جلوه هايي از هجرتهاي علما
در بين سال هاي 875 - 865 ه . ق در منطقه «جبل عامل » لبنان در روستاي كوچكي به نام «كرك » كودكي به دنيا آمد كه او را «علي » ناميدند.
او كه از همان طفوليت علاقه وافري به تحصيل علوم ديني از خود نشان مي داد، مدتي را در حوزه «جبل » گذراند و در مناطق ديگر به تجربيات ارزنده اي دست يافت و از هر فرصتي براي بالا بردن سطح علمي و معنوي خويش استفاده كرد. ايشان با طي مراحل ابتدائي تحصيل، قدم در مرحله تازه اي از زندگي گذاشت كه مي توانست در رسيدن او به درجات بالاي علمي و روحي بسيار موثر باشد. او خود را آماده سفر به سوي دمشق كرد و درمدت اقامتش در آنجا توانست از محضر عالمان رباني آن ديار كسب فيض كند، سپس راهي بيت المقدس، قبله اول مسلمين شد و بعد از آن به سوي شهرالخليل به راه افتاد، مدتي نگذشت كه آنجا را هم به قصد مصر ترك نمود.
محقق كركي كه در اين مدت توانسته بود به شيوه هاي استنباط احكام الهي دست يابد و ا نديشه هاي فقهي اهل سنت را به خوبي شناخته و به برداشت هاي اقتصادي آنان تسلط پيدا كند، به سفرهاي خود ادامه داد و به طرف عراق حركت كرد.
محقق كركي وارد نجف شد و ايامي كه در آنجا اقامت داشت لحظه اي از درس و بحث غافل نبود و در سايه عنايات اهل بيت عليهم السلام به فعاليت خويش ادامه داد و از بركات آنان بهره برد و براي موفقيت در كارهاي خويش از آن ها مدد جست. او به مرحله اي رسيده بود كه با تحقيق و استدلال در حوزه هاي علوم اسلامي در ميان دانشمندان آن عصر سرآمد روزگار شد.
در اين زمان از طرف «شاه اسماعيل » كه سرسلسله يك حكومت شيعي در ايران تلقي مي شد، پيغامي براي محقق فرستاده شد، و از او براي ترويج مذهب تشيع در ايران دعوت رسمي به عمل آمد. وقتي شاه اسماعيل صفوي به خراسان لشكركشي كرد، محقق كركي شرائط و موقعيت ايران را سنجيده و به اين نتيجه رسيد كه بايد از اين فرصت استفاده كند و شيعيان را كه در طول تاريخ مورد تعرض قرار گرفته بودند نجات دهد و هويت واقعي آنان را معرفي كند.
محقق ثاني پس از هجرت به ايران با همتي بلند وارد دربار شد و به علت داشتن مقام والاي علمي و معنوي، مورد احترام همه قرار گرفت، و در اثر وقار و جايگاه عظيمي كه داشت به حدي مورد احترام شاه قرار گرفت كه او را در كنار خود بالاتر از وزير اعظم مي نشاند.
با اين تفكر بود كه دانشمندان زيادي از مناطق مختلف به خصوص جبل عامل به ايران آمدند و با همكاري يكديگر برنامه هاي فرهنگي مهمي را آغاز كردند. محقق در ايران با تمام وجود تلاش كرد به اوضاع نابسامان شيعيان سر و سامان بخشد و از حكومت آن زمان به خوبي استفاده كرد و چنان چهره ايران را دگرگون ساخت كه شكوه از دست رفته مسلمانان و عظمت شيعه به آنان بازگشت و خاطره هاي از ياد رفته دوباره زنده شد. از اين رو به حق مي توان محقق ثاني را مجدد اسلام و شيعه در عهد صفوي ناميد.
شيعه كه در طول تاريخ مورد هجوم دشمنان كينه توز قرار داشته است از حملات «سلطان طغرل بيك سلجوقي » هم در امان نبود و در سال 447 تا 528 ه . ق اكثر شعائر شيعه از بين آنان رخت بربسته بود، آنان دو جمله «اشهد ان عليا ولي الله » و «حي علي خير العمل » را از اذان حذف كرده بودند كه در سايه اقتدار صفويان و درايت محقق به اذان بازگشت و بر فراز ماذنه ها گفته شد. اين قدرت اجتماعي به بركت وجود مشاوران تيزبين شيعي بود كه در دستگاه حكومت نفوذ داشتند.
پس از به حكومت رسيدن شاه طهماسب، وي به محقق گفته بود: «شما به حكومت و تدابير امور مملكت سزاوارتر از من هستيد، زيرا شما نايب امام عليه السلام مي باشيد و من يكي از حكام شما هستم و به امر و نهي شما عمل مي كنم.»
محقق كركي كه تا اين اندازه مورد اعتماد حاكمان قرار گرفته، و از جانب آنان به عنوان «شيخ الاسلام » معرفي شده بود، با همفكري و همكاري دانشمندان ديني توانست خدمات ارزنده اي را در جامعه اسلامي برجاي گذارد. شاه طهماسب به كمك او توانست بدعت ها را بردارد و احكام را رواج دهد، و مراكز فساد و فحشاء را ويران كرده، زمينه هاي منكرات را از ميان بردارد، او با استفاده از اين فرصت توانست بافت فرهنگي جامعه را تغيير دهد و با توجه به واجبات خصوصا نماز جمعه و جماعت به شهرهاي ايران چهره تازه اي بخشد و نسبت به محرمات و منكرات نظارت جدي داشته باشد.
محدث جزايري مي نويسد:
«من بعضي از فرمان ها و دستورهايي را كه محقق ثاني به حكام و زمامداران نواحي كشور نوشته ديده ام، همه در بردارنده قوانين عدالت پيشه اي و چگونگي برخورد مسؤولين با مردم، راجع به اخذ ماليات و مقدار آن است و در آن ها دستور داده در هر شهر و دهي بايد پيش نمازي تعيين شود تا با مردم نماز بگذارد و احكام ديني و مراسم اسلامي را به آنان بياموزد.»
در احسن التواريخ آمده است:
«بعد از خواجه نصيرالدين طوسي هيچ كس مانند محقق ثاني در راه اعتلاي مذهب شيعه و مرام ائمه اطهار سعي و كوشش نكرده است.»
محقق ثاني در ايران به فكر تقويت حوزه هاي علوم ديني افتاد و با همين انديشه به پايه گذاري و تقويت مدرسه علميه اصفهان همت گماشت و در رشد و شكوفائي حوزه هاي ديگر چون حوزه قزوين سعي و اهتمام شايسته اي نشان داد. او توانست شاگرداني ارزشمند كه هر كدام در تاريخ سياسي اجتماعي مسلمين نقش عمده اي را داشتند تربيت كند، تا جائي كه مي توان گفت بسياري از دانشمندان و فقهاء بزرگ اواخر قرن دهم و نيمه اول قرن يازدهم از شاگردان او بوده اند. وي نوشته هاي گرانمايه و آثار قلمي فراواني را بر جاي گذاشت كه «جامع المقاصد» يكي از آن ها مي باشد.
محقق ثاني در سال 940 ه . ق در حالي كه هفتاد و اندي از عمرش گذشته بود به نجف اشرف بازگشت و پس از چند روز خبر دردناك شهادت وي به سرعت در همه جاي شهر پيچيد كه «محقق كركي شيخ الاسلام » به وسيله زهر مخالفين مسموم شده و به شهادت رسيده است. پيكر پاك و مطهرش با احترام خاصي تشييع شد، و سرانجام اين احياگر مكتب علوي سر بر آستان علي عليه السلام نهاد و در جوارش آرميد.[1]
[1] براي تدوين مجموعه «جلوه هايي از هجرت هاي علماء» از منابع زير استفاده شده است: قرآن كريم; المراجعات، شرف الدين عاملي; روضات الجنان، ميرزا محمدباقر موسوي خوانساري; اعيان الشيعه، سيد محسن امين; مجله نامه فرهنگ، شماره 9; علامه اميني مصلح نستوه، سيد علي رضا سيدكباري; شرف الدين عاملي چاووش وحدت، مصطفي قلي زاده; نواب صفوي سفير سحر، سيد علي رضا سيدكباري; سيد عبدالحسين لاري پيشواي تنگستان، سيد علي رضا سيدكباري; محقق ثاني مقتداي شيعه، محمد جوان پيچان; شيخ طوسي خورشيد ابرار، علي رضا شهروي; شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده.