نویسنده: محمدمهدی بهداروند
شعار سال مقام معظم رهبری در فروردین 1390 حاکی از نیاز اجتماعی مردم انقلابی ایران بدان است. ضرورت جهاد اقتصادی از امور انکارناشدنی در عرصه جامعه انقلابیمان به شمار میرود که آثار و کارآمدی آن بسیار مشهود خواهد بود.
مسلماً جهاد اقتصادی، دارای مصادیق متنوعی است که توجه به هر یک می تواند عرصه جهاد را در صحنه اقتصادی آسانتر نماید. یکی از این مصادیق، توجه به مقوله «اسراف و تبذیر» است. تا پیش از طرح هدفمندی یارانه، بدون تردید، الگوی مصرف بسیاری از خانوادهها در استفاده از آب، برق، گاز و تلفن نابهنجار و دور از شأن یک خانواده مقیّد به آداب و اخلاقت اسلامی بود.
بنابراین، برای رسیدن به جهاد اقتصادی در گام نخست باید به موضوع عدم انضباط اقتصادی در قالب اسراف و تبذیر دقت نمود که مبتلا به جدی و عمومی جامعه است.
بر این اساس، اگر قرار باشد برنامهای منسجم برای حذف تدریجی چنین پدیدهای نامبارک از صحنه اقتصادی اجتماع، تدوین و اجرا شود، حتماً باید پیش از آن، الگوی «تولید، توزیع و مصرف» جامعه بر پایه مبنای حاکم بر روابط جامعه طراحی شده باشد؛ بنابراین، نمیتوان چنین الگویی را از مبنای حاکم جدا کرد؛ چه اینکه اگر این الگو بر پایه حرص به دنیا طراحی شده باشد، طبیعی است که آثاری غیر از اسراف را نمیتوان از آن انتظار داشت. به تعبیر دیگر در جایی که مصرف به صورت «طبقاتی» درمیآید و ملاک در میزان مصرف، «تفاخر» است، حتماً باید تحقق چنین پدیدهای را متوقع بود.
پس اگر قرار باشد این پدیده غیر اخلاقی از جامعه ما رخت بربندد، چارهای جز تأمل جدی در الگوی موجود «تولید، توزیع و مصرف» نداریم. اگر الگوی مزبور ایجاب میکند که انسان باید همواره سطح زندگی خود را ارتقا داده و مصرف را توسعه دهد، به گونهای که آن اموری که تاکنون از مصارف جامعه نبوده، اینک در فهرست نیازمندیهای ضروری قلمداد شود، طبیعی است که در چنین فضایی، نمی توان مردم را به انضباط اقتصادی و پرهیز از اسراف دعوت کرد؛ پیش از آنکه در چنین الگویی تصرف نکرده باشیم. در غیر این صورت به صرف ارایه توصیههای اخلاقی، نمی توان موفقیتی را انتظار داشت و اگر نتایجی هم داشته باشد، قطعاً تعیین کننده نخواهد بود.
آنچه امروزه اساس الگوی نظام اقتصادی غرب را تشکیل میدهد، چیزی جز «تحریص و تحقیر» مادی نیست که بالطبع انگیزه حرکت در انسان را به صورت مادی تعریف کرده و خود مصرف را به عنوان یکی از شاخصه های قدرت مطرح می سازد که در این صورت، قطعاً اسراف و تبذیر نیز به عنوان «انگیزه تولید» رخ مینماید! به تعبیر دیگر، بر پایه این دیدگاه، زمانی میتوان انسان را به کار و تولید ترغیب کرد که نتیجه آن، توزیع حاصل کار بوده و مصرف افزونتر را در پی داشته باشد. در این حال، انگیزه تولید رشد کرده و چرخه اقتصاد حرکتی دوچندان میگیرد. پس زمانی میتوان انگیزه اقتصادی مردم را به صورت «سازمانی» تحریک نمود که تحریص و تحقیر، با هم اساس کار قرار گیرد؛ یعنی هم افراد جامعه نسبت به دنیا حریص شده و هم مصرف آنها طبقاتی شود تا با تحقیر یک طبقه در مقابل طبقه دیگر، انگیزه کار در تمامی طبقات رشد کرده و بدین سان حرکت دائمالتزاید اقتصادی در جریان باشد.
حال آیا میتوان در چنین نظامی که مصرف به عنوان یکی از شاخصههای قدرت است انتظار اسراف و تبذیر را نداشت؟! آیا در جایی که اسراف به عنوان انگیزه تولید قلمداد میشود، میتوان با چنین پدیدهای به مبارزه برخاست؟!
در آیات و روایات بی شماری، این پدیده خطرناک اقتصادی مورد بررسی و تأمل قرار گرفته است و همگان را به دوری از چنین کاری دعوت میکند. حضرت امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ پس از آنکه مخاطبان خود را به رعایت صرفهجویی در نوشتن توصیه میفرمایند چنین میگویند:
1 ـ «...ایاکم و الاکثار فانّ اموال المسلمین لا تحتمل الاضرار»؛ از زیادهروی بپرهیزید، چون اموال مسلمانان تحمل ضرر را ندارد.
بی گمان، حاکمیت ایثار در جامعه اسلامی، مجالی برای اسراف و تبذیر نخواهد گذاشت. جامعه الهی، از افرادی تشکیل شده که اهل قناعت و گذشت هستند. ایشان عزت خود را نه در تکاثر اموال بلکه در قناعت و ایثار میدانند. مسلماً سیادت جهانی، شایسته چنین افرادی است که نظام زندگی خود را بر اصول کرامت انسانی بنیان نهادهاند.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در جایی دیگر میفرمایند:
2 ـ ولا تسرفوا انّه لا یُحب المسرفین و لا تتبعوا خطوات الشیطان»؛ اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد و پیروی از شیطان نکنید.
پیداست اسراف و اشاعه آن در زمین پیروی از شیطان است که با روح نظام ارزشی اسلام در جامعه سازگار نیست.
3 ـ خداوند متعال در وصف مسرفین میفرماید: «الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون»؛ ایشان کسانی هستند که در زمین فساد میکنند و اهل اصلاح نیستند.
با این وصف، الگویی که از درون خود، اسراف و مسرف میپروراند، نمیتواند انسان هایی را پرورش دهد که قرار است، خلیفه الهی روی زمین باشند. اگر امام خمینی و مقام رهبری در کلامها و پیامهای متعددی، جامعه و مسئولان آن را به خطر مسرفهای بیدرد و حرامخوارانی متوجه میکنند که به ثروتهای بادآورده و نا مشروع خود متکی هستند، باید همه را در این راستا جستجو کرد. اگر ببینیم در کنار رفاه نسبی قشر مستضعف جامعه، چنین عناصر مترف و لجام گسیختهای سر برآوردهاند، نباید خود را در تحقق عدالت اجتماعی در جامعه موفق بدانیم. تصاعد روزافزون ثروتهای نامشروع ایشان در دراز مدت، هم عرصه را بر دولتمردان جامعه اسلامی تنگ و هم کوخهای دیگری را بر صاحبان خاک نشین آن ویران خواهد کرد.
آنچه امروز در جوامع سرمایهداری به روشنی قابل لمس است، وجود همین دولتهای کوچک اما نامریی در درون رژیم حاکم است که حتی تا عزل و نصب آرام روسای جمهور و حکام این کشورها نیز پیش میروند.
برای جامعه اسلامی که رهبران آن هم به ساده زیستی خو کردهاند و هم دیگران را به یاری فقرا میخوانند، شایسته نیست که در درون خود طاغیانی را پرورش دهد که احساس استغنا و بی نیازی از ربّ الارباب میکنند. چه زیباست این هشدار قرآنی که: ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی؛ انسان هر آینه به طغیان رو میآورد، زمانی که خود را بی نیاز میبیند. اشاعه فرهنگ بی دردی، کم کاری و رخوت حتی در جامعه کفر آلود مادیّت نیز پذیرفتنی نیست تا چه رسد به جامعه الهی که پایههای آن بر تلاش سازنده و البته در جهت قرب الی اللّه است که به کار نیز بعنوان یک عبادت مینگرد.
و در روایتی از حضرت امیر ـ علیه السلام ـ است که اقبح البذل السّرف؛ زشتترین خرج ها، اسراف است.
از این روی، جامعه مسرف نمیتواند قانع باشد و جامعهای که این چنین باشد عزیز نخواهد بود چون ثمرة القناعة العزّ ثمره قناعت، عزت است. امروزه اگر شاهد انفعال جوامع مسلمین در مقابل کفار هستیم، علت را باید در همآوایی و تشبّه به مادهگرایان مدرن دانست که تلذذگرایی و تنوع طلبی را همواره پیشه خود ساختهاند. جامعه اسلامی جامعهای قانع اما مرفّه بوده و روشن است که تناقضی میان رفاه منطقی که با کرامت انسانی نیز سازگار باشد با قناعت و پرهیز از حرص و اسراف وجود ندارد. هر گام نزدیک شدن به اتراف و اسراف، یک گام دور شدن از قناعت و عزت است و چنین امری استحاله تدریجی جامعه را در نظم نوین جهانی که ملوث به کفر و طغیان است به دنبال خواهد داشت.
نباید از این نکته مهم غفلت کرد که به کار بردن هر یک از دو شیوه اسراف یا قناعت در جامعه، نوعی خاص از نظام اقتصادی را به دنبال میآورد که در یکی هرج و مرج معیشتی و طبقاتی شدن جامعه و ازدیاد فاصله بین فقیر و غنی را در پی خواهد داشت و در دیگری، تعاون بر برّ و تقوی و مساوات و برابری و استفاده بهینه و روحانی از نعمات مادی خداوند را. تمامی این ثمرات را باید در کیفیت الگوی اقتصادی حاکم و به تعبیر بهتر در نوع نظام «تولید، توزیع و مصرف» خلاصه کرد.
پیروی از شیوه اجانب در کیفیت تولید یا توزیع یا مصرفِ امکانات و سرمایههای ملّی، به فراموشی سپردن تعالیم الهی خواهد بود که اقتصاد و میانه روی را در هر امری به ویژه در زندگی مردم سفارش کردهاند.
حضرت امیر ـ علیه السلام ـ میفرمایند: ما عال من اقتصد؛ کسی که در زندگی میانهروی را پیشه کند، ورشکسته نمیشود.
حال با توجه به معضلات موجود اقتصادی ـ به رغم پیشرفتهای چند سال اخیر ـ گویا، بازنگری اساسی در استراتژی حاکم بر برنامههای توسعه ضرورت مضاعفی داشته باشد. این مهم بر عهده نظام کارشناسی کشور است که البته با ساختار فرهنگی موجود آن که تهی از نرم افزار اسلامی برای طراحی الگو و برنامه است، نمیتوان انتظار تحولی جدی را در این زمینه داشت.
نظامی که در آن حرص است، طبعاً محرومیت هم توسعه مییابد. به تعبیر بهتر فقر همواره تعریف جدیدی پیدا میکند. در این تعریف، تحریکاتی که از سوی عناصر اجرایی و سردمداران حکومت ایجاد میشود، به گونهای است که هر طبقه روزافزون حریصتر شده و فاصله هر یک از آحاد جامعه با آرزوهای ریز و درشتشان بیشتر میشود. این وضعیت منجر به تحرک مادی افراد برای رسیدن به آنچه در ذهن خود کمال میپندارند، می شود؛ بنابراین، درست است که مکانیزم تسلط بر انگیزش عمومی و توسعه، آن را در یک نظام مادی، تحریک روزافزون و القای روحیه آزمندی در تکتک افراد جامعه بدانیم.
قطعاً این نوع تحریکات و القائات، نیازمند نوعی خاص از «ارتباط» است که امروزه طراحان و نظریهپردازان جوامع، به کمتر از سطح «اتوماسیون» برای انواع ارتباطات صنعتی، اطلاعاتی و... رضایت نمیدهند. از این روی، ایشان قایلند که اگر بناست تحریص اجتماعی، اساس تحریک روانی مردم باشد، باید بتوان در صورت ضرورت، سریع مدل تحریص را تغییر داد و مردم را به انواع جدیدی از تلذذات ما دی مشغول کرد.
آیا اگر مرکزی همچون رادیو و تلویزیون مجهز به کامپیوتر نباشد، میتواند از یک تصویر همچون وارد شدن توپ در یک دروازه و از زاوایای گوناگون، تصاویری متفاوت ارایه دهد؟ اگر قرار بود همین کار را مکانیکی و یا دستی انجام دهند، قطعاً زمان و هزینه زیادی باید صرف میشد تا همان تصاویر با کیفیتی پایینتر ارایه شود؛ بنابراین، امروزه از کامپیوتر به عنوان یکی از مصادیق وسایل ارتباطی آن هم به شکل اتوماسیون میتوان استفاده کرد و از این راه، در قوه واهمه افراد تصرف نمود.
امروزه در نظام پیچیده ارتباطی مادی، اساس کار بر توسعه ارتباطات اعم از یک شکل ساده ارتباطی تا انواع ارتباطاتی که در ترمینالهای اقتصادی، فرهنگی، خبری و سیاسی مطرح است، قرار میگیرد. با این وصف، سرعت ارتباط و توسعه مقیاس آن، ضرورت حیاتی پیدا میکند، چون اصولاً این نوع توسعه همچون دارا بودن قدرت نظامی، نقش مهمی در توسعه اقتصادی و اجتماعی بازی میکند!
البته ما نیز قایل به ضرورت توسعه ارتباطات در یک جامعه اسلامی هستیم؛ اما اینکه کیفیت، مکانیزم و موضوعات این توسعه، الزاماً به همان شیوه و در قالب همان موضوعاتی باشند که امروزه در تمدن مادی دنبال میشوند، با کسانی که قایل به چنین نظریهای هستند مخالفیم.
حال با توجه به مطالب پیشین میتوان چنین گفت که طراحی الگوی عملی «تولید و توزیع و مصرف» باید منطبق بر دیدگاه ما نسبت به انسان و نیازهای او باشد. از این روی، نمیتوان از سویی جایگاه او را تا مقام «خلافت الهی» ارتقا و از دیگر سو با تدابیری نسنجیده او را تا حد یک مصرفکننده صرف تنزل داد. مسلماً عدم انطباق «الگو» با «مبنا» افزون بر اینکه نامطلوب است، اصولاً به لحاظ عملی نیز تحقق ناپذیر نبوده و نتایج زیانبار خود را بر آحاد جامعه تحمیل خواهد نمود، چرا که نخست، توفیق الگوی نظام غیر در جامعه ما مبتنی بر پرورش انسان متناسب با آن اهداف است که چنین قدرتی را نمیتوان در هیچکس جز اولیای معصوم الهی که محور تکوّن تاریخند یافت؛ بنابراین، حتماً نمیتوان جامعهای شیعی مثل جامعه خود را آن چنانکه نظام مادیت، طالب آن است ساخت و هیچ یک از الگوهای تجربه شده در نظامهای الحادی را به صورت موفق در اینجا پیاده کرد.
دوم آن که اگر هم چنین الگوهایی موفق باشند، به هر میزان که به آن الگوها برای توسعه جامعه خود تمسک جسته و به شاخصههای بینالمللی در امر توسعه نزدیکتر شویم، به همان میزان در جوهره مادیت منحل شده، ایمان و فکر و رفتار افراد جامعه را به لوث پرستش دنیا آلوده کرده و از شاخصههای توسعه الهی دور شدهایم. طبیعی است در چنین حالتی آن نظامی که میخواهد دنیا را تحت تأثیر قرار دهد قطعاً نظام اسلامی ما نخواهد بود چرا که ناخواسته به صورت قمری از اقمار نظام الحادی درآمده است.