كلمات كليدي : بهره وري، اثربخشي، ارزيابي عمل كرد، كارسنجي، مديريت صنعتي
نویسنده : ابراهيم محمدي قراسوئي
کارآیی مربوط به اجرای درست کارها در سازمان است؛ یعنی تصمیماتی که با هدف کاهش هزینهها، افزایش مقدار تولید و بهبود کیفیت محصول اتخاذ میشوند[1].
کارآیی عبارت است ازنسبت بازده واقعی بدست آمده به بازدهی استاندارد و تعیین شده(مورد انتظار) یا نسبت مقدار کاری که انجام میشود به مقدار کاری که باید انجام شود.
از جمله مقیاسهایی که برای تعریف و ارزیابی بهرهوری ارائه شدهاند، مقیاسهای کارآیی هستند. مقیاسهای کارآیی، نهادهها یا منابع یک سازمان را با کالاها و خدمات نهایی که تولید میشوند، مقایسه میکنند. کارآیی به نسبت کمیت خدمات و تولیدات ارائه شده به هزینه مالی یا نیروی کار که برای ارائه آنها لازم است اشاره دارد. با این حال این مقیاس و شیوه اندازهگیری بهرهوری، میزان رضایت مشتری یا میزان دسترسی به هدف مطلوب را اندازه نمیگیرد. برای مثال مقیاسهای کارآیی نسبت تعداد افراد درمانشده را به نفر ساعت کار پزشکان نشان میدهد؛ حال آنکه مقیاسهای اثربخشی طوری طراحی شدهاند که نشان دهند؛ از کل بیماران تحت درمان چه تعداد در معالجه موفق بودهاند.[2]
نخستین سابقه و مدارک مربوط به کارسنجی به سال 1760 م، بر میگردد؛ زمانی که یک فرانسوی به نام ژان برونه بررسیهایی در مورد عملیات انجام شده در ساخت سنجاق برای اصلاح فعل و انفعالات آن انجام میداد[3]. حتی صد سال قبل از مدیریت علمی نیز صاحبان صنایع فرانسه و انگلیس برای تعیین استانداردهای عملکرد(کارآیی) و اصلاح فعل و انفعالات، از نوعی اندازهگیری کار استفاده میکردند. با شروع دوره نهضت مدیریت علمی در اوایل سالهای 1900 م، فردریک وینسل، تیلور، فرانک و لیلیان گیلبریث، به منظور افزایش کارآیی کارگران درباره تقسیم کار، بهبود شرایط کار و تعیین زمان استاندارد کار(سنجش کارآیی)، مطالعاتی را انجام دادند[4].
رابطه کارآیی با بهرهوری و اثربخشی
در غالب موارد واژههای بهرهوری، کارآیی و اثربخشی بطور نابجا بکار گرفته شده یا با هم اشتباه میشوند.
بهبود کارآیی، ارتقای بهرهوری را تضمین نمیکند؛ افراد غالبا فکر میکنند، اگر کارآیی بهبود یابد، بهرهوری بیشتر خواهد شد. کارآیی شرط لازم بهرهوری است؛ اما شرط کافی نیست. در واقع برای بهرهور بودن، هم اثربخشی و هم کارآیی لازم است. کارآیی نسبت محصول واقعی(یاخدمات ارائه شده) به محصول مورد انتظار است، در حالیکه اثربخشی، درجه تحقق هدفها در سازمان است و بهرهوری مجموع کارآیی و اثر بخشی را مورد نظر دارد.[5] یعنی مفهوم بهرهوری در برگیرنده دو مفهوم اثربخشی و کارآیی است:
بهرهوری = اثر بخشی + کارایی
همچنانکه در ابتدا نیز عنوان شد، برای سنجش موفقیت و ارزیابی عملکرد سازمانها، مقیاسها و معیارهایی وجود دارند که برخی از آنها عبارتند از: کارآیی، اثربخشی، بهرهوری، سود، کیفیت، رشد، انعطافپذیری، کیفیت زندگی کاری و ....[6]
اثربخشی به معنای انجام کارهای درست، که سازمان را به اهداف خود نائل میکند و کارآیی به معنای انجام درست کارها و مترادف با استفاده بهینه از منابع (کاهش هزینهها)، افزایش مقدارتولید است.[7]
بهرهوری میتواند در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی اندازهگیری شود.[8] مهمترین شاخص بهبود بهرهوری، افزایش مستمر نسبت ستانده به دادهها، همراه با افزایش کیفیت تعریف میشود. در سطح بنگاه یا کارگاه بهرهوری به صورت اندازهگیری توناژ محصول یا تعداد تولید یا ساعت کار تعریف میشود و در سطح ملی رابطه درآمد ملی و هزینه جامعه، شاخص بهرهوری تعریف میشود.[9]
عوامل مؤثر در کارآیی
معمولا عوامل موثر در بهرهوری در کارآیی هم تأثیر دارند و موجب افزایش یا کاهش آن میشوند.
عوامل موثر در بهرهوری به دو دسته کلی عوامل درونسازمانی(در اختیار و قدرت سازمان) و عوامل برون سازمانی یا محیطی که در کوتاه مدت خارج از کنترل سازمان هستند، تقسیم میشوند:
عوامل درون سازمانی خود شامل:
1. عوامل سختافزاری: ماشینآلات و تجهیزات و ابزار، تکنولوژی، مواد اولیه ،منابع مالی و زمین؛
2. عوامل نرمافزاری: اطلاعات، دستورالعملها، نقشهها و فرمولها؛
3. عوامل انسانافزاری یا مغزافزاری:
أ. نیروی انسانی: توانایی، تخصص، تجربه، تحصیلات، انگیزه، محیط کار و برخوردهای مدیریت؛
ب. مدیریت: فلسفه و سبک مدیریت، دسترسی به تکنولوژیهای اطلاعاتی و ....
عوامل برونسازمانی عواملی هستند که در بهرهوری بسیار مؤثر هستند ولی بنگاهها قادر به کنترل آنها نیستند؛ مانند: سیاستهای دولت، قوانین و مقررات ملی و بینالمللی، محیط کار، دسترسی به منابع مالی، برق، آب، حمل و نقل، ارتباطات و مواد اولیه و ....[10]