28 مرداد 1397, 0:0
دکتر داوری فیلسوفی است که زندگی، آرا و افکارش ابعاد و ساحتهای مختلفی دارد که هر یک نیازمند بحث، واکاوی و تامل بسیار است. وی از معدود متفکران ایرانی است که در موضوعات مهم فلسفی از جمله حقیقت، سیاست، دین، تاریخ، زبان، هنر، فرهنگ و علم صاحبنظر است. وی فلسفه را فراتر ازصحت و سقم یا رد و قبول مطالب فلسفی میداند و همواره به دنبال آن بوده است که بداند فلسفه چه رابطه یی با زندگی و نیازهای ما داشته است و تناسب و توازن میان تفکر و نحوه زندگی در تاریخ چیست. از این رو وی همواره با پیش افکندن پرسشهایی خلاف عادت، ژرف و تامل برانگیز از نسبت فلسفه و سیاست، نسبت فلسفه با مصلحت و مصلحت اندیشی، چگونگی سنجش فلسفهها با ملاک آرای همگانی و نسبت فلسفهها و ایدئولوژیها پرسیده است.
دکتر داوری به زعم خود بر این باور است که بیان ماهیت غرب، مشکل ناشی از قرار گرفتن در مرز سیاست و مشکل تقدیر توسعه نیافتگی و نقد قوه نقد، از مواردی است که در تفکرش آنگونه که باید فهم نشده است.
همچنین پرسش از نسبت سیاست و فلسفه و بررسی ابعاد مختلف تجدد در تفکر دکتر داوری از مواردی است که بسیار بحث برانگیز بوده و گاهی نیز سوءتفاهم به بار آورده است. دکتر داوری نوشته است فلسفه نمی تواند تابع سیاست باشد و بر این باور است که با آنکه پنداشته شده که اهل فلسفه نباید به سیاست کاری داشته باشند و فیلسوف نظر سیاسی ندارد، متفاوت است. وی معتقد است که فیلسوف نمی تواند از سیاست غافل باشد، اما نگاه سیاسی به فلسفه با تفکر در سیاست تفاوت دارد. کسی که از موضع سیاست به فلسفه نگاه میکند از فلسفه ایدئولوژی میسازد و سرانجام به فلسفه و حتی به خود سیاست نیز آسیب میرساند. اینچنین نگاهی به فلسفه نشانه آسیب دیدگی فلسفه است. وی تاکید دارد که فلسفه را با نظر فلسفی ببینیم و از نام فلسفه بهره برداری سیاسی نکنیم، چون در جهان کنونی سیاست در ظاهر جایگاه مسلط پیدا کرده است و به هر چیزی که سیاسی نباشد و بهره سیاسی نداشته باشد، اهمیت نمی دهند. وی همچنین درباره مباحث تجدد و سوءتفاهم هایی که در این خصوص پیش آمده، بر این باور است که سخن وی درباره تجدد آنگونه که وی بیان کرده فهم نشده است. تجدد از نظر وی به نحوی در سراسر زمین گسترده شده است، و آنگونه نیست که پیوستگی و تناسب شوون یک دوران تاریخی به صورت یک بسته بندی از تمدن جدید وجود داشته باشد که عده یی بروند و آن را بخرند.
نکته دیگر درباره بحث تجدد از دیدگاه دکتر داوری این است که توجه و تعرض به یک امر همواره یک سابقه فکری و روحی دارد. هر کس هر چه را طلب میکند، مطلوب را با فراهم آوردن شرایط طلب مییابد و کسی که نمی داند در طلب چیست، به چیزی یا جایی نمی رسد. از این رو این عین غفلت و قصور است که به نتیجه و ثمر علم بیندیشیم اما توجه به لوازم و شرایط آن را بیهوده انگاریم.
از طرفی جامعه بشری و تمدن هرچه باشد، یک مجموعه اشیا و امور متباین و بی ارتباط با یکدیگر نیست که آن را در یک انبان ریخته باشند بلکه هر چیزی که در کنار چیز دیگر قرار میگیرد یا در پی آن میآید، سنخیت و مناسبتی با آن دارد.
همچنین وی معتقد است که هر تحول تاریخی با تحول در وجود آدمیان مناسبت دارد. در دوره جدید جهان باید تابع سازی باشد که آدمی آن را مینوازد، زیرا آدمی نه فقط قانونگذار، بلکه قانون جهان است. پس جهان جدید جایگاه بشر دیگری است که با همین جهان موجود آمده است و در واقع جهان و انسان یکباره با هم دگرگون شده اند. از این رو علم و تکنولوژی و سیاست جدید نه فقط اختصاص به کشورهای غربی ندارد بلکه صفت خاص آن بسط و انتشار در سراسر جهان است.
وی تأکید دارد که اگر جهان جدید و نظم تاریخ تجدد را در حد اجمال بشناسیم ولی شرایط و لوازم آن فراهم نباشد، افق گشوده شده در برابر اهل علم و نظر به سرانجام نمی رسد و به نحوی مورد تعرض دیگران قرار میگیرد. وی مشکل را طاقت نداشتن ما در چشم دوختن به افق و اندیشیدن به آینده میداند و آن را از این تفکر نادرست میداند که آسان تر و بهتر است که از اروپا و امریکا پیروی کنیم و چیزهایی را بجوییم که آنها به آن رسیدهاند.
وی بر این باور است که اهل فلسفه سه راه در پیش دارند: آسان ترین راه این است که به درس و تکرار مطالب فلسفه مشغول باشند و در هیچ امر دیگر دخالت نکنند. راه دوم به پیشه و روشنفکری میرسد. فیلسوف وقتی در منزل روشنفکری توقف میکند، دیگر کمتر میتواند به فلسفه بازگردد، زیرا روشنفکری نوعی فعالیت سیاسی است. راه سوم راه فلسفه و نظربازی است، چون برای دفاع از حق آزادی در اندیشیدن و جلوگیری از نامیدن آنچه به اشتباه و بی دقتی، فلسفه نامیده میشود، باید عدل و آزادی را در تفکر و با تفکر تاسیس کرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان