8 اردیبهشت 1390, 0:0
عظمت، انقلاب اسلامي ايران
حسین منصوری
سئوال از «منشاء عظمت انقلاب اسلامی» از جمله پرسشهایی است که ممکن است ذهن بسیاری را به سوی خود جلب کند. عظمتی که تمام جهانیان به آن اعتراف کرده، بر اساس شواهد بسیاری در سخنان و رفتارهای دولتمردان، سیاستمداران، جامعه شناسان و صاحب نظران گوناگون در علوم انسانی وجود دارد، در برابر آن سر تعظیم فرود آوردهاند. به عنوان نمونه؛ پروفسور کارستن کولپه، خاورشناس غربی و ایران شناس نامدار، درباره انقلاب اسلامی چنین میگوید: «انقلاب اسلامی و رهبر آن (امام) خمینی که بسیاری از مسلمانان مقیم خارج جهان اسلام را در مسیر بازیابی هویت اسلامی خویش قرار داد، بدون تردید، آغازگر جنبش تجدید حیات اسلام است که اثرگذاری فرا ملیتی داشته است. بعد از پیروزی انقلاب ایران در سال1979، به طور کلی اوضاع سیاسی به گونهای شد که از طرف گروههای مختلف، اعم از زن و مرد مسلمان، شاگردان مدارس، دانشجویان، دست اندرکاران آموزشهای دینی، پلیس، کارمندان، اعضای جوامع مذهبی و کلیسایی کاتولیکی و پروتستانی و همچنین احزاب سیاسی، پیوسته تقاضاهایی را در رابطه معرفی جامع و کامل اسلام و انقلاب اسلامی مطرح میکردند». دکتر «فرانسیسکو اسکودرو بداته»، رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا در خصوص تاثیرگذاری انقلاب اسلامی چنین می گوید: «امام خمینی سبب حیات دوباره اسلام شد. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی سبب بروز تحولات و دگرگونیهای عظیم در جهان اسلام شد و وی چهره جدیدی از اسلام را ارائه کرد. انقلاب ایران درس مبارزه علیه بی عدالتی و مقابله با حکومتهای دیکتاتوری و غیر انسانی را آموخت». در پاسخ به پرسش صدر بحث یعنی منشاء عظمت انقلاب اسلامی، ممکن است گزینه ها و احتمالاتی به ذهن خطور کند که هر یک از آن ها قابل بررسی و تامّل است. یک احتمال این است که عظمت این انقلاب، از برچیده شدن یک رژیم و روی کار آمدن رژیمی دیگر و جایگزین شدن دستگاه حاکمی به جای دستگاه حاکم پیشین ناشی باشد. تردیدی نیست که این احتمال نمی تواند منشا عظمت انقلابی شمرده شود که دنیا در برابر آن سر تعظیم فرود آورده است؛ چرا که جایگزین شدن یک قدرت به جای قدرتی دیگر و یک حکومت به جای حکومتی دیگر، همواره در طول تاریخ وجود داشته است و خواهد داشت و کتابهای تاریخی نیز از ذکر این انقلابها و تغییر حکومتها توسط حکومتهای دیگر پر است.
مطالعه تاریخ اسلام نشان می دهد که پس از پیامبر اکرم (ص)، افرادی زمام حکومت را به دست گرفتند و پس از آنان، سلسله بنی امیه، سالها بر جامعه اسلامی فرمان راندند و به دنبال آنان، خاندان بنی عباس، صدها سال حکومت را در دست گرفتند. در تاریخ کشور ایران نیز سلسله هایی مانند صفویه، افشاریه، قاجاریه و سرانجام خاندان پهلوی جا به جا شدند و این سلسله های پادشاهی با انقراض سلسله های قبل و از طریق از صحنه بیرون کردن سلسله های دیگر، یکی پس از دیگری زمام امور را در دست گرفتند؛ بدین جهت در تاریخ جوامع بشری از این دگرگونی ها فراوان دیده می شود. پس سرّ عظمت انقلاب اسلامی ایران صرفاً در این نیست که حکومتی جایگزین حکومت دیگری شده یا تغییراتی در نخبگان حاکم پدید آمده است.
احتمال دیگری که ممکن است در زمینه منشا عظمت این انقلاب به ذهن خطور کند، این است که این انقلاب، نه تنها سبب تغییر حکومت در کشور شد، بلکه برچیده شدن سلسله هایی از حاکمان را در پی داشت که مدت 2500 سال، از طریق رژیم سلطنتی بر کشور فرمان می راندند. با پیروزی انقلاب، رژیم سلطنتی جای خود را به رژیم دیگری به نام جمهوری داد. این احتمال نیز نمی تواند منشا عظمت چنین انقلابی باشد؛ زیرا تغییر رژیم دیکتاتوری و سلطنتی به رژیم جمهوری در بسیاری از انقلابهای جهان نظیر انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه، تحقق پذیرفت؛ امّا هیچ یک از این انقلابها نمی تواند در شکوه و عظمت با انقلاب اسلامی ایران رقابت کند و این امر نشان می دهد که عظمت این انقلاب، از امر دیگری ناشی شده است و تغییر رژیم سلطنتی به رژیم جمهوری، نمیتواند علّت منحصر به فرد بودن این انقلاب میان انقلابهای بزرگ جهان باشد.
هر چند در این انقلاب، در مقایسه با برخی از انقلابهای دیگر، خسارات کمتری متوجه مردم شد و تعداد کشته ها، مجروحان و آسیب دیدگان نیز بسیار کمتر بود، اما این اختلاف نیز نمی تواند یکی از نشانه های منحصر به فرد بودن این انقلاب در طول تاریخ باشد. برای تحلیل و ارزیابی درست درباره منشا عظمت انقلاب اسلامی، از دو دیدگاه می توان بدان توجه کرد:
1. دیدگاه کسانی که نگرش الهی و اسلامی ندارند و حوادث تاریخی را صرفاً براساس عوامل مادّی تحلیل می کنند. طبق این دیدگاه جامعه شناسانه، تحقق این انقلاب پدیدهای استثنایی برخلاف معادله های بین المللی بود که تحلیلگران سیاسی هرگز احتمال آن را نیز مطرح نمیکردند. چنین انقلابی توانست به سرعت بر معادله های جهانی اثر گذاشته، تمام جهان را تحت الشعاع خود قرار دهد.
2. دیدگاه کسانی که دارای بینش الهی هستند و خودشان در پیروزی انقلاب نقش داشتند و برای تحقق آن بسیاری از سختی ها را به جان خریدند. براساس این دیدگاه، تلاش تمام انبیا، اوصیا، اولیا و مجاهدین الهی، در طول هزاران سال، برای برقراری حکومت الهی و حاکمیت قانون عدل الهی در روی زمین، به وسیله این انقلاب به نتیجه رسید و همین امر، منشا عظمت این انقلاب است. جایگزینی حکومت الهی مبتنی بر عدالت به جای حکومتهای مبتنی بر ظلم، خودمحوری، خودگزینی و قدرت طلبی، این انقلاب را به پدیده ای بی همتا تبدیل کرده است.
حکومت پیامبر اکرم(ص) در محدوده کوچکی از سرزمین حجاز، آن هم فقط حدود ده سال استقرار یافت. بعد از آن نیز علی(ع) که چند سالی در جهت استقرار حکومت عادلانه الهی کوشید، به دلیل مواجه شدن با چندین جنگ، فرصتی برای بازسازی جامعه و اداره آن بر اساس احکام و قوانین اسلامی، به صورت گسترده نیافت و پس از آن نیز کشورهای اسلامی به دست ستمگران، نابخردان، خودمحوران و دنیاپرستان افتاد. هر چند اینان نیز در این جهات، مراتب گوناگونی داشتند، ویژگی مشترک تمام آنان این بود که واقعاً در پی حکومت عدل الهی نبودند و اغلب منافع خود را پی میگرفتند.
پس از قرنهای متمادی از تلاشهای انبیا و اولیای الهی و بعد از 14قرن از تلاشهای مسلمانان در نقاط گوناگون جهان، در این نقطه زمین، انقلابی به وقوع پیوست که این تلاشها را به نتیجه رساند و حکومتی را به دست شخصی از تبار اهل بیت(ع) پدید آورد؛ بنابراین، تا آنجا که در توان داریم، باید شکر این نعمت را به جای آوریم؛ گرچه هر قدر بکوشیم نمی توانیم چنان که در خور عظمت این نعمت است، از آن قدرشناسی کنیم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان