرف در هستی مبادرت میورزد تا پاسخی معقول، منطقی و موجه برای آنها بیابد. بنابراین برخی، فلسفه را شوق فهمیدن و اندیشیدن خردمندانه توصیف و تعریف نمودهاند.
فلسفه ورزی انسان در تمام دوران تاریخ با «انسان متفکر» همراه و عجین بوده است. لذا مبدا و شروع پرسش های فلسفی به زمان بیداری و بروز احتیاجات عقلایی و تمایل به علم آموزی و جستجوگری انسان باز میگردد. به عبارتی دیگر ظهور فلسفه با زمانی که بشر زبان به طرح پرسش از علل جهان و ماهیت هستی گشود، مقارن است.
واژه فلسفه مصدر جعلی عربی از کلمه یونانی «Philia» به معنای «دوست داشتن» و«Sophia» به معنی «حکمت» میباشد. هرچند این واژه را پیش تر فیثاغورث به کار برده بود. امّا معروف است که نخستین بار سقراط خود را در قبال سوفسطائیان «فیلسوف» نامید. سوفسطائیان که خود را «سوفیست» به معنای «دانشمند و سخنور» قلمداد مینمودند، برای حقیقت به خودی خود ارزش و اعتباری قائل نبودند. آنان بر این باور بودند که حقیقت مطلق وجود ندارد. از این رو در زعم آنان، انسان، معیار و ملاک تمامی حقایق و امور میباشد.در بادی امر، عبارت فلسفه به معنای دوستدار حقیقت کاربرد داشت. امّا به تدریج اصطلاح فلسفه بر مطلق دانش و علم اطلاق یافت. باید خاطر نشان نمود محور اصلی دانش فلسفه فهم و تفسیر علل پدیده های جهان هستی است. ارسطو در این راستا اذعان میدارد که فلسفه در جستجوی اصل و علل و بررسی بودنها میباشد تا راز حقیقت آشکار گردد.
بنابراین فلسفه، تلاشی برای فهم عقلانی در بنیادی ترین شکل آن است. افلاطون نیز فیلسوف را شخصی تلقی مینماید که بر آرمانشهر یا به تعبیر فارابی بر «مدینه فاضله» ریاست داشته و سلامت و سعادت اجتماع را تضمین مینماید. ارسطو فلسفه را در دو بخش فلسفه نظری و فلسفه عملی یا کاربردی قابل مباحثه میدانست. در زعم وی فلسفه نظری شامل ریاضیات، علوم طبیعی و الهیات بود. بخش الهیات فلسفه نظری به متافیزیک یا مابعد الطبیعه معروف میباشد. اخلاق، سیاست مُدُن و تدبیر منزل از شاخه های فلسفه عملی و کاربردی قلمداد میگردد.
در فرهنگ اسلامی مراد از فلسفه همان «الهیات» یا بُعد متافیزیک یعنی مابعد الطبیعه آن میباشد. موضوع فلسفه در مفهوم مابعد الطبیعه وجود مطلق یعنی وجود عاری از هر گونه تقیید و شرطی است. این معنای فلسفه که مباحث آن هستی شناسی است به سه طیف خدا شناسی، جهان شناسی و انسان شناسی تقسیم میگردد.در غرب هر نوع اندیشیدن خردمندانه در باره ذات و ماهیت حقیقت و نیز بنیاد موجودات عالم هستی مترادف با اصطلاح فلسفه است. با این تعبیر فلسفه علاوه بر معنای مابعد الطبیعه دارای شاخههای فرعی دیگر نیز میباشد. امروزه مهم ترین شاخه های فلسفه شامل معرفت شناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و فلسفه تاریخ میباشد. در «معرفت شناسی» مفهوم معرفت، حدود و ثغور معرفت و نیز اعتبار شناخت بشری بررسی میگردد. حقیقت شناخت انسان، ثابت یا نسبی بودن حقیقت و منابع شناخت از مباحث اساسی مطروحه در «معرفت شناسی» است. در «فلسفه اخلاق» به مباحث پیچیده و غامضی چون چیستی خیر و شر، استلزامات و قوانین اخلاق، چیستی سعادت و راه های رسیدن به سعادت پرداخته میشود. در «فلسفه سیاسی» نیز از انواع و بهترین شکل حکومت، مبانی حکومت، ویژگی های حاکم و شرایط زمامدار و شاخصه های کارایی حکومت مورد بحث قرار میگیرد. چیستی تاریخ، معنا داری یا بی معنایی امورات تاریخی، غایت و هدف آن، اهمیت تاریخ و مفهوم جبر تاریخی، در «فلسفه تاریخ» مورد بررسی و مداقه قرار میگیرد. البته با توجه به این که هر موضوعی را میتوان با رویکردی نقادانه و نگرش ژرف و عمیق مورد بررسی و تامل قرار داد، شاخه های متعددی را میتوان برای فلسفه چون فلسفه دین، فلسفه هنر، فلسفه حقوق بشر، فلسفه مجازات، فلسفه تربیت و از این قبیل را رقم زد. لذا امروزه فلسفه موضوعی حاشیه ای و مجرد نبوده که میبایست تنها در برخی حوزه های انتزاعی به کار آید، بلکه فلسفه نقشی اساسی را در تنسیق اندیشه های غنی و کارساز و تثبیت مبانی علم و فرهنگ در اجتماع ایفا مینماید. علت دامنه داری و حیطه گسترده فلسفه را میتوان در تحرک و پویایی درونی خود فلسفه و نیز در اشراف بر مسائل جدید و عرضی که از خارج بر فلسفه پدید میآید، تلخیص نمود. از دیر باز بررسی مکاتب و جریان های فلسفی و ترسیم سیر تطور افکار فلسفی بشر مورد توجه تاریخ نویسان و دوستداران فرهنگ و اندیشه بوده است. فلسفه در «ایران» و«هند» دارای قدمتی سه هزار ساله میباشد. در حالی که فلسفه غرب قدمتی 2500 ساله دارد. ارسطو نخستین فردی بود که در خلال مباحث خویش به سنت تاریخ نویسی در حوزه فلسفه مبادرت ورزید. کتاب «آراء طبیعیون» اثر «تئوفراستوس» و کتاب «زندگی و آراء فلاسفه بزرگ» نوشته «دیوگنس لائر تیوس» از نخستین کتاب هایی است که به صورت مستقل در تاریخ فلسفه به رشته تحریر درآمده اند. در جهان اسلام از مهم ترین آثار مربوط به تاریخ فلسفه میتوان به «صوان الحکمه» نوشته «ابوسلیمان منطقی سجستانی»، «تاریخ الحکما» اثر «قفطی»، «آداب الفلاسفه»، «مناقب الاطباء»، «طبقات الاطباء و الحکما»، «البدء و التاریخ»، «الآراء و الدیانات»، «تتمه صوان الحکمه»، «تاریخ فلسفه عرب»، «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی»، «تاریخ حکما و عرفای متاخر» و «تاریخ فلسفه اسلامی» اشاره نمود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان