دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مراحل شکل‌گیرى حکومت اسلامى در بیان و بنان امام خمینى«ره» (قسمت دوم-قسمت پایانی)

حکومت اسلامى در شمار حکومت‌هایى نیست که رنگ و بـوى ایدئولوژى اسلامى را به خود گرفته‌اند. ایـن حکومت در اساس و بنیاد اسلامى است و مى خواهد همه رابطه‌هاى موجود در آن برآیند تعالیم دینى باشد و درکل جامعه مـورد نظر اسلام را به نمایش بگذارد...
No image
مراحل شکل‌گیرى حکومت اسلامى در بیان و بنان امام خمینى«ره» (قسمت دوم-قسمت پایانی)
ب. قـوه قضائیه: امام در بند (ح) وصیت نامه سیاسـى ـ الهى خـود به امـر قـضاوت پرداخته و آن را از (مهمات امـور) شمرده است که (با جان و مال و نامـوس مردم) سروکار دارد. سفارش مى کند: عالـى تـریـن مـقام قضایـى از میان اشخاص متعهد سابقه دار و صاحب نظر در امور شـرعى و اسلامى و در سیاست انتخاب شود. از شـوراى عالى قضایى مى خواهد: (امـر قـضـاوت را کـه در رژیـم سـابق بـه وضــع اسفنـاک و غــم انگیزى درآمـده بـود بـا جـدیت سروسامان دهند و دست کسانـى که بـا جان و مـال مـردم بـازى مـى کـنـنـد و آنچه نزد آنان مطـرح نیست عدالت اسـلامـى اسـت از ایـن کـرسى پراهمیت کـوتاه کنند و بـا پشت کـار و جـدیـت بـه تـدریـج دادگـسـتـرى را متحـــــول نمایند و قضات داراى شـرایـطى... به جاى قضاتـى که شرایط مقرره اسلامـى را ندارنـد نصب گـردنـد... و قـضـات محترم در عصر حاضر و اعصـار آینـده وصیت مـى کـنـم... ایـن امـر خطیـر را تصــدى نمـاینـد و نگذارنـد ایـن مقـام به غیـر اهلـش سپـرده شـود.)80 ج. قـوه اجـرائـیه: اهمیت ایـن قـوه نیز در وصیت امـام در ردیف دو قـوه دیـگر است. ایـن قوه هم مى تواند مصوبات دو قوه دیگر را به اجرا درآورد و هـم مـى تـواند در اجراى آنها خدشه وارد سازد. امـام در ایـن زمینه یـادآور مـى شـود: (گـاهـى ممکـن است که قـوانیـن مترقـى و مفیـد به حال جامعه از مجلـس بـگـذرد و شـوراى نگهبان آن را تنفیذ کنـد و وزیر مسـوول هـم ابلاغ نـمـایـد لکـن به دست مجریان غیرصالح که افتاد آن را مسخ کننـد و بـرخـلاف مقـررات یا با کاغذ بـازیها یا پیچ و خمها که به آن عادت کـرده انـد یـا عـمـدا بـراى نگران نمـودن مردم عمل نکننـد که به تـدریج و مسـامحه غائله ایجـاد مـى کننــــد.) امـام تـوجـه مسـوولان قـوه اجـرایـى اعم از وزرا و کـارمنـدان وزارت خـانـه هـا و نـیـروهاى نظامى و انتظامى را به ایـن نکته جلب مى کند: (ایـجـاد زحـمت بـراى مـردم و مخـالف وظیفه عمل کـردن حـرام و خـداى نخـواسته گـاهـى مـوجب غضب الهى مـى شـود.) نیز یادآور مى شود: (هـمـه شـمـا بـه پـشتیبانـى ملت احتیاج داریـد...81 اگـر روزى از پـشـتـیـبـانـى آنـان محـروم شـویـد شمـاهـا کنــار گذاشته مى شـوید... بـنابرایـن حقیقت ملموس باید کوشـش در جلب نظر ملت بنمائید و از رفـتـار غیر اسلامـى انسانـى احتراز نمائیـد.82... قوه اجرایى باید همه خدمتگزار ملت و خصـوصا مستضعفان باشند.)83 امـام (احـتـراز از هـر امـرى کـه شائبه وابستگـى داشته باشـد) و (اهـتمام به تبلیغ حق در مقابل باطل)84 را از وظایف ایـن قوه مى داند. یـکـى از بـخش‌هاى حسـاس قـوه اجـرایـى نیـروهـاى مسلح است. در حکـومت اسـلامـى به نیروهاى کارآزموده و مـومنـى نیازمند است که ضمن داشتـن تـخـصـص هـاى نـظـامـى از روحیه مردم خواهى ایمان و سلحشـورى بـرخـوردار بـاشنـد. به ایـن منظور آنها بـایــــد آموزش‌هاى ویژه‌اى را ببیننـد. آمـوزش و تـربیت نیروى نظامـى به تعالـى جامعه مـى انجامـد و جـامعه را از بیمـارى مـى رهـانـد. در انـدیـشـه امـام نیـروهـاى مسلح بـازوان قـوى و قـدرتمنــد جمهورى اسـلامـى بـشمارنـد و نگهبان سـرحـدات و راهها و شهرها و روستـاها و بـالاخـره نـگـهـداران امنیت و آرامـش بخشـان به ملت هستند و باید مـورد توجه خاص ملت و دولت و مجلـس باشند.85 (هیچ یک از نیـروهاى نـظـام اعـم از نـظامى انتظامـى سپاه و بسیج و غیره نباید در هـیـچ حـزب و گـروهـى وارد شـونـد. آنها بایـد خـود را از بـازیهاى سـیـاسـى دور نگهدارنـد)86 و نسبت به اسلام وفادار باشند و در ایـن وفـادارى اسـتـقامت کنند87 و هوشمندانه عمل کننـد که: (بازیگران سـیـاسـى و سـیاستمـداران حرفه اى غرب و شرق زده و دستهاى مرمـوز جـنـایتکاران پشت پـرده لبه تیز سلاح جنایت و خیانت کارشان از هر سـو و بیشتـر از هـر گـروه[ متـوجه آنهاست].) بـه نـیروهاى مسلح تـوصیه مـى کند: فـداکاریهایشان را بـا حیله هاى سـیـاسـى و ظـاهـرهـایـى بـه صـورت اسلامـى و ملـى دشمنان خط بطلان نکشند.88 آسیب شناسى حکومت اسلامى یـک جامعه آرمانـى به وسیله انبـوهـى از عوامل ویران گر تهدید مى شـود و آسیبهاى مذهبـى سیاسـى اجتماعى اقتصادى فرهنگى و اخلاقـى مـى تـوانـد بـه آن راه یـابـد و پـاکـى و تمامیت آن را به خطر اندازد. الـف. آسـیـبـهاى اعتقادى و مذهبـى: بـدون تـردیـد یکـى از مهم تـریـن عـوامـل ویـران گـر یک جامعه رویـش بـاورهاى ناسالـم و نادرست دینـى در مـیـان مـردم اسـت. بـزرگ تـریـن صدمه را اسلام از همیـن عقایـد نـامـبـارک دیـده اسـت. از انـحـرافهاى جبـران ناپذیر و ویـران گـر جـامـعه اسلامـى خارج کـردن قـرآن از صحنه زنـدگـى و در نتیجه کشیدن خـط بطلان بر حکـومت عدل الهى)89 است. ایـن کژ روى در گذشته تـا به آن جـا ادامـه یـافـت کـه: (نـقـش قـرآن به دست حکـومتهاى جـائر و آخـونـدهـاى خـبیث بـدتـــر از طاغوتیان وسیله اى براى اقامه جـور و فـسـاد و تـوجـیه ستمگران و معانـدان حق تعالـى شـد.)90 آنها بـراى قـرآن (نقشـــى جز در گـورستانها و مجالـس مردگان)91 با قـى نگذاشتند و کـتـابـى کـه بـراى اتـحـاد مـسلمیـن و بشریت آمده بود و کتاب زندگیشان بود (وسیله تفـرقه و اختلاف گردیـد.)92 با تـوجه به ایـن کینه پایان ناپذیر و شناخته شده قدرتهاى ابلیسـى و ایـادى آنـهـا از اسـلام اسـت کـه امـام حفظ اسلام را در جـامعه اسـلامـى در راس تـمـام واجبات مى داند.93 ابرقـدرتها مـى خـواهنـد مـلـتـهـا از اسـلام مـایوس شـوند به ایـن منظور گاهى آن را دینى ارتـجـاعى قلمداد مى کنند و گاهى ضمـن قدسى خواندن اسلام و قرآن تـنها تهذیب نفوس و تخدیر را وظیفه ادیان معرفى کرده و از تـوجه بـه دنیا و امور سیاسـى افراد متدیـن را باز مى دارند و تـوجه به امـور مادى و دنیـوى را خلاف مسلک انبیا قلمداد مـى کنند. به دیگر سـخـن امام در وصیت سیاسـى ـ الهى خـود مخالفان اسلام را دو دسته مى داند: 1. کسانى که مدعى هستند: (احـکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است نمى تـواند در عـصـر حاضر کشـورها را اداره کنـد... دیـن ارتجاعى است و با هر نـوآورى و مظاهر تمـدن مخالف است و در عصـر حاضـر نمـى شـود کشـورهـا از تمـدن جهان و مظاهـر آن کنـاره گیـرنـد.)94 2. کـسـانـى که مـوذیانه و شیطنت آمیز در لفـافه طـرفـدارى از قداست اسلام مى گویند: (اسـلام و دیـگـر ادیـان الهى سـروکـار دارنـد بـا معنـویـات و تهذیب نـفـوس و تـحذیر از مقامات دنیایـى و دعوت به ترک دنیا و اشتغال بـه عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خداى تعالـى نزدیک و از دنـیـا دور مـى کند و حکـومت و سیاست و سررشته دارى بـرخلاف آن مقصـد و مقصـود بزرگ و معنــــوى است.) امام تفکر دوم را خطـرناک و فاجعه مـى دانـد. به نظر ایشان عده اى از روحـانـیـان و مـتدینان بـى خبر از اسلام تحت تاثیر ایـن شیـوه تـفـکـر قـرار گرفته انـد.95 در یکـى از سخنرانیهاى خـود پیشینه ایـن تفکـر شیطانى را به زمان بنى امیه و بنـى عباس مـى رساند.96 امـام در مقـام استـدلال در بـرابـر گـروه نخست مـى گـوید: (اجـراى قـوانیـن بـر معیار قسط و عدل و جلـوگیرى از ستمگـرى و حکـومت جـائـرانه و بسط عدالت فـردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشاء و انـواع کجرویها و آزادى بر معیار عقل و عدل و استقلال و خـودکفـایـى و جـلـوگـیـرى از استعمـار و استثمـار و استبعاد و حدود و قصاص و تـعزیرات بر میزان عدل براى جلـوگیرى از فساد و تباهـى یک جامعه و سـیاست و راه بـردن جامعه به مـوازیـن عقل و عدل و انصاف و صـدها از ایـن قـبیل چیزهایـى نیست که با مـرور زمان در طول تاریخ بشر و زنـدگى اجتماعى کهنه شـود. ایـن دعوى به مثـابه آن است که گفته شـود: قـواعد عقلـى و ریاضـى در قـرن حاضر بایـد عوض شود و به جاى آن قـواعد دیگر نشانـده شـود.)97 در انـدیشه امام خمینـى اسلام و هیچ مذهب تـوحیـدى بـا مظاهـر تمـدن از قـبـیل (اختـراعات و ابتکـارات و صنعتهاى پیشــرفته) مخالف نیست و اگـر مراد از تجـدد و تمدن (آزادى در تمام منکرات و فحشـا حتـى هـم جـنـس بـازى و از ایـن قـبـیـل[ اسـت] تمـام ادیـان آسمـانـى و دانشمنـدان و عقلا بـا آن مخـالف هستنــد.)98 امـام در نـقد نظریه دوم که اسلام را جـداى از حکـومت مـى داند مى نویسد: (بـایـد به ایـن نادانان گفت که: قرآن کریـم و سنت رسـول الله صلى الله و آله آن قدر که در حکـومت و سیاست احکام دارند در سایر چـیـزها ندارنـد بلکه بسیارى از احکام عبادى اسلام عبادى سیاسى است.) ادامه مى دهد: (وآنچه گفته شده و مى شـود: انبیا علیهم السلام به معنویات کار دارنـد و حـکـومـت و سـر رشته دارى دنیایـى مطـرود است و انبیا و اولـیـا و بـزرگـان از آن احـتـراز مـى کردنـد و ما نیز بایـد چنیـن کـنـیـم اشـتـبـاه تـاسف آورى است که نتایج آن به تباهى کشیـدن مـلتهاى اسلامـى و بـاز کـردن راه بـراى استعمـار گــران خونخوار است.) دلیلـى که امـام به آن استنـاد مـى کنـد ایـن است: (آنچه مردود است حکـومتهاى شیطانـى و دیکتاتـورى و ستمگرى است که بـراى سـلـطه جـویى و انگیزه هاى منحـرف و دنیایـى که از آن تحذیـر نـمـوده انـد. جـمع آورى ثـروت و مـال و قـدرت طلبــى و طاغوت گـرایـى اسـت و بـالاخـره دنیایـى است که انسـان را از حق تعالـى غافل کند و اما حکـومت حق براى نفع مستضعفان و جلـوگیرى از ظلـم و جـور واقامه عـدالـت اجتماعى همان است که مثل سلیمان بـن داود و پیامبر عظیـم الـشان اسلام صلى الله علیه و اله و اوصیاى بزرگـوارش بـراى آن کـوشـش مـى کـردنـد. از بزرگ تـریـن واجبـات و اقـامه آن از والاتـریـن عبادات است.)99 از مـلـت بـیـدار و هـشـیـار ایران مـى خـواهـد ایـن تـوطئه را خنثـى نـمـایـنـد100 و انـگـیزه الهى خـود را از دست نـدهنــد; زیرا وقتـى انـگـیـزه نـبـاشد هدف فرامـوش مى شـود و تفرقه پیـش خـواهـد آمـده و پـدیـده اى کـه دشـمـنـان اسلام و انســان سخت مى کوشند به آن دست یابند. بـراى حـفـظـ انگیزه هاى دینى وجـود و کوشـش روحانیت ضرورى است و دشـمنان با تـوجه به نقـش بزرگ علماست که همیشه مـى کـوشند تا آنها را بـه انـزوا کـشـاننـد و از صحنه سیـاسـى ایـران خــارج سازند امام خـمـیـنـى بـا عـلـم به ایـن دسیسه ها و توطئه هاست که به انزوا کـشـاندن روحانیت را یکى مهم تریـن نقشه هاى سیاسى قـدرتهاى بزرگ مـى دانـد101 و هشـدار مـى دهــد: ( آنها مى کـوشـنـد بیـن دانشگـاهیـان و روحـانیـان عداوت به وجود آورند.)102 در بـرابـر ایـن تـرفنـد تـوصیه مـى کننـد: (نـسل حاضر و آینده غفلت نکننـد و دانشگـاهیـان و جـوانـان بـرومنـد عـزیـز هرچه بیـش تر با روحانیان و طلاب علـوم اسلامـى پیـونـد دوستـى و تفاهـم را محکـم تر و استـوارتـر سازنـد.)103 جـایـگاه ویژه روحانیت در حکـومت اسلامى ایجاب مى کند: روحانیان بـا تـوجه به نیـازهـاى زمـان عمل کننـد و خـود را به کـارهـاى بیهوده و تـکـرارى سـرگـرم نسازنـد و از تحجـر به دور باشنـد و فقـاهت را در احـکـام فـردى و عـبـادى خلاصه نکننـد و از نفــوذ افراد کژ رفتار و تـبـهـکار درمیان خـود جلـوگیرى کنند104 تا بتوانند فرزند زمان خـود بـاشـنـد و چـونان روح بیدار از حریـم معنـویت تشیع و حکـومت الهى اسلام پـاسـدارى کنند. ب. آسـیـبـهاى سیـاسـى و اجتمـاعى: دنبـال آسیبهاى دینـــــى و اعتقادى نـوبـت آسـیـبهاى سیاسـى و اجتماعى است. دشمنان جامعه اسلامى به مـنظور پدید آمدن و گستراندن نـومیدى در بیـن مردم و در هـم شکستـن روحـیـه مردم در همه جا تبلیغ مـى کننـد (جمهورى اسلامى هم کارى بـراى مـردم انجام نداد)105 و از ایـن راه بذر ناامیدى و حرمان را در جـامعه مى افشانند و مردم را از پیمـودن راه تعالـى بـاز مـى دارنـد و روح تـلاش و حـرکت را از جـــامعه مـى گیرنـد و دلمردگـى و بـى هدفـى را در میان گروههاى گوناگـون مردم رسـوخ مى دهند. امـام بـه مـنـظور چاره اندیشى در برابر ایـن آسیب از مـردم مـى خـواهـد تا انقلاب اسلامـى ایـران را با انقلابهاى دیگـر و نظام مـوجـود را بـا نـظـام طـاغوت مقـــایسه کننـد وابستگیهاى عظیـم خـانمـان سـوز رژیـم پـهـلـوى اوضـاع وزارتخانه ها مراکز عیاشـى مراکز علمـى حـوزه هـا و سـیستـم اقتصـادى متعفـن آن زمـان را به یـاد بیـاورنـد و بـــــا نظام اسلامى تطبیق کنند.106 البته امام وضعیت موجـود را ایده آل نـمـى دانـد امـا حـرکت نظام را به سـوى اسلامـى شـدن و حـاکمیت عدالت اجتماعى تلاشـى خـوشایند مـى داند.107 امـام خمینى به اشخاص و گـروههایـى که به مخـالفت و ناسازگارى بـا ملت و جمهورى اسلامـى برخاسته اند هشـدار مى دهد: (مـسیر یک ملت فداکار را نمـى شـود با دست زدن به دروغ پردازیهاى بـى سروپا و غیر حساب شـده منحرف کرد.) به آنان یادآور مى شود: (هـرگـز هـیـچ حـکـومـت و دولـتـى را نمى توان با ایـن شیوه هاى غیـرانسـانـى و غیـرمنطقـى سـاقط نمـود.)108 از آنـان مـى خـواهـداز راه اشتباه خـود بـرگشته و با محـرومان جـامعه متحـدشـونـد و بـراى استقلال و آزادى کشـور خـود به تلاش بپردازند.109 از احـزاب و گـروههایى که راه خـود را از راه مردم جدا مى کنند مـى خـواهـد: به ملت بپیـونـدنـد و بـا دولت تشـریک مســـــاعى نمایند.110 آنـها را متـوجه مـى سازد به گفته شهید مـدرس: اگر قرار است ما از میـان بـرویـم چـرا به دست خـود از میـان بـرویم؟111 بـه هـمگان قـدر و منزلت نعمت انقلاب را خـاطـر نشان مـى سازد و این کـه ایـن نعمت بزرگ به مانند عزیزتریـن امور باید تلقى شده و در راه آن کـوشـش کـرد و از مشکلات آن نهراسیـد.112 ج. آسـیـبـهـاى اقـتـصـادى: در جـامعه طـاغوتـى و طــاغوت زده فـاصله طـبـقـاتـى بـیـداد مـى کـنـد. در ایـن گـونه جـامعه ها انسانها از دسـتـاورد تلاش خـود بهره اى نمـى برند و ایـن رقابت سالـم و سـازنـده نـیـسـت کـه بـنـیه مالـى آنها را تـوانا مـى سـازد بلکه جـداییهاى ظـالـمـانـه طبقـاتـى و ثــروتهاى کلان و بـادآورده که از راه چپـاول ثـروتـهـاى مـلـى و اسـتثمـــــار مردمان ضعیف جامعه فراهـم مى گردد امـکـان بهره ورى بى حد وحصر از مـواهب اجتماعى و طبیعى را بـراى شمارى معلـوم الحال فراهـم سـاخته و عده زیـادتـرى را دچـار بحـرانهاى مـالـى و سـردرگــم نابـرابـرى و ناسازگارى درآمـد و هزینه مـى سازد. امـام کـه در دوره حـاکـمـیـت طاغوت شاهـد ایـن فاجعه بـود و آثار ویـرانگـر ایـن تضادها را از نزدیک دیده و احساس کرده بود از آن روزگـار سـیـاه و پـرادبـار پـیـش از انقلاب اسلامـى در کتاب ولایت فقیه چنیـن گزارش مى دهد: (اسـتعمارگران به دست عمال سیاسـى خـود که بـر مـردم مسلط شـده انـد نـکـات اقتصادى ظالمانه اى را تحمیل کرده اند و بر اثر آن مردم بـه دو دسـتـه تـقـسـیـم شـده انـد: ظالـم و مظلـوم در یک طـرف صـدها مـیـلـیـون مسلمـان گـرسنه و محـروم از بهداشت و فـرهنگ قـرار گرفته اسـت و در طـرف دیـگـر اقلیتهایـى از افراد ثـروتمنـد و صاحب قـدرت سـیاسـى که عیاش و هرزه گردند. مردم گرسنه و محروم کـوشـش مـى کنند کـه خـود را از ظلـم حکام غارتگر نجات دهند تا زنـدگـى بهترى پیـدا کـنـنـد و ایـن کوشش ادامه دارد لکـن اقلیتهاى حاکم و دستگاههاى حـکومتى جا بـر مانع آنهاست. ما وظیفه داریـم مـردم مظلـوم و محـروم را نجات دهیم. پشتیبان مظلومیـن و دشمـن ظالـم باشیـم.)113 مطالعه آخـریـن پیام مانـدگـار امام به ملت غیـور و مبـارز ایـران به خـوبـى نـشـان مـى دهـد که ایشـان در آخـریـن لحظات حیات خـود نگران آسـیـبهاى اقتصادى جامعه بـوده است; از ایـن روى یادآور مـى شـود: (اسـلام نـه بـا سـرمایه دارى ظالمانه و بـى حسـاب و محروم کننده تـوده هـاى تـحـت سـتـم و مـظـلـوم موافق است و نه با کمونیسـم و مـارکـسـیـسـم اسـلام سرمایه دارى را به طور جدى در کتـاب و سنت محکـوم مـى کنـد و مخـالف عدالت اجتمـاعى مــــى داند.)114 بـرداشت کج فهمان بى اطلاع از رژیـم اسلامى و از مسائل سیاسـى حاکـم بـر اسلام که اسلام را طرفدار بـى مرز و حد سرمایه دارى و مالکیت مـعـرفـى مـى کنند و با ایـن شیـوه چهره نـورانى اسلام را پـوشـانـده و راه را بـر کـیـنـه تـوزان و دشمنان اسلام باز مـى کنند تا آن را چـون رژیـم آمـریـکـا و انگلستان و دیگر چپـاولگـران غرب به حسـاب آورنـد بـرداشتـى نادرست مـى دانـد. در انـدیشه امام اسلام یک رژیـم معتـدلـى است که مـالکیت را به گـونه مـحـدود مـى پـذیـرد و در سایه عمل به آن چـرخهاى اقتصاد سالم به راه مـى افتد و عدالت اجتماعى که لازمه یک رژیـم سالـم است تحقق مى یابد.115 امـام خـمـیـنـى مـنـشا عقب مانـدگیهاى اقتصادى جـامعه اسلامـى را وابـسـتـگـى به قدرتهاى بزرگ مى داند که جز بردگـى براى ملت ها چـیـزى به ارمغان نمـى آورند و با عقب نگهداشتـن جامعه آن را به بازار مصـرف تبـدیل و مردم را ستـم پذیر بار مـى آورنـد. امـام بـراى مبـارزه بـا ایـن آسیب سفـارش مـى کند: (بـایـد بـه زنـدگـى انسـانـى و شـرافتمنـدانه روى آورد و بــا مشکلات مـبـارزه کـرد و دسـت خود را پیـش دیگران نباید دراز کرد و قدرت ابتکار را به دست گرفت.) به مردم امیدى دهد و آینده را براى آنان روشـن ترسیـم مـى کند: (در ایـن مـدت کـوتـاه پـس از تحـریـم اقتصـادى همانها که از ساختـن هـر چـیـز خـود را عـاجز مـى دیـدند و از راه انـداختـن کارخانه ها آنـان را مایـوس مـى نمـودند افکار خـود را به کار بستند و بسیارى از احـتـیـاجات ارتـش و کارخانه ها را خـود رفع نمـودنـد و ایـن جنگ در تـحـریـم اقتصـادى و اخـراج کارشناسـان خـارجـى تحفه اى الهى بـود که مـا از آن غافل بـودیم.)116 الـبـتـه امـام نیـازمنـدى جـامعــه اسلامـى را به صنایع بــزرگ کشـورهاى خـارجى یک امر انکارناپذیر مى داند. با ایـن حال آن را به ایـن مـعـنـى نـمـى دانـد که ما باید در دانشهاى پیشرفته به یکى از دو قـطـب وابسته شـویـم و راه حل را در ایـن مى بیند که تـا جـاى ممکـن نـیـازهـاى عـلمـى در داخل کشـور بــرآورده شـود117 و در صـوت ضرورت دانشجـویان باید به دول بى طرف اعزام شوند.118 د. آسـیـبهاى فرهنگى و اخلاقى: فرهنگ یک جامعه را مى تـوان لب آن جـامـعـه دانست و تـوان و ضعف جـامعه را از ضعف و قـوت فــرهنگ حـاکـم بـر آن مـى تـوان بـازشناخت. پیـونـد فـرهنگها یک امـر پرهیزناپذیر اسـت و گـستردگى پیـوند فرهنگـى با فرهنگهاى دیگر بنیه آن را مى تـوانـد نیرومند کند ولـى هرگـونه پیـوندى ایـن نتیجه را به دنبال نـدارد. اگـر در داد وسـتـد فـرهنگـى گزینـش آگاهانه صـورت نگیرد مـمکـن است یک جامعه عناصـر بسیار مفیـد اصیل و سازنده خـود را از دسـت داده و بـه ازاى آن امـور بسیار پـوچ مبتذل و ناسازگار را وارد سـیستـم فرهنگى خـود بکند. مهم تریـن چیز در دادوستد فرهنگى حفظ همگـونى و کمال طلبى آن است. اسـلام (تـعـارف فرهنگـى) را به عنوان فلسفه آفرینـش نـوع انسان مى دانـد کـه در سـایـه آن مردم مـى تـواننـد از تجربه هاى ملل دیگـر بـهـره جـسـتـه و در بـرابـر انعطـاف پذیـرى معقـــــول شکنندگـى جاهل مآبـانـه خـود را از دست بدهد ولـى ایـن پیـوند باید از روى تعارف بـاشد و عناصر مثبت آگاهانه گزینـش شده و در سیستـم شـاداب و زنـده نظام اسلامـى به کـار گـرفته شود. از زمـان فـتـحعلـى شاه و محمـد شاه قاجـار که کـم وبیـش پـاى محصلان ایـرانـى به اروپا باز شـد فکر اعزام محصل به خارج نیرو گرفت و مرفهان که از ایـن توانایى برخوردار بودند به جهان غرب رفتنـد و در نـخـسـتـیـن جـرقـه هایـى که از ایـن برخـورد حاصل شـد به دلیل نـاآگاهـى به گذشته هاى اسلام و ایران و گرایـش به هـوسـرانـى و بهره مـنـدى از مـواهـب و لـذتهاى مادى زبـان به ستایش غرب گشـودند و شیـوه زندگى اروپائیان را در پیـش گرفتند. روحـانـیـان و مـتفکـران متعهد چـون: شهیـد سیـد حسـن مـدرس که متـوجه پـیامـدهاى ایـن پیـوند نابرابر فرهنگ ایران و جهان غرب بـودنـد به مـخـالـفت بـرخاستنـد: وى در جلسه 217 دومیـن دوره مجلـس شوراى ملى در صـفـر 1329هـ.ق. درباره رفتـن محصلان ایرانى به خارج از کشور هشدار داد: (در ایـن مـدت عمـرى که داشته ایـم خیلـى از شاگـردها به اروپا رفتند و خـیـلـى از پـولهاى ایـن مملکت را در آن جا خرج کردند ولـى نقص مملکت مـا کـم نشـــده است.)119 بـه ایـن ترتیب روشنفکرانـى از قماش: آخـوند زاده میرزا ملکـم خـان نـاظـم الـدولـه و تقـى زاده دستـاورد تـولیـد فلسفه ها و سیاستهاى فـرهـنگـى غرب هرگز نتـوانستنـد در قلب مـردم ما جاى داشته باشند چـون بیـش تر آمـوخته هایشان با فرهنگ بـومى ایـن سـرزمیـن ناسـازگار بـود. آنان خـود را در آیینه بیگانگان مـى دیـدند و هـویت خـود را در فـرهـنگ غرب لمـس مـى کـردنـد و ایـن بالاتریـن حد غرب زدگى فکرى است. ایـن بـود که تجددخواهى کم کم در ایـران رونق گـرفت و روش و منـش اروپـائـیـان بـه صـورت یـک قـانـون اجتماعى فـراگیـر شناخته شـد. نـوگـرایـان با بارى از دلباختگـى به شـرق و غرب در ایـن انـدیشه بـودنـد کـه آیینها سنتها و مذهب و ارزشهاى مذهبـى و اسلامـى به عـنـوان عوامل عقب ماندگـى ملـى کنار گذاشته شـوند و در عوض فرهنگ و تـمـدن ایران باستـان زنـده شـود. شمـارى از آنـان بـا یادگذشته هاى بـس دور ایـران پـسـتـیها و کمبـودهاى خود را جبران مى کردند و شـمـارى دیگر با تمسک صددرصد به دامـن غرب هویت خـود را از یاد برده به سایه فرهنگ مبتذل و عفـن غرب پناه مـى جستند. چشم شمارى از آنـان نـسبت به فریب‌کاری‌هاى استعمار غرب و شـرق بسته بـود و شمارى دیگر به دلیل از هـم گسستگى فکرى خود را در برابر آن لاعلاج مى یافتند. بـا ظهور رضاخان تجددخـواهان ملـى گرا ارکان رژیـم رضاخان را تـشکیل دادند. آنان وانمـود مى کردند: در برابـر افکار جهانگیر و فـراگـیر غرب راهـى جز پناه گرفتـن در دامـن آن نیست. این بود که مـصرف زدگى میل به زرق و برق و زیب و زیـور و تجمل اوج گـرفت و ابتکــــــار عمل به دست جهان غرب افتاد.آنان با برانگیزاندن خواسته هـاى حیوانى خـودباختگان و غرب زدگان را به دنبال خـود مى بردند و زیان آن دامـن تـوده ها را مـى گرفت. امـام شـنـاخت دقیقـى از هـویت روشنفکـران غرب زده داشت و آنـان را افـرادى غـیـرکـارامـد در امـور جـامـعـه مــى دانست و در یکـى از سخنرانی‌هاى خـود آنان را مخاطب قرار داد و گفت: (شمـا که مسیـرتـان غیـراسلام است بـراى بشـر هیچ کـــارى نمى کنید.)120 امـام آسیبهاى فـرهنگـى را در سه نکته کلـى بیـان کـــرده است: انحـراف مـراکز علمـى و آمـوزشـى بیگانگـى از هـویت تاریخـى و فـرهنگـى و رواج فسـاد و کـم رنگ شـدن ارزشهاى اخلاقــى. 1. انحـراف مـراکز علمـى و آموزشـى: مـوضع امام درباره نهادهاى علمى و آمـوزشـى نـویـن به عنوان دستاورد وارداتى و غیربـومى موضعى هـوشـمندانه و حکیمانه است. امام به خوبى تـوجه دارد که: استقلال و نـاوابستگـى آن به خاطر استقلال جامعه علمـى و اندیشه ورزان آن است. بـا ایـن دیـد است که امـام (دانشگـاه را در راس امـور مـى دانـد) که مقـدرات یک کشــــــور بسته به آن است.121 در جـایـى دانشگاه را کشورى مـى دانـد که اگـر اصلاح شـود کشـور اصلاح مـى شود و با انحراف آن کشور به انحراف کشیده مى شـود.122 فسـاد جـامـعـه در دوره سـتـمـشاهـى را نیز ناشـى از تبـاهـى دانشگاهها ومـدارس مـى دانـد.123 بـه باور ایشان زمانـى میسـر است دانشگاه اسـلامـى شـود کـه خـوى و خلق حاکـم بـر ایـن مراکز علمى و محتـویات عـلـمـى آن بـا مـقاصد عالى اسلام همسـو باشد. علـم مـاعداى ایمـان فسـاد مــى آورد.124 امـام معلمان و استادان را رکـن اصلى نهادهاى آمـوزشى مى داند و از هـمه آنان مـى خواهـد تا خـود را تهذیب کننـد تا حـرفشان بتـواند در دیـگـران اثـر بگذارد. بر ایـن باور است: از مـدرسه باید آغاز کـرد و دانـشـگاه دیر است و معلمان باید احساس کننـد که پیش خدا مسوولند.125 نگرانـى امام تنها ناشى از آثارمستقیـم نهادهاى آمـوزشـى نیست بیـش تـر تـوجه ایشان به آثارى است که کـم کـم و آهسته آهسته و ناپیدا بـر روى انـسـان و جامعه مـى گذارند; از ایـن روى تاکیدى که امـام خـمـیـنـى در زمینه پـاسـدارى از حـریـم دانشگـاهها و مراکز تعلیـم و تـربـیت در برابر تهاجـم جهان غرب دارد از همه زمینه ها بیشتر است. ایشـان در بخشـى از وصیت خـود مـى نـویسـد: (به همه نسلهاى ملل توصیه مى کنـم که: براى نجات خود و کشورعزیز اسـلام آدم سـازى دانشگاهها را از انحـراف و غرب و شـرق زدگـى حفظ و پـاسـدارى کـنید و با ایـن عمل انسانـى اسلامـى خـود دست قـدرتهاى بزرگ را از کشـور قطع و آنان را ناامیـد نماییـد.)126 امـام بخـش مهمى از ضربه هاى بنیان برافکـن و تباهى آفریـن را که بـر ایـران و اسـلام وارد شـده نـاشـى از دانشگـاهها دانسته و مى نویسد: (اگـر دانـشگاهها و مراکز تعلیم و تـربیت دیگـر با بـرنامه‌هاى اسـلامـى و مـلـى در راه مـنـافع کشـور به تعلیـم و تهذیب و تـربیت کـودکـان و نـوجـوانان و جـوانان جـریان داشتنـد هـرگز میهن ما در حـلقـوم انگلستان و پـس از آن آمریکا و شـوروى فـرو نمـى رفت و هرگز قـراردادهـاى خانه خراب کـن بر ملت محروم غارت زده تحمیل نمـى شـد و هـرگـز پاى مستشاران خارجـى به ایـران باز نمـى شـد و هرگز ذخایر ایـران و طـلاى سـیـاه ایـن مـلت رنجـدیده در جیب قدرتهاى شیطانـى ریـخـته نمـى شد و هرگز دودمان پهلـوى و وابسته هاى به آن امـوال ملت را نمى تـوانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پارکها و ویـلاهـا بـر روى اجـساد مظلـومان بنا کنند و بانکهاى خارج را از دسـترنج ایـن مظلومان پر کنند و صرف عیـاشـى و هـرزگـى خـود و بستگـان خـود نمـاینـد.)127 به منظور آسیب زدایـى از ایـن مـراکز علمـى سفـارش مـى کند: (نـگذارند عناصر فاسد داراى مکتبهاى انحرافـى با گرایـش به غرب و شـرق در دانـشـسـراها و دانشگاهها و سـایـر مـراکز تعلیـم و تربیت نفوذ کنند.)128 2. بـیـگـانـگى از هـویت تاریخـى و فـرهنگـى: از دیگر نقشه هاى شوم قـدرتهاى بزرگ بیگانه ساختـن کشـورهاى اسلامـى از خـویشتـن تاریخى و هـویت اصیل فرهنگى خود است. و نتیجه آن ایـن بوده است که ملتهاى مسلمان: (خـود را و فـرهـنـگ خـود را به هیچ گـرفتنـد و غرب و شـرق دو قطب قـدرتـمـنـد را نژاد بـرتـر و فـرهنگ آنان را والا تـر و آن قدرت را قـبـلـه گـاه عـالـم دانستند و وابستگـى به یکـى از دو قطب را از فـرایض غیـر قـابل اجتنـاب معرفـى نمـودند.)129 امام خاطر نشان مى سازد: (آنـهـا باید بـداننـد نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و آمریکا و شوروى[ کم ندارد].)130 بـزرگ تـریـن ابزار تبلیغاتـى غرب در زمـــینه بیگـانه ســـازى فرهنگى بـرخـوردارى از رسـانـه هاى عمومى: رادیو و تلـویزیون مطبـوعات سـینما و تاتر است که مهم تـریـن ابزار انتقال فرهنگ در عصر حاضر به شمار مى روند. امام در وصیت سیاسـى ـ الهى خـود از نقـش تلـویزیـون در رژیـم گذشته یـاد مـى کـنـد و مى نـویسد: هدف گردانندگان آن بى هویت ساختن ملت ایران بود: (فـیلمهاى تلـویزیـونى از فرآورده هاى غرب یا شـرق بـود که طبقه جـوان زن و مـرد را از مسیر عادى زنـدگـى و کار و صنعت و تـولید و دانـش مـنحرف و به سوى بى خبرى از خویـش و شخصیت خود یا بدبینى و بـدگمانى به همه چیز خود و کشور خـود حتى فرهنگ و ادب و مآثر پـرارزش که بسیارى از آن با دست خیانتکار سودجـویان به کتابخانه ها و مـوزه هاى غرب و شـرق منتقل گردیـده است.)131 امـام خـمـیـنـى نخستیـن فقیهى است که در باره آثار باستانـى در آثـار فـقـهى خـود از جمله در تحـریـر الـوسیله بحث کـرده و نگهدارى آنـهـا را ضـرورى و ایـن آثـار را از انـفـال عـمـومـى بـرشمـرده و نگهدارى از آنها را وظیفه حکـومت اسلامــــى دانسته است.132 فتـواى امام بـرخلاف منافع غرب بـود. غربـى که با غارت آثار تاریخـى و فـرهـنـگـى جـهـان اسلام مـى کـوشد هرچه بیـش تر آنها را از خـود بـیـگـانه نگهدارد و مانع از شکل گیـرى اعتماد به نفـس ملتها شود. رونـدى کـه از زمـان قـاجـار آغـاز شد و با ورود باستان شناسان فـرانسوى چون: ژان دیولافوا هزاران تـن از اشیاى عتیقه و میـراث باستانـى ایـن سـرزمیـن به تاراج رفت.133 3. تـرویج فسـاد و به انحـراف کشیـدن جـوانـان: از بزرگ تـریـن شگـردهاى جـهـان غرب بـراى درهـم کـوبیـدن انقلاب اسلامـى ایران گسترش فساد در جامعه است: (تـروج مـراکـز فـسـاد و عشـرتکـده ها و مـراکز قمـار و لاتـار فروش کـالاهـاى تجملاتـى اسباب آرایـش بازیها مشروبات الکلـى از نقشه هـاى شـیـطـانـى غرب و شـرق و غرب زده و شــرق زده در میهن اسلامى است.)134 امـام از همه گـروهها بـویژه جـوانان مـى خـواهـد که خـودشـان شجـاعانه در بـرابـر کـژرویـها به پـاخیزنـد135 از آنـان مـــى خـواهد: استقلال آزادى و شـرافـت‌هاى انسانـى را گرچه با تحمل زحمت و رنج فـداى تـجملات و عشرت‌ها و بـى بند‌و‌باری‌ها نکننـد چون منظور غرب چیزى جـز تباهى و اغفال جـوانان از سرنوشت کشور و چاپیدن ذخایر ملت‌ها نیست. ثمره بحث 1. حکـومت اسلامـى از تاریخـى معادل تاریخ اسلام برخـوردار است ولى نـمـونـه هـاى عـیـنى را به جز نظام اسلامى موجـود در زمان حیات پـیامبر اکرم(ص) و دوران امامت على بـن ابیطالب(ع) مى توان جست. 2. پـیـش از امـام خمینـى بحث حکـومت اسلامــى و ولایت فقیه از مباحث عمده فقه سیاسى و مورد توجه همه فقهاى برجسته شیعه بـوده است. 3. حـکـومت اسلامـى در سه مـرحله در بیان و بنـان امـام خمینـى سامان یافت: الف. مـرحله (ذهنیت) که از سـال 1342 آغاز و بـا تـدویـن کتـاب (ولایت فقیه) در سـال 1348 به کمـال رسید. ب. مـرحله (عینیت) از سال 1357 آغاز و بـا ارتحـال امام خمینـى در سال 1368 به اوج خود رسید . ج. مـرحـله (وصایت) که در بـرگیرنـده آخـریـن و صایاى سیاسـى ـ الهى امـام خمینـى است و پـس از ارتحـال وى آغاز مـى شـود. 4. بیـش تریـن تـوجه امام در همه مراحل شکل گیرى حکومت اسلامى روى روشنگرى مـشروعیت حکومت اسلامى حدود و اختیارات ولى فقیه و آسیب شناسى آن بوده است. پى نوشتها: 1. تنبیه الامه و تنزیه المله یـا حکـومت از نظر اسلام) بــــا مقدمه و پـاورقى و تـوضیحات سید محمـود طالقانى/17 شرکت سهامى انتشار تهران. 2. همان/43. 3. همان /51 ـ 52. 4. همان/53. 5. همان/49. 6. همان/32. 7. همان/47. 8. همان. 9. همان/55. 10. همان 59ـ 60. 11. (صحیفه نـور) رهنمـودهاى امام خمینى ج1/73 وزارت ارشاد. 12. همان. 13. همان ج1/90. 14. (ولایـت فقیه) امام خمینـى/14 مـوسسه تنظیـم و نشـر آثـار امام خمینى. 15. همان/15. 16. همان. 17. همان/16. 18. همان. 19. همان/20. 20. همان/17. 21. (کتـاب البیع) امـام خمینـى ج2/461 اسمـاعیلیان. 22. (اصـول کـافـى) کلینـى ج1/46 دارالتعارف بیروت. 23. (وسـائـل الشیعه) شیخ حـر عاملـى ج18/65 دار احیـــــاءالتراث العربى بیروت. 24. (اصول کافى) ج1/38. 25. (وسائل الشیعه) ج18/99. 26. (اصول کافى) ج1/34. 27. (کتاب البیع) ج2/473. 28. همان/496. 29. همان/467. 30. پـاسخ امـام خمینـى به نـامه اتحـادیه انجمنهاى اسلامـى دانشجـویـان گـروه فـارسـى زبـان در اروپـا 10/3/1349. 31. پـاسـخ امـام خـمینـى به نـامه دانشجـویـان مسلمـان مقیــم اروپا 6/2/1350. 32. (صـحـیـفه نـور) ج2/47. سخنـان امـام خمینـى به منـاسبت جشنهاى 2500ساله 6/3/1350. 33. همان ج2/153. 34. همان. 35. هـمـان ج3/69. سـخـنـان امـام خمینـى در مـورد تـوبه و تعهدات دروغین شاه17/8/1357. 36.پیـام امـام خمینـى به طلاب علـوم دینـى دانـش آمـوزان و دانشجـویـان سـراسـر کشـور 16/7/1357. 37. هـمـان 2/231 ـ 235. سخنـان امـام خمینـى درمــورد ابعاد سیاسـى ـ عبـادى احکـام اسلام و کیفیت حکـومت اسلامـى 16/7/1357. 38. هـمـان/203. مـصـاحـبـه امـام خـمینـى با خبـرنگار فـرانـس پرس 3/8/1357. 39. همان ج20/170. 40. هـمـان /128. پـیـام بـراءت بـه زائـران بـیـت الله الحرام 6/5/1366. 41. همان. 42. همان/129. 43. همان. 44. همان. 45. همان/130. 46. هـمـان ج7/73. سخنـان امـام خمینـى به وزیـر امـور خـارجه ترکیه 21/3/1358. 47. همـان/169. سخنـان امـام خمینـى خطـاب به وزیـر اقتصـاد و دارایـى و معاونیـن ایـن وزارتخــانه 31/3/1358. 48. هـمـان/24. سـخـنـان امام خمینـى در جمع هیات شـرکت کننـده در سمینـارمحـاسبـات وزارت دارایــى 10/4/1358. 49. هـمـان ج5/23. پـیـام رادیـو تلـویزیـونى امام خمینى پـس از رفـرانـدم جمهورى اسلامـــى 12/1/1358. 50. همان ج21/47. 51. همان. 52. (الذریعه) آقـا بزرگ تهرانى ج25/107 اسلامیه تهران. 53. همان ج25/106. 54. (ولایت فقیه)/33. 55. همان. 56. همان/34. 57. همان/37. 58. (صـحیفه انقلاب اسلامـى) وصیت نـامه امـام خمینـى/10 ـــ 11 موسسه فرهنگى قدر ولایت. 51. همان/10. 60. همان. 61. همان/12. 62. همان/13. 63. همان/59 ـ 60. 64. همان/21. 65. همان/19. 66 . (صحیفه نور) ج4/59. 67. (صحیفه انقلاب اسلامى)/21. 68. همان. 69. (صحیفه نور) ج5/259. 70. همان ج19/296. 71. همان ج20/235. 72. (صحیفه انقلاب)/21. 73. همان/31. 74. همان/29. 75. همان. 76. همان /28 ـ 29. 77. همان/30. 78. همان. 79. همان. 80. همان. 81. همان/35. 82. همان/36. 83. همان/35. 84. همان/36 ـ 37. 85. همان/40. 86. همان/42. 87 . همان. 88. همان/41 ـ42. 89. همان/2. 90. همان. 91. همان. 92. همان. 93. همان/7. 94. همان/13. 95. (صحیفه نور) ج/232. 97. (صحیفه انقلاب)/14. 98. (همان)/15. 99. همان. 100. همان. 101. همان/22. 102. همان. 103. همان/23. 104. همان/34. 105. همان/16. 107. همان/18. 108. همان/46. 109. همان/47. 110. همان/49. 111. همان/50. 112. همان/21. 113. (ولایت فقیه) /42 ـ 43 امیـرکبیـر. 114. (صحیفه انقلاب)/54. 115. همان. 116. همان/42 ـ 43. 117. پـیـام امـام بـه مـنـاسـبـت پـنجمیـن سـالگـرد پیـــروزى انقلاب اسلامى22/11/1362. 118. همان. 119. (مـدرس در پـنج دوره تقنینه مجلـس شـوراى ملـى) به کـوشـش محمـد تـرکمـان ج1/16 دفتـر نشـر فـرهنگ اسلامــــــى تهران. 120. (صحیفه نور) ج7/55. 121. سـخـنـان امـام خـمـیـنـى در جمع کـارکنـان صنـایع دفـاع ملى 26/10/1361. 122. سـخـنان امـام خمینـى در جمع هیئت امناى روسـاى دانشکـده هاى دنشگاه ملى 22/9/1360. 123. (دیـدگاهها و رهـنـمـودهاى امام خمینى دربـاره مسائل فرهنگى)/155 ـ 156. 124 . (صحیفه نور) ج17 / 108 . 125 . سـخنان امام خمینـى در دیـدار بـا فرماندهان سرپرست مربیان و... 28/9/1361. 126 . (صحیفه انقلاب)/28. 127. همان/39. 128. همان/40. 129. همان/23. 130. همان/ 26. 131. همان/44. 132. (تحریر الـوسیله) امام خمینى ج1/315 کتاب خمـس (القـول فى الانفال). 133. (سفرنامه خاطـرات کاوشهاى باستان شناسـى شـوش) اثـر مادام ژان دویلا فـوا تـرجمه ایـرج فـرهـوشـى دانشگاه تهران. 134. (صحیفه انقلاب)/ 44 ـ 45 135. همان/40.
سایت شارح

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

غزوه حنین

غزوه حنین

پس از آن که پیامبر اکرم(ص) در رمضان سال هشتم قمری، مکه معظمه را فتح کرد و مردم متعصب و سرکش این شهر مقدس را مورد گذشت و بخشش خویش قرار داد و آنان را از کرامت و بزرگواری خویش بهره مند ساخت، اهالی طایف، به ویژه دو قبیله معروف "هوازن" و "ثقیف" به هراس افتاده و مردم این منطقه را بر ضد پیامبر(ص) و مسلمانان تحریک کردند و در نتیجه به همراه لشگری سنگین، که با زنان، فرزندان و چارپایانشان همراه بود، به سوی مکه معظمه حرکت کردند، تا به زعم خویش بر پیامبر(ص) و مسلمانان این شهر مقدس شبیخون زده و کار آنان را یکسره کنند.
نقش حضرت علی (ع) در غزوه أحزاب یا خندق

نقش حضرت علی (ع) در غزوه أحزاب یا خندق

اخراج بعضى قبایل یهود مانند بنى نضیر و بنى قریظه از اطراف مدینه آنها را نسبت به مسلمین و مخصوصا نسبت به پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله خشمگین ساخت
Powered by TayaCMS