دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

میر محمد صالح خاتون آبادی

No image
میر محمد صالح خاتون آبادی

میرمحمدصالح خاتون آبادى

متوفاى 1126 هـ .ق.

عنوان مقاله: باغبان فرهنگ

نویسنده: ابوالقاسم آرزومندى

طلیعه

در شهر تاریخى اصفهان و توابع آن، خاندان هاى شیعى بزرگى مى زیسته اند که هر یک به سهم خود، نقشى مؤثر در رشد و رونق دانش در عهد صفویه داشته اند. سلسله شریف خاتون آبادى، که مهر سبز سیادت بر تارک نسب نامه شان مى درخشد، از قدیمى ترین خاندان هاى علوى و علمى معروف شیعه این شهر (و نیز تهران) به شمار مى روند که اکنون به مرور زمان به نام هاى مختلفى مانند آل امامى، آل شریف امامى، آل امام جمعه و... شهرت یافته اند.([1])

تبار

نسب خاتون آبادى ها، به حسن افطس بن على اصغر بن امام زین العابدین(علیه السلام)مى رسد. اصل دودمان این خاندان، میر سید حسن است که در مدینه اقامت داشت اما به سال 881 هـ .ق. به دعوت سلطان حسین میرزا بایقرا، جهت تولیت آستان قدس رضوى، به ایران هجرت کرد. فرزند وى میر عمادالدین، اولین شخص از این خاندان است که در اصفهان رحل اقامت افکند. او فرزندى به نام میر اسماعیل داشت که به سال 1061 هـ .ق. در خاتون آباد([2]) ساکن بود و در همان جا درگذشت. از اعقابش سلسله خاتون آبادى ها پدید آمدند و به همین نام شهره شدند.([3])

از این خاندان معروف عهد صفویه، تا چندین قرن شخصیت هاى برجسته اى برخاسته و بسیارى از آنان همانند میر سید اسماعیل، میر عبدالواسع، میر محمدباقر، میر عبدالحسین و... در زمره دانشمندان سرشناس عصر خویش بوده اند. هر چند این نوشتار در پى شناساندن میر محمدصالح خاتون آبادى است اما به اجمال درباره برخى چهره هاى فرزانه این خاندان، به ویژه میر محمدحسین، فرزند میر محمدصالح، به بحث خواهد پرداخت.

در میان این سلسله شریف، برخى مشهورتر از دیگران هستند که «میر محمدصالح» یکى از آنان به شمار مى رود و حتى به عقیده برخى مورخان معاصر، وى در این خانواده بزرگ علمى، از دیگران مهم تر و بزرگ تر است.

تولد

میر محمدصالح به سال 1058 به دنیا آمد.([4]) اما در کتاب هاى شرح حال، نکته اى درباره زادگاه و محل رشد و بالیدن او ذکر نشده است هر چند مى توان حدس زد که او بیشتر عمرش را در اصفهان سپرى کرده است زیرا مدت سى سال در خدمت علامه مجلسى بوده([5]) و بیست سال نزد محقق خوانسارى شاگردى کرده و سال هاى آخر عمرش، شیخ الاسلامِ اصفهان گردیده است.

پدر

پدر محمدصالح، میر عبدالواسع نام داشت. سال تولدش در منابع ذکر نشده است اما از آنجا که در وقایع السنین و الأعوام وفاتش در 73 سالگى و 1098 هـ .ق. ذکر شده،([6]) مى توان گفت ولادت او به سال 1025 هـ .ق. رخ داده است.

علامه سید محسن امین از وى به عنوان «عالمى فاضل و معاشر مجلسى اول (پدر علامه مجلسى)»([7]) یاد کرده است. از کلام مؤلف وقایع السنین بر مى آید که او مدتى به تحصیل و تدریس اشتغال داشته است اما پس از چندى به «کدخدایى و کارهاى دیگر»([8]) روى آورده است. او در اواخر عمر نابینا گردیده و تنها به عبادت مشغول بوده است.([9]) محل دفن این عالم فاضل را درنجف اشرف، در سردابى نزدیک مضجع مطهر علوى ذکر کرده اند.([10])

استادان

شخصیت فرهیخته و داناى این نوشتار، سه استاد بزرگ داشته است و این سه، همه ارباب دانش و بینش و از اعلام وادى معنویت و فضیلت بوده اند. آنان عبارتند از:([11])

1. علامه محمدباقر مجلسى (1037 ـ 1110هـ .ق.).

شکوه این چهره آشناى شیعى، آشکارتر از آن است که توضیحى داده شود. او نقش ارزنده اى در احیا و ترویج تشیع و آثار و مآثر اهل بیت(علیهم السلام)داشته است. زحمت ها و سهم انکارناپذیر او در این راه دشوار به گونه اى بوده است که برخى گفته اند:

«شیعه، دین مجلسى است».([12])

یکى از ثمرات ورود علامه مجلسى به دستگاه صفویه، ایمنى بخشیدن به شیعیان و صاحب نفوذ کردن آنان در داخل و خارج ایران و جلوگیرى از برخى جنگ ها و خون ریزى هاى ناحق دولت صفویه بود. ثمره دیگر ورود علامه به این عرصه آن بود که او توانست با بهره گیرى از امکانات فراهم آمده، بسیارى از احادیث اهل بیت(علیهم السلام) را از کتاب ها و کتابخانه هاى مختلف و دور افتاده جهان، جمع آورى کند و در کتاب عظیم بحارالانوار ـ که بیش از صد جلد است ـ گرد آورد. علامه علاوه بر بحارالانوار، بیش از شصت کتاب و رساله دیگر بر جاى گذاشت.

میر محمدصالح، ضمن اینکه با دختر علامه مجلسى ازدواج کرد، سى سال نیز از محضر علمى و معنوى پدر همسرش توشه برگرفت. وى درباره علامه مى نویسد:

«حقوق او ]علامه[ بر این حقیر، عظیم و نامتناهى است».

کلام میر محمدصالح درباره علامه مجلسى در کتاب «حدائق المقربین» نشان مى دهد که وى مورد اعتماد علامه بوده و همواره در کنار او حضور داشته و استادش توجه شایانى به او داشته است. وى در این کتاب آورده است:

«و این حقیر ]میر محمدصالح[ کتب احادیث را در خدمت او ]علامه مجلسى [خواندم و در تاریخ هزار و هشتاد و پنج، اجازه براى حقیر نوشت و همه مؤلفات خود و مؤلفات سایر علما را که از مشایخ عظام خود اجازه داشت، به این حقیر اجازه داد و حقوق او بر این حقیر عظیم و نامتناهى است و حقوق ابوّت (پدرى) و تربیت و ارشاد بر این قاصر دارد و در اوایل حال، این قاصر حریص بودم بر تحصیل علوم عقلى و اوقات خود را صرف کتب حکمت مى نمودمتا آنکه به وسیله حج بیت الله الحرام به خدمت او مربوط شدم و سى سال در خدمت او از فیوضات او بهره مند مى گردیدم و استجابت دعوات و کرامات از آن معدن خیرات، مکرّر مشاهده نموده ام».([13])

2. ملا میرزا محمد بن حسن شیروانى (1098 ـ 1023 هـ .ق.)

وى متولد شیروان، ساکن اصفهان و مدفون مشهد مقدس و از دانشمندان مشهور عهد دولت صفویه است. در فقه، حدیث، کلام، حکمت، مناظره و جدل بى نظیر بود. وى در عتبات به سر مى برداما به امر شاه سلیمان صفوى به اصفهان بازگشت. علاوه بر میر محمدصالح، شاگردان بزرگ دیگرى چون میرزا عبدالله افندى (صاحب ریاض العلما) از دانش او بهره گرفته اند.

ملا میرزا محمد تألیفات ارزشمندى در موضوعات مختلف داشته و بیش از سى اثر به تحریر درآورده که از آن جمله است:

«اثبات عصمة الائمه من آیة «ان الأبرار لفى نعیم» من سورة هل اتى»، «اثبات النبوة و الامامة»، «اصالة البرائة»، «الجبر و الاختیار»، «شرح تهذیب شیخ طوسى» و... .([14])

میر محمدصالح درباره ملا میرزاى شیروانى نوشته است:

«مولانا میرزاى شیروانى ـ طیب الله رمسه ـ که استاد این قاصر است و در خدمت او، خوانده ام».([15])

این عالم ربانى در ماه هاى واپسین عمرش به شدت بیمار مى شود و در 65 سالگى از دنیا مى رود.

میر عبدالحسین خاتون آبادى درباره بیمارى و مراتب فضل او مى نویسد:

«از اخلاق فاضله او چه توان نوشت! در مدت یک سال و نیم بیمارى عظیمى به هم رسانید... و به نهایت مرتبه شدت و صعوبت رسید. و به قدرى که آن مرض مهلک، شدید شد، مراتب صبر و شکر و شکیبایى آخوند ]میرزاى شیروانى[ زیاد شد و در این مدت بیمارى از حالت اعتدال بیرون نرفت و با غنىّ و فقیر و وضیع و شریف در وقت عیادت هیچ مرتبه از مراتب تفقد از او مفقود نشد. سن شریفشان شصت و پنج الاّ چند روزى که خود فرموده اند که ده دوازده روزى مانده است که شصت و پنج تمام شود. عدیل او نبود و نخواهد به هم رسانید.»([16])

3. محقق خوانسارى (آقا حسین بن جمال الدین محمد 1016 ـ 1098 هـ .ق.).([17])

وى محقق و عالمى توانا بوده که در کلمات تعدادى از علما، از او به «علاّمه، یگانه زمان، استاد حکما و متکلمان و مربى فقیهان و محدثان» یاد شده است. چون ایشان بسیارى از علوم معقول و منقول را تدریس مى کرد، به «استاد کل فى کل» توصیف شده است. ریاست علمى و مذهبى بدو منتهى مى شد و در انجام امور مهم، اهتمام تمام داشت. گفته اند شاه سلیمان صفوى در بعضى از سفرهایش از وى خواست تا در غیابش، به امور رعیت و مملکت رسیدگى کند.([18])

محقق خوانسارى، استادان زیادى داشته است چنان که مى گفته است: «من شاگرد بشر هستم» که به فراوانى استادانش اشاره دارد. از محفل درسى او فضلا و عالمان بزرگى دانش اندوخته اند که از آن جمله اند: آقا جمال الدین محمد (پسرش)، رضى الدین محمد (برادرش)، مؤلف کتاب ریاض العلماء و برادرش، ملا میرزا شیروانى، سید نعمت الله جزایرى، شیخ جعفر قاضى.

میر محمدصالح نیز در «حدائق المقربین» نگاشته:

«و این حقیر قریب به مدت بیست سال در خدمت او تلمذ نمودم و حاشیه قدیم ]جلال الدین دوانى[، شرح اشارات و شفا و شرح مختصر اصول و شرح لمعه ]را[ در خدمت او خواندم.»([19])

محقق خوانسارى، آثار ارزشمندى به یادگار گذاشت. برخى از آنها عبارتند از: «ترجمه صحیفه سجادیه»، «ترجمه قرآن»، «تفسیر سورة الفاتحه»، «الجبر و الاختیار»، «حاشیه الهیات شفا»، «شرح کافیه ابن حاجب»، «شرح هیئت قوشچى».([20])

گرایش علمى

میر محمدصالح، گویا در اوایل تحصیل شوق فراوانى به علوم عقلى و فلسفى داشته است چنان که خود هنگام شرح حال استادش علامه مجلسى، مى گوید:

«در اوایل حال، این قاصر حریص بودم بر تحصیل علوم عقلى و اوقات خود را صرف کتب حکمت مى نمودم».

استادان وى در این عرصه، ملا میرزا شیروانى و محقق خوانسارى بوده اند (در بخش استادان، کلام میر محمدصالح در این باره نقل شده است).

تا این که در سفر خود به بیت الله الحرام، به سبب آشنایى با علامه مجلسى و تشویق او، از حکمت و علوم عقلى صرف نظر مى کند و به طور ویژه به دانش حدیث اهتمام مى ورزدبه طورى که در آثارش هیچ ردّى از فلسفه و منطق دیده نمى شود (چنان که موضوع آثار او حاکى از این امر است). البته ممکن است علاوه بر تشویق هاى علامه، وضعیت علمى آن زمان نیز در رغبت او به حدیث تأثیر داشته است زیرا چنان که خواهد آمد یکى از ویژگى هاى عصر میر محمدصالح، حدیث گرایى و رونق دانش حدیث بوده است.

در این میان، برخى آثار میر محمدصالح مانند «التهلیلیه»، «شرح من لایحضره الفقیه»، «رساله هلالیه»، نشان مى دهد که وى فقیهى صاحب نظر و مجتهد بوده است اما از مباحث تفسیرى، کلامى، حدیثى و اخلاقى غفلت نورزیده و آثارى را در این زمینه ها به یادگار گذاشته است. با این همه، از عناوین کتاب هاى وى این نکته به دست مى آید که به احتمال زیاد وى در این تألیفات، رویکردى حدیثى داشته است.

از پاره اى قراین و نکات که درباره میر محمدصالح نقل شده، معلوم مى شود که او از لحاظ علمى مورد اعتماد و عنایت علامه مجلسى بوده است به طورى که حکایت شده علامه مجلسى پیش از تألیف «زاد المعاد»، مردم را به کتاب «ذریعة النجاح» میر محمدصالح ارجاع مى داده است،([21]) همچنان که او به اشاره علامه، «شرح استبصار» را تصنیف و «شرح کافى» را تکمیل کرده است.([22])یکى از نوادگان علامه در یکى از آثارش گفته است:

«هرگاه معنى حدیثى از مجلد شانزدهم بحارالانوار بر تو مشتبه شد، به کتاب هاى روادع النفوس، تقویم المؤمنین و انوار المشرقیه (از تألیفات میر محمدصالح) مراجعه کن.»([23])

حاصل کلام آن که میر محمدصالح در فقه و حدیث تبحر داشته و تألیفات او عمدتاً بر اساس این دو محور بوده است.

تحولات علمى و فکرى

اصفهان تا پیش از سال 1000 هـ .ق. دو دوره شکوفایى علمى را نظاره گر بود. از آغاز این قرن نیز که پایتخت صفویه از قزوین به اصفهان انتقال یافت، این شهر بار دیگر از آبادترین شهرهاى ایران گردید.([24]) در واقع این دوره از پررونق ترین دوره هاى حوزه هاى علمیه اصفهان است که با دعوت دانشمندان جبل عامل به ایران و مرکزیت یافتن اصفهان در عهد صفویه، حوزه اصفهان به اوج شکوفایى رسید.([25])

عصر حکومت شاه سلیمان و سپس سلطان حسین صفوى، که بیشترین سال هاى عمر میر محمدصالح و فرزندش میر محمدحسین با این دو مصادف بود، حوزه هاى شیعى با رونق یافتن تألیف و تدوین و ترجمه و برپایى مجالس علمى و مناظره، در کنار عوامل دیگرى چون تثبیت جایگاه شیخ الاسلامى، تکریم عالمان دین، گسترش مدارس علوم دینى، از رونق کم نظیرى برخوردار گردید.([26])

این شکوفایى کم نظیر، البته با دو تحول و تغییر در عرصه اندیشه و دانش همراه بود و در دهه هاى پایانى عصر صفوى به اوج رسید و آن دو تحول حدیث گرایى و ضدیت با صوفى گرى است.

الف) حدیث گرایى

در این دوره پرداختن به دانش حدیث رواج یافت و کتاب هاى مهم حدیثى تدوین شدمانند «الوافى» (از فیض کاشانى متوفاى 1091 هـ .ق.)، «بحارالانوار» (از علامه مجلسى)، «عوالم العلوم» (از شیخ عبدالله بحرانى اصفهانى).

این گرایش حتى به آثار تفسیرى مهم آن دوره نیز سرایت کرد و تفاسیر نیز جنبه روایى یافتندمانند تفسیر «نورالثقلین» (از عبدالعلى بن حویزى متوفاى 1112)، «البرهان» فى تفسیر القرآن (از سید هاشم بحرانى متوفاى 1107).

شدت رویکرد حدیثى، دو تأثیر مهم به دنبال داشت: یکى مخالفت با حکمت و فلسفه و دیگرى تضعیف فقه اجتهادى.

تعارض با حکمت به گونه اى بود که حتى در برخى وقف نامه هاى مدارس علوم دینى (در همدان) به صراحت ذکر شده بود:

«هر گاه مدرّس و طلبه، به افاده علوم کلیه که مخالفت شریعت باشد، بدون نقض و ابطال و غیر اشتغال نمایند، وظیفه ایشان ]را[ قطع نموده و اخراج نمایند».

با وجود این، در اصفهان هنوز استادان بزرگى چون: آقا حسین خوانسارى به تدریس حکمت مشغول بودند و شاگردان زیادى در درسشان حضور مى یافتند. رواج گرایش حدیثى، که از اوایل سنه یازدهم آغاز شد، محدود شدن اجتهاد فقهى را نیز در پى داشت به عبارت دیگر، براى دست یابى به حکم فقهى تنها بر ترجمه احادیث بسنده مى شد و از بررسى هاى اصولى و قواعد کلى فقهى و استنتاجات عقلى کمتر استفاده مى گردیداما نیرومندى مکتب اجتهادى، مانع از تسلط فراگیر این حرکت بود. از این رو، در روزگار آخرین سلطان صفوى، هنوز در اصفهان عالمانى چون: آقا جمال خوانسارى، که چهره برجسته این حرکت بود، و بهاءالدین محمد اصفهانى مشهور به فاضل هندى (1062 ـ 1137 هـ .ق.) مؤلف «کشف اللثام»، همچنان به روش فقه اجتهادى پایبند بودند.

ب) ضدیت با تصوف

انحرافات فکرى و عملى تصوف موجب شد که از همان آغاز حکومت صفویه، دانشورانى که به حکومت صفوى راه مى یافتند، به مبارزه با این فرقه بپردازند. آغازگر این حرکت در عهد صفوى محقق کرکى بود که اولین اثر در این زمینه را به نگارش درآورد.

علامه مجلسى نیز تلاش هاى معتدلى در مبارزه با این فرقه داشت. پس از درگذشت علامه، مخالفان تصوف با تمسک به تلاش هاى علامه، به مبارزه با صوفیان و عقایدشان، شدت بیشترى بخشیدند و از مشى معتدل علامه خارج شدند.

این حرکت در دوره شاه سلطان حسین، آخرین شاه صفوى، نیز اوج گرفت و جزء سیاست رسمى مقامات دینى بود و حتى شاه برخى نمادهاى تصوف را در تشریفات حکومتى حذف کرد.([27])

علماى معاصر میر محمدصالح

میر محمدصالح در زمان حیات خویش، با عالمان برجسته اى هم عصر بود. در این جا به اختصار، به ذکر نام برخى از آنان بسنده مى کنیم:

1. محمد بن حرّ عاملى (1033 ـ 1104 هـ .ق.)

وى به سال 1072 راهى ایران شد و در اصفهان با علامه مجلسى دیدار کرد. وى منصب شیخ الاسلامى و قضاوت شهر مقدس مشهد را بر عهده داشت.([28])

2. امیر محمدباقر مدرس

وى نزد سلطان حسین منزلتى خاص داشت و آثارى را به درخواست سلطان به تحریر درآورد. شاه او را رئیس کل عالمان و بزرگان و اشراف و بزرگان و مجتهدالزمان قرار داده بود.([29]) با این که در زمان امیر محمدباقر، میر محمدصالح عهده دار منصب شیخ الاسلامى بوداما گزارش هایى که میر عبدالحسین خاتون آبادى در کتابش ذکر کرده، گویاى این است که میر محمدباقر بیشتر مورد توجه سلطان حسین بوده است.

3. آقا جمال خوانسارى

او فرزند آقا حسین خوانسارى است. در آن دوران که ترجمه از رونق خاصى برخوردار بود، وى نیز آثار متعددى در این عرصه بر جاى گذاشت همانند ترجمه «الفصول المختاره»، «شرح و ترجمه غررالحکم»، «ترجمه مفتاح الفلاح»، «شرح و ترجمه احادیث طینت»، «ترجمه صحیفه سجادیه» و... .

4. شیخ جعفر قاضى (حویزه اى کمره اى)

وى یک سال و نیم بعد از وفات استادش علامه مجلسى، به سمت شیخ الاسلامى و قضاوت اصفهان منصوب شد و به سال 1115هـ .ق. درگذشت.

5. میرزا عبدالله افندى

افندى همانند میر محمدصالح، شاگرد علامه مجلسى، آقا جمال خوانسارى و میرزا محمد شیروانى بود. او در تدوین بحارالانوار و جست و جوى کتاب هاى مورد نظر علامه مجلسى کوشا بود و سفرهاى متعددى بدین منظور انجام داد.

6. سید نعمت الله جزایرى

7. ملا محسن فیض کاشانى

جایگاه علمى و اجتماعى

درباره جایگاه علمى و اجتماعى خاندان میر محمدصالح باید به صراحت اعتراف کرد که در بیشتر ـ یا همه ـ آثار شرح حال نگارى، به طور مشروح، مطلبى نیامده است اما از مناصبى که میر محمدصالح و برخى از اعقابش داشته اند، این مطلب به خوبى استفاده مى شود که آنان حضورى فعال و تأثیرگذار در عرصه دانش و اندیشه و امور اجتماعى داشته و مقبول عام و خاص بوده اند.

براى پى بردن به جایگاه اجتماعى و علمى این خاندان، لازم است علاوه بر توجه به وظایف کسانى که به امامت جمعه و شیخ الاسلامى منصوب مى شده اند، به این نکته نیز عنایت شود که این دو منصب از میان ده ها عالم هر زمان به افرادى با شرایط علمى و مقبولیت خاص اعطا مى شده است.

امامت جمعه، منصبى بود که در هر عصر براى شهرهاى مهم از سوى حاکم به یکى از عالمان معروف اصفهان داده مى شد. در اصفهان معمولاً امام جمعه در هر زمان، نماز جمعه را در مسجد قدیم برگزار مى کرد.

شیخ الاسلام، منصب عالى روحانى بود که به یکى از بهترین عالمان روحانى داده مى شد و او به دعاوى شرعى، امر به معروف و نهى از منکر، نظارت بر امور حسبى و امور عالى روحانیون([30]) و نظارت بر تمام طلاق هاى رسمى، مدیریت اموال یتیم و افراد غایب مى پرداخت. به علاوه، اجازه اعمال دینى نیز از طریق دفتر شیخ الاسلام صادر مى شد.

اهمیت این منصب از زمان سلطان سلیمان اول به اوج خود رسید.([31]) شیخ الاسلام مى توانست مشروعیت و صلاحیت شخص سلطان را زیر سؤال ببرد و در امور داخلى دخالت کند. حدود احکام و فرامین با مشورت وى انجام مى شد.

شیخ الاسلامِ شهرهاى دیگر، زیر نظر شیخ الاسلام اصفهان انجام وظیفه مى کرد و عزل و نصب صاحبان این منصب در دیگر شهرها، با تأیید و تصویب و نظر شیخ الاسلام اصفهان بود.([32])

اولین شیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان در عهد صفوى، شیخ بهایى است و پس از او حکیم و فقیه میر محمدباقر دامادتا این که این امر به ملا محمدتقى مجلسى تفویض گردید. پس از درگذشت او، این مناصب به فرزندش علامه محمدباقر مجلسى تفویض گردید. با رحلت علامه، با وجود اعیان و معاریف بزرگ اصفهان، امامت جمعه و ریاست دینى و شیخ الاسلامى، به میر محمدصالح، داماد علامه مجلسى و سپس به میر محمدحسین واگذار شد. پس از او دو شخص دیگر از غیر این خاندان، امام جمعه گردیدنداما دوباره این مسئولیت به اعقاب میر محمدصالح بازگشت ابتدا به میر محمدمهدى (متوفاى 1183 هـ .ق.) فرزند بزرگ میر محمدحسین خاتون آبادى، پس از او به میر عبدالباقى، فرزند دیگر میر محمدحسین و پس از او به میر محمدحسین، فرزند میر عبدالباقى.

تا سال 1348 هـ .ق. همچنان این سمت بر عهده این خاندان بود. از این پس تا بیست سال، اصفهان امام جمعه نداشت تا این که در سال 1368 هـ .ق، میر محمدمهدى سلطان الادبا به امامت جمعه اصفهان منصوب شد. وى آخرین امام جمعه از این سلسله است. گفتنى است که امام جمعه هاى تهران نیز از اولاد میرمحمدمهدى، فرزند میر محمدحسین، فرزند میر محمدصالح خاتون آبادى بوده اند.([33])

تألیفات

میر محمدصالح خاتون آبادى، آثار گوناگونى را در موضوعات مختلف تألیف کرد که نام برخى از آن ها در کتابخانه هاى خطى دیده مى شود. این آثار عبارتند از:

1. آداب سنیه

نسخه اى از این کتاب نزد آیت الله سید محمدعلى روضاتى موجود و تألیف آن سال 1120 هـ .ق. پایان پذیرفته است. این اثر فقهى، طى سه مقاله به مسائل و احکام مربوط به بردگان (غلام و کنیز) پرداخته است.([34])

2. حدائق المقرّبین([35])

در مورد احوال ملائکه، انبیا، ائمه اطهار و علما و فضیلت برخى بر بعضى دیگر به نگارش درآمده است. مؤلف، در حدیقه پنجم این اثر، به شرح حال سى تن از عالمان پرداخته است که از کلینى آغاز و به علامه مجلسى ختم مى شود. شیوه میرمحمدصالح این است که اغلب در آغاز آثارش، فهرست مطالب را مى آوردبه عنوان مثال در فهرست مطالب حدیقه چهارم آورده است:

«حدیقه چهارم: در تفضیل فاطمه زهرا(علیها السلام)بر همه زنان عالمیان. و این حدیقه مشتمل است بر هفت باب: باب یک، در بیان فضیلت فاطمه زهرا(علیها السلام). باب دو، در بیان فضیلت خدیجه کبرا. باب سه، در بیان فضیلت حضرت مریم(علیها السلام). باب چهار، در بیان فضیلت آسیه(علیها السلام). باب پنج، در بیان تفضیل فاطمه زهرا(علیها السلام) بر ایشان. باب شش، در بیان بعضى نساء طاهرات و بقیه زوجات طاهرات حضرت رسالت(صلى الله علیه وآله). باب هفت، در بیان سایر نساء مکرمات که از تتبع اخبار و روایات ظاهر مى گردد. و در این باب 21 نفر از آن نساء طاهرات ایراد مى شود.»([36])

مؤلف در خاتمه این اثر، به ویژگى هاى مقربان درگاه الاهى پرداخته و به تفصیل، پنج صفت آنان را برشمرده است. در واقع حدائق المقربین، با یک دستورالعمل اخلاقى پایان مى پذیرد.این دستورالعمل، به طور فهرستوار چنین است:

«... اکنون گویم که اى عزیز! تتبع کن و تفحص نما و هر که را محلاً به این فضایل بینى، او را مقرب درگاه الاهى و گرامى شناس. آن فضایل چند امر است:

فضیلت اول، آن که عالم باشد چه، مکرر در حدائق سابقه، مذکور ساختیم که هیچ سببى از اسباب قرب الاهى اقوا از علم نیست... و لیکن علمى که موجب قرب است، آن علمى است که به وسیله آن علم، معرفت الاهى...، معرفت کامل به احوال و مراتب جلیله رسول خدا و ائمه هدا (علیهم التحیة و الثناء) حاصل شود و به وسیله آن علم، عالم، عارف به احکام دین گردد... مطلع گردد بر عیوب نفس خود و صفات ذمیمه اى که در نفس او راسخ شده است... .

فضیلت دوم، آن که عامل باشدیعنى به مقتضاى علم خود، عمل نماید و محرمات الاهى را ترک کند و در مراعات اوامر و نواهى، مسامحه و مساهله ننماید و معصیت را سهل نشمارد... .

فضیلت سوم، آن که احتیاط تمام داشته باشد و مداهنه در دین الاهى ننماید و هر گاه مسائل دینى از او سؤال کنند، اگر اجتهاد در آن مسئله نکرده باشد، جواب نگوید و اگر اجتهاد کرده باشد، تقیه و رعایت نکند... مطابق شرع و موافق شرع حق بگوید و تدلیس و تلبیس ننماید... .

فضیلت چهارم، آن که تهذیب اخلاق کرده باشدیعنى اخلاق رذیله و صفات ذمیمه، که در نفس آدمى کامن و پنهان مى باشد و محرک آدمى بر معاصى و گناهان مى شود و مانع از رسیدن به مراتب قرب و رضوان مى گردد، آن ها را از نفس خود سلب کند... این اخلاق رذیله بسیار است و شعب بسیار نیز دارد...: اول، تکبر... دویم، حسد... سیم، بخل... چهارم، حرص... پنجم، طول امل (آرزوهاى دراز)... ششم، ریا... هفتم، عُجب... .

فضیلت پنجم، آن که اجتناب کند از شبهات. و مراد از شبهات، امورى است که حال آن ها مشتبه باشد و احتمال حرمت و حلیت، هر دو داشته باشد... .»([37])

گفتنى است که در حدیقه پنجم این کتاب، میر محمدصالح به ذکر سه تن از استادانش پرداخته است (در بخش استادان مطالبى از آن نقل شد).

3. ذریعة النجاح فى اعمال السنه

این کتاب که در عصر شاه سلیمان صفوى (متوفاى 1105 هـ .ق.) تألیف شده، در بیان اعمال و ادعیه معتبر سال و پاره اى از زیارات و فضائل هر یک از ماه ها و آداب آن ها و مشتمل بر یک مقدمه، دوازده باب و خاتمه است.

4. اصول العقائد([38])

5. اسرار الصلوة([39])

6. اسماء من استبصر من العلماء و رجع الى الطریقة الاثنى عشریه

چنان که از نام کتاب پیداست، این کتاب به ذکر نام برخى از عالمان اهل سنت پرداخته که به مذهب حق تشیع هدایت یافته اند. صاحب روضات الجنات، از این کتاب، شیعه شدن عبدالرحمن جامى را نقل کرده است.([40])

7. الانوار المشرقه([41])

8. الایمان و الکفر([42])

9. اثبات عصمة الائمه([43])

10. احوال الملائکه([44])

11. تفسیر سورة الفاتحه([45])

12. تفسیر سورة الاخلاص([46])

13. التهلیلیه رساله اى است در بیان حکم تهلیل در آخر اقامه و این که یک مرتبه یا دو مرتبه باید گفته شود.([47])

14. تکملة مرآة العقول([48])

15. الحدیقة السلیمانیه([49])

16. روادع النفوس فى الاخلاق و المواعظ

این اثر، فارسى است و مشتمل بر مقدمه (در نکوهش گناه و انواع عقوبت ها) و سه باب است: باب اول در تعداد و نام گناهان کبیره، باب دوم در روایاتى که مشتمل بر نکوهش و عقوبت هاى گناهان است، باب سوم در سایر امورى که نهى شده اند. خاتمه کتاب هم به مواعظ و غیر آن اختصاص یافته است.([50])

17. شرح من لایحضره الفقیه([51])

18. کتاب المزار([52])

19. النجم الثاقب فى اثبات الواجب([53])

20. الهدایه فى حکم اثبات رؤیة الهلال بحکم الحاکم([54])

موضوع این اثر، حجیت یا عدم حجیت حکم حاکم در اثبات اول ماه هاى قمرى است. نویسنده به عدم حجیت معتقد است و براى مدعاى خود دلایلى مى آورد و به ادلّه مخالفان پاسخ مى گوید.

21. رساله اى در هلال([55])

میر محمدصالح پس از تألیف اثر قبل، این رساله را با تغییراتى به زبان فارسى مى نگارد که محتواى آن مشابه اثر قبلى است.([56])

وى گذشته از تألیفات مذکور، آثار دیگرى نیز داشته است که از ذکر آنها پرهیز شد.([57])

فرزندان

میر محمدصالح چند فرزند پسر داشته است که عبارتند از: میر محمدحسین، میر زین العابدین، میر سید محمد، میر جعفر و میر سید على. مشهورترین فرزندش، میر محمدحسین است که کسانى چون علامه سید محسن امین، بیش از پدرش به شرح حال او پرداخته اند. اوصافى که درباره اش به کار رفته، نشان مى دهد که او در علم و عمل داراى منزلتى والا بوده استچنان که گفته اند او «عالم، فاضل، جلیل، زاهد، جامع فنون و علوم دینى، یگانه زمان در فقه و حدیث و تفسیر»([58]) است.

وى از پدرش، علامه مجلسى، آقا جمال خوانسارى، آقا حسین خوانسارى، سید على خان کبیر (شارح صحیفه سجادیه) و بعضى از فضلاى بحرین اجازه نقل روایت داشته و نیز از شاگردان آقا باقر بهبهانى بوده است.

علامه بحرالعلوم (صاحب کرامات معروف)، زین العابدین خوانسارى، فرزندش سید عبدالباقى و سید نصرالله حائرى هم از او اجازه نقل روایت دریافت داشته اند.([59])

میر محمدحسین مدتى امامت جمعه اصفهان را بر عهده گرفت و سپس این افتخار نصیب دو فرزندش شد.([60])ایشان در اواخر عمرش، با تکلف مقام شیخ الاسلامى را پذیرفت.([61]) این عالم جلیل القدر، که فاضل قزوینى او را با کلماتى چون: «صدر الفضلاء، بدرالعلماء، نخبة الاتقیاء، عظیم القدر و فخیم المکان» یاد کرده، هنگام تسلط افغانى ها بر شهر اصفهان مورد شکنجه و اذیت آنان قرار مى گیرد. خود وى در «مناقب الفضلاء»، از مرارت ها، ستم ها، کشتارها، و قحطى زدگى حاصل از چپاول گرى سال هاى سیطره افغان ها بر اصفهان و شهرهاى دیگر به تلخى یاد کرده است و از جور و جفایى که بر دانشمندان روا داشته اند، شکوه کرده و گفته است که:

سختى هاى آن دوران، تأثیر شگرفى در روحیات وى داشته و او را بیش از گذشته به آخرت متوجه ساخته است. شدت حوادث و اوضاع به گونه اى بوده است که میر محمدحسین ناچار مى شود اصفهان را ترک کند و به خاتون آباد پناه ببرد.([62])

در تاریخ مطلبى درباره وى ثبت شده است که اوج قدرت روح و سازش کار نبودن وى با ظلم را نشان مى دهد. منقول است که نادرشاه از میر محمدحسین خواستار فتوایى در تکفیر و جواز قتل عثمانى ها و غارت اموالشان شداما او که چنین فتوایى نداشت، از خواست شاه سر باز زد که بسیار بر نادر ناخوشایند بودبه طورى که میر محمدحسین آثار ناخشنودى را در چهره شاه مى بیند. ولى با صراحت و شجاعت به او مى گوید:

«اگر این فتوا بر تو گران و بزرگ است، ما فتواى به غیر حق نمى دهید بلکه از تحت امرت خارج مى شویم و به شهرهاى دیگر مى رویم.»

گفته اند شاه بسیار ناراحت شد، اما سخنى نگفت.([63])

میر محمدحسین خاتون آبادى سال 1151 هـ .ق. درگذشت و در مشهد مقدس دفن شد.([64])

او صاحب دو پسر به نام هاى میر محمدمهدى و میر عبدالباقى بود که حاصل ازدواج با دختر دایى اش (میرزا محمدصادق، فرزند علامه مجلسى) است. این دو نوه میر محمدصالح نیز اهل فضل و علم و کمال بوده اند (شرح حال کوتاهى از این دو نیز خواهد آمد).

تألیفات

میر محمدحسین، این دانشمند متبحر خاتون آباد، تألیفات سودمندى هم از خود به یادگار نهاد که بدین قرار است:

1. مناقب العقلاء فى ریاض العلماء.([65])

این اثر اجازه اى مفصل به شاگردش زین الدین على خوانسارى و مشتمل بر مطالب مهم رجالى و تاریخى و وصایاى اخلاقى است که در ایام محاصره اصفهان به وسیله افغانها و کوچ او به خاتون آباد به رشته تحریر درآمده است. در همین اثر، وى از حمله و کشتار افغانیان یاد مى کند. نگارش «مناقب الفضلاء» در خاتون آباد، سال 1138 هـ .ق. به پایان رسید. این مطلب نشان مى دهد که هجرت او از اصفهان به روستایش، در حدود همین سال بوده است.

به هر حال، «شیوه علماى اعلام این بوده است که در خاتمه اجازات، شاگردان خود را ملزم به رعایت احتیاط مى کردند و گاهى سفارش هاى اخلاقى را در پایان اجازه به مُجاز گوشزد مى کردند.»([66]) میر محمدحسین از این شیوه در این اثر پیروى مى کند و مى نویسد:

«اما سفارش هایى که استادان عادت دارند اجازه هاى خود ـ به شاگردانشان ـ را با آن به پایان برسانند و از شاگرد بر عمل به آن، تعهد بگیرندهمان گونه که خودشان ملزم شده اند، ]برایت بر مى شمارم هر چند آن دانشمندِ سرآمد، بالاتر از آن است که مثل من به او پند دهد.»([67])

سپس توصیه هایى را در پرهیزگارى، مراقبت در حدود الاهى و یاد خدا، همراه با برخى اذکار و بیان فضیلت آن ها با استفاده از احادیث، براى شاگردش مى نگارد. نویسنده این اثر، به شرح حال برخى عالمان اشاره مى کند. متن کامل مناقب الفضلاء براى اولین بار، با دست خط یکى از دانشوران در کتاب نفحات الروضات به چاپ رسیده است.([68])

2. الحاشیة على الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیه([69])

3. الحاشیة على الشرح الجدید التجرید([70])

4. خزائن الجواهر فى اعمال السنة([71])

5. رسالة فى الزکوات و الاخماس و اللقط([72])

6. البداء([73])

7. السبع المثانى([74])

8. کلمة التقوى فى تحریم الغیبة([75])

9. مفتاح الفرج فى الإستخارات([76])

10. حکم النکاح بین العیدین([77])

11. الالواح السماویه فى اختیارات ایام الاسبوع و السنة([78])

12. ترجمه ملحقات صحیفه سجادیه([79])میرمحمدحسین در مقدمه این اثر مى نگارد:

«... چون جد علامه ام مجلسى ـ قدس الله روحه الشریف ـ چند دعا در روایات غیر مشهوره صحیفه کامله یافته و آن ها را الحاق به صحیفه نموده و عالم ربانى آقا حسین خوانسارى ـ طاب ثراه ـ صحیفه کامله را ترجمه نموده، این دعاها تا حال ترجمه نشده، لهذا این فقیر کثیر التقصیر این دعاها را تصحیح و ترجمه نمود.»([80])

اعقاب میر محمدصالح

الف) میر محمد عبدالباقى

وى که فرزند میر محمدحسین و نواده میر محمدصالح است، از عالمان نیمه دوم قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم است. عبدالباقى در علوم معقول و منقول ماهر بود و در اصفهان تدریس مى کرد. وى مورد توجه عالمان زمانش و از مشایخ علامه مجلسى بود.

نقل شده است: زمانى که میرعبدالباقى به عتبات مشرف گردید، همه عالمان آن سامان به حضورش شتافتندتا از او به جهت علوّ اسنادش، اجازه روایت دریافت کنند.

او استادان و مشایخ اجازه بزرگى داشت از آن جمله است: پدرش میر محمدحسین، شیخ یوسف بحرانى، میرزا ابوالقاسم مدرس و ملا محمد جعفر کشمیرى.

کسانى که از او اجازه نقل روایت داشتند، از این قرارند: سید بحرالعلوم، میرزا حیدر على مجلسى، آقا سید على کربلایى، فرزندش میر محمدحسین.

میر عبدالباقى داراى تألیفاتى بوده است که از آن میان مى توان اشاره داشت به: «اکمال الاعمال» در استکمال اقبال سید بن طاووس، «جامع در اعمال ماه رمضان» و «ریاض رضوان در زیارت حضرت رضا».(علیه السلام)

غروب این ستاره دانش و فضیلت به سال 1208 هـ .ق. رخ داد و در نجف اشرف ایوان علما دفن شد.([81])

ب) میر محمدحسین، (متوفاى 1233 هـ .ق.)

وى فرزند عبدالباقى مذکور، یازدهمین امام جمعه اصفهان است. او مدت ها از شاگردان علامه محمدباقر وحید بهبهانى و عده اى دیگر از فقیهان بود. او تدریس هم مى کرده و مجلس درس پر رونق و باشکوهى داشته است به طورى که گفته اند در محفل درس میر محمدحسین، حدود هشتصد نفر شرکت مى جسته اند و نیز اقامه جمعه و جماعت او بى نظیر بوده است (گویا بى نظیرى آن به تعداد زیاد شرکت کنندگان در نمازش مربوط مى شود). از تألیفات اوست: «رساله اى در منجزات مریض»، «رساله ردّ پادرى([82]) نصرانى»، «رساله عملیه براى مقلدین».([83])

غروب ستاره

ستاره پر فروغ خاندان خاتون آبادى، پس از سال ها روشنى بخشیدن، سرانجام به سال 1126 هـ .ق. غروب کرد. بنا بر قولى پیکرش در نجف اشرف دفن شد.([84])

در اعیان الشیعه([85]) و مواضع متعددى از کتاب ذریعه و برخى کتاب هاى دیگر، سال وفات میر محمدصالح 1116 هـ .ق. ذکر شده است اما با توجه به نکات ذیل، قطعاً او پس از سال 1120هـ .ق. درگذشته است.

1. چنان که گذشت، تاریخ نگارش آداب سنیه، سال 1120هـ .ق. بوده است.

2. بنابر گزارش میر عبدالحسین خاتون آبادى، میر محمدصالح در سال 1122هـ .ق. در قید حیات بوده است.([86])

3. همو در وقایع سال 1124هـ .ق. از معزول شدن میر محمدصالح از منصب شیخ الاسلامى و سپس نصب مجدد او به سال 1125 خبر داده است.([87])


[1]. دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 165.

[2]. خاتون آباد، در گذشته نزدیک روستاى «گَوَرت» از بلوک «جى»، در دو فرسخى شرق اصفهان بوده است اما اکنون با گسترش این شهر، یکى از محلات آن محسوب مىشود.

[3]. رجال اصفهان، دکتر سید محمدباقر کتابى، ج 1، ص 52 و 53.

[4]. علامه مجلسى مرد علم و دین، على دوانى، ص369.

[5]. در اینکه میر محمدصالح، داماد محمدتقى مجلسى است یا داماد فرزندش علامه محمدباقر مجلسى، برخى از صاحبان تراجم نظر اول را پذیرفتهاند اما بیشتر آنان قول دوم را مقدم داشته اند. با توجه به مطالبى که پژوهشگر معاصر على دوانى، از کتابهاى انساب خاندان مجلسى، مرآة الأحوال و فوائد رضویه نقل کرده، قول دوم صحیح است. ر.ک: همان، ص369 و 370.

[6]. وقایع السنین و الاعوام، میر عبدالحسین خاتونآبادى، انتشارات اسلامیه، ص 517. مؤلف این کتاب برادر مادرى میر عبدالواسع است. معروفترین اثر وى، همین کتاب است که به بیان وقایع از ابتداى خلقت تا سال 1195 هـ .ق. پرداخته است. میر عبدالحسین هم از عالمان برجسته این خاندان به شمار مىرود.

[7]. اعیان الشیعه، ج 8، ص 131.

[8]. وقایع السنین و الاعوام، ص 517.

[9]. همان، ص 543.

[10]. رجال اصفهان، سید محمدباقر کتابى، ج 1، ص 54.

[11]. نام استادان بدون ترتیب ذکر شده است.

[12]. ریحانة الادب، ج 5، ص 193.

[13]. علامه مجلسى بزرگمرد میدان علم و دین، على دوانى، ص 369. تذکر: عبارتهایى که جناب آقاى على دوانى نقل کردهاند از نسخه خطى حدائق المقربین است.

[14]. ریحانة الادب، ج 5، ص 388 ـ 386.

[15]. علامه مجلسى بزرگمرد میدان علم و دین، ص 370.

[16]. وقایع السنین و الاعوام، ص 543.

[17]. اعیان الشیعه، مجلد 6، ص 149.

[18]. ریحانة الادب، ج 5، ص 239.

[19]. علامه مجلسى بزرگمرد علم و دین، ص 369 و 370.

[20]. اعیان الشیعه، مجلد 6، ص 149 و 150ریحانة الادب، ج 5، ص 241.

[21]. ذریعه، ج 10، ص 32.

[22]. اعیان الشیعه، مجلد نهم، ص 371 و 372.

[23]. همان.

[24]. حوزههاى علمیه در گستره تاریخ، امیرکبیر، ج 1، سید على رضا سید کبارى، ص 453.

[25]. همان، ص 456.

[26]. صفویان نماد اقتدار ایران، انتشارات نورالسجاد (قم)، ج 1، حجت الاسلام محمدباقر پورامینى، ج 2، ص 316.

[27]. در این بخش، از کتاب صفویه از ظهور تا زوال، نوشته حجت الاسلام رسول جعفریان استفاده شده است.

[28]. صفویان نماد اقتدار ایران، ج 2، ص 345.

[29]. ر. ک: وقایع السنین و الاعوام، ص 561.

[30]. رجال اصفهان، ج 1، ص 57.

[31]. یادنامه علامه مجلسى، به اهتمام مهدى مهریزى و هادى ربانى، ج 3، ص 329 و 330.

[32]. همان، ص 350.

[33]. رجال اصفهان، ج 1، ص 60 ـ 56. در آغاز نوشتار اشاره شد که این سلسله به «امام جمعه»، شهرت یافتهاند. با توجه به مطالب مذکور به خوبى علت این نامگذارى آشکار مى شود. نکته دیگر این که، در این سلسله نامهایى چون میر محمدحسین، میر محمد، میراسماعیل، میر صالح بارها تکرار مىشود که نباید خواننده دچار اشتباه شود.

[34]. فهرست کتب خطى کتابخانههاى اصفهان، آیت الله سید محمدعلى روضاتى، ج 1، ص 77 ـ 72.

[35]. ذریعه، ج6، ص 289.

[36]. فهرست کتب خطى کتابخانههاى اصفهان، ص 81.

[37]. این دستورالعمل اخلاقى به طور کامل در نشریه پیام حوزه (ش 17، بهار 1377، ص 139 ـ 125) به چاپ رسیده است.

[38]. ذریعه، ج 2، ص 197.

[39]. همان، ص 48.

[40]. همان، ص 68.

[41]. همان، ص 440.

[42]. همان، ص 516.

[43]. ریحانة الادب.

[44]. ذریعه، ج 1، ص 306.

[45]. همان، ج 4، ص 339.

[46]. همان، ص 335.

[47]. همان، ص 516.

[48]. ذریعه این کتاب را ذکر نکرده، ولى در ریحانة الادب آمده است.

[49]. همان، ج 6، ص 385.

[50]. همان، ج 11، ص 256.

[51]. همان، ج 14، ص 94.

[52]. همان، ج 20، ص 319.

[53]. همان، ج 24، ص 69.

[54]. همان، ج 25، ص 239 و ج 11، ص 230.

[55]. ریحانة الادب.

[56]. از دو اثر اخیر چندین نسخه خطى (از جمله فهرست نسخ کتابخانه آیت الله نجفى، ج 18، ص 56) موجود است. این دو اثر قرار است به همت پژوهشگر حوزه، حجت الاسلام رضا مختارى همراه با مجموعه مقالات دیگر هلالیه به زیور طبع آراسته گردد.

[57]. ر. ک: ریحانة الادب، ج 2، ص 102.

[58]. اعیان الشیعه، مجلد 9، ص 253.

[59]. ریحانة الادب، ج 2، ص 100 اعیان الشیعه، مجلد 9، ص 253.

[60]. رجال اصفهان، ج 1، ص 57.

[61]. فیض قدسى، ترجمه سید جعفر نبوى، ص 245.

[62]. اعیان الشیعه، مجلد 9، ص 253فیض القدسى، ترجمه سید جعفر نبوى، انتشارات علمى و فرهنگى، ص 245.

[63]. تتمیم امل الامل، عبدالنبى قزوینى، کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، ص 126 و 127.

[64]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 252 ذریعه، ج 24، ص 69 و منابع دیگر.

[65]. الذریعه، ج 24، ص 69گفتنى است مناقب الفضلاء، نسخههاى خطى فراوانى دارد و قسمتى از آن به همراه ترجمه آن در نشریه پیام حوزه به چاپ رسیده است (ر.ک: پیام حوزه، نشریه شوراهاى حوزه علمیه، ش 10 و 11، ص 190 به بعد.).

[66]. پیام حوزه، ش 10 و 11، ص 190.

[67]. همان، ص 205.

[68]. ر.ک: نفحات الروضات، شیخ محمدباقر الفت، ص 477 ـ 510.

[69]. الذریعه، ج 6، ص 385.

[70]. همان، ص 114.

[71]. همان، ج 7، ص 154.

[72]. همان، ج 12، ص 45.

[73]. همان، ج 3، ص 54.

[74]. همان، ج 11، ص 130.

[75]. همان، ج 18، ص 122.

[76]. همان، ج 21، ص 338.

[77]. ریحانة الادب، ج 2، ص 100.

[78]. همان.

[79]. فهرست کتب خطى کتابخانه مرکزى و مرکز اسناد آستان قدس رضوى، ج 15، ص 431.

[80]. دو تذکر: 1. برخى از آثار میر محمدحسین که در ریحانة الادب (ج 2، ص 100) ذکر شده، در کتاب الذریعه از آثار میر محمدصالح دانسته شده است. این آثار را در اینجا ذکر نکردیم. 2. آثار میر محمدحسین، بجز مناقب الفضلاء، تا کنون مخطوط باقى مانده ,,,اند و به صورت پراکنده در کتابخانههاى خطى موجودند.

[81]. رجال اصفهان، ج 1، ص 87 و 88.

[82]. کشیش.

[83]. منبع پیشین، ص 93. شرح حال سایر چهرههاى این خاندان به ویژه در این کتابها آمده است: وقایع السنین و الأعوام، رجال اصفهان و علامه مجلسى بزرگمرد علم و دین.

[84]. الذریعه، ج 4، ص 397.

[85]. ر.ک: اعیان الشیعه، ج 6، ص 271.

[86]. ر.ک: وقایع السنین والاعوام، ص 561.

[87]. ر.ک: همان، ص 565.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام میرمحمدصالح
نام خانوادگی خاتون آبادى
نام پدر میر عبدالواسع
نام معروف میرمحمدصالح خاتون آبادى
نسب امام زین العابدین علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 1027
تاریخ تولد (قمری) 1058
مکان تولد ایران،اصفهان
تاریخ فوت (شمسی) 1093
تاریخ فوت (قمری) 1126
مکان فوت ایران،اصفهان
مکان دفن عراق،نجف اشرف

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد چهارم

کتاب گلشن ابرار - جلد چهارم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS