11 مرداد 1390, 0:0
مولفه هاي فتنه هاي اجتماعي
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
می توان گفت: مولفههای فتنه عبارتند از:
1. کسانی که از راه فضای غبارآلود و آب گل آلود سعی در رسیدن به اهداف شان را دارند.
2. کسانی که در این مسیر از راههای مختلف به کار گرفته میشوند. این افراد یا مزدورند، یا فریب خورده.
3. گاهی یک عامل کمکی برای رواج فتنه پیدا میشود و آن کسانی هستند که نیتی سوء و هدفی شیطانی ندارند؛ حتی ممکن است به نیت خیر و به قصد انجام وظیفه، چنین اقدامی انجام دهند؛ حتی ممکن است اقدام حقی هم باشد؛ یعنی یک مطلب حقی را بیان میکنند، اما به خاطر بی بصیرتی و کم آگاهی، این مطلب را در جایی یا در زمانی یا به شکلی بیان میکنند که فتنه جویان از آن استفاده میکنند. مطلب حق در عالم زیاد است، اما همه چیز را در همه وقت و همه جا نباید بیان کرد. چنین عاملی گاهی در گسترش فتنه نقش دارد.
هر کدام از این سه دسته در پیدایش و گسترش فتنه موثر هستند؛ اما همه از لحاظ ویژگیهای شخصیتی و روان شناختی مثل هم نیستند. هر کدام نقشی را ایفا میکنند و ویژگیهای خاصی دارند. در جلسه قبل به شرایط و ویژگیهای دسته اول اشاره کردم. عرض شد که به وجود آوردن این پدیده اجتماعی خاص، که هزینههائی دارد و گاه ممکن است سالها نیاز به برنامهریزی داشته باشد، از هر کسی بر نمیآید. اولین شرط این افراد داشتن همت بلند منفی و بلندپروازیهای بی جا است. دومین ویژگی این افراد برخورداری از هوش ممتاز و سومین ویژگی، داشتن روح نفاق و چند چهرگی است. از آنجا که این افراد میتوانند پنهان کاری کنند، غالبا شناخته نمیشوند. شاید بعد از این که فتنه تمام شد و آنها به مقاصدشان رسیدند یا شکست خوردند، معلوم شود که اصلا اینها از اول چه کسانی بودهاند.
اما گروه دوم یا عامل میانی موثر در فتنه، نیازی به این ویژگیها ندارد؛ این افراد نه لازم است آن بلندپروازی و نه آن هوش سرشار را داشته باشند و نه لزومی دارد که خیلی منافقانه کار کنند؛ بلکه این افراد بیشتر در بند اغراض مادی و لذایذ حیوانی هستند. البته گاهی عوامل دیگری هم ضمیمه میشود؛ اما آنچه لازم است این است که پول پرست باشند تا گروه اول بتوانند با دادن پول به آنها از آنها بخواهند که نقشی را بازی کنند. اینها سطح توقعات شان پایین تر و همت شان پست تر است. عملا هم کارهایی که انجام میدهند، کارهای کم ارزشی است، یعنی هیچ وجهه اخلاقی و ارزشی ندارد.
اما گروه سوم ممکن است نه آن صفات زشت شیطانی را داشته باشند و نه خیلی پول پرست باشند. مشکل این افراد این است که خوب نمیفهمند و درست تشخیص نمیدهند. هم در زندگی روزمره خودمان، هم در تاریخ اسلام، و هم در تاریخ معاصر چنین کسانی را سراغ داریم. آدمهای خوب، حتی عالم، با تقوا، اهل زهد و ساده زیستی هستند یا بودهاند که بدون این که دنبال شهوات باشند، به خاطر کم فهمی کاری کردهاند که بعد معلوم شده یکی از عوامل موثر در پیشرفت فتنه بودهاند. این که اینها پیش خدا معاقب باشند یا نه، حسابش با خداست و به این بحث مربوط نمیشود؛ بحث ما تحلیل یک پدیده اجتماعی است. فکر نمیکنم در این مسئله شکی باشد که گاه انسان با تقوا، متدین و عالمی پیدا میشود که انسان سادهای است؛ یعنی به راحتی سرش کلاه میرود. به عنوان مثال در داستان جنگ صفین شاید بتوان گفت ابوموسی اشعری این گونه بوده است. او در قضیه حکمیت، فریب عمروعاص را خورد.
شناخت اینها از این جهت مهم است که در مواجهه با فتنه و فتنه گران بدانیم چه موضعی باید بگیریم و چه وظیفهای داریم. توجه به اینها میتواند کمک کند به این که خود ما کمتر در دام بیفتیم و بتوانیم وظیفهای که در قبال دیگران داریم، انجام دهیم. اگر گمان کنیم که هر کس فهم خیلی خوبی دارد و خیلی با هوش است، هیچ وقت فتنه جو نمیشود، زود فریب میخوریم. باید بدانیم که اگر کسی فهم خوبی نداشته باشد، نمیتواند فتنه را طراحی کند. معاویه که در مقابل امیرالمومنین- علیه السلام- آن فتنه را برپا کرد، هوش فراوانی داشته و در آن زمان به داهیه عرب معروف بوده است. امیرالمومنین در مقابل این حرف مشهور موضع گرفتند و فرمود: «والله ما معاویه بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لو لاکراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس...»1: «خیال نکنید معاویه باهوش تر از من است. من مانع دارم. تقوا جلویم را گرفته است.» آن کسی که این فتنه را به وجود میآورد و کاری میکند که سالها مردم فکر کنند علی اصلا اهل نماز نیست، باید داهیه عرب باشد. این طور تبلیغ کردن و یک ملتی را این طور بار آوردن، کار هر کسی نیست. خیلی توانایی میخواهد. البته هر فرد باهوشی هم فتنه جو نیست. این یک شمشیر دو لبه است. هوش میتواند در یک مسیر صحیح هم به کار بیفتد و فتنهها را خاموش کند. آن کسی که خاموش کننده فتنه و اصلاح طلب واقعی است، او هم باید هوش سرشاری داشته باشد و همچنین باید انسان بلند پرواز و دارای همت بلند باشد. بله، مسئله چندچهرگی و نقش بازی کردن کار شیطان است. بنده مومن و صالح خدا هیچ وقت این گونه نمی شود. در زندگی امیرالمومنین(ع) یک نقطه ابهام و دو پهلو وجود ندارد؛ خیلی صاف و شفاف است. اگر به کسی اعتراض داشت خیلی صریح به او میگفت. در زندگی او اموری است که ما حتی نمونههای کوچکش را نمیتوانیم در جامعه مان اجرا کنیم. به سبب همین امور بود که او را تحمل نمیکردند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان