نویسنده: محمدمهدی رشادتی
آنچه در پی میآید گلچینی از آموزههای سیره اخلاقی امام حسین(ع) است که در قالب ده نکته بیان شده است.
اینک با هم آن را از نظر میگذرانیم.
تواضع:
امام حسین(ع) روزی از محلی عبور میکرد. عدهای از فقرا بر روی عباهای پهن شده خود نشسته بودند و نان پارههای خشکی میخوردند. امام(ع) وقتی از کنار آنها گذشت تعارفش کردند و او هم پذیرفت. نشست و تناول کرد و آنگاه به آنان گفت: «ان الله لایحب المتکبرین»(نحل/22) یعنی خداوند متکبران و مردم مغرور و از خود راضی را دوست نمیدارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنان هم دعوت حضرت را قبول کردند و همراه امام(ع) به منزل رفتند. سیدالشهداء(ع) دستور دادند هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.(جلاءالعیون ص501)
بی ادعایی:
از امام حسین(ع) پرسیدند: چگونه صبح کردید. (حالتان چطور است) فرمودند: صبح کردهام در حالی که پروردگاری دارم که ناظر اعمال من است و آتش جهنم در مقابل من است و مرگ، مرا تعقیب میکند تا جان مرا بگیرد و حساب و محاسبه (در دنیا و قیامت) مرا احاطه نموده است و من در گرو اعمال خود هستم.
اینگونه نیست که هرچه را بخواهم و دوست داشته باشم همان برایم پیش آید و بتوانم به آن برسم و نیز اینگونه نیست که هرچه را که دوست نداشته باشم بتوانم از خودم دور کنم. زیرا تمام امور، دست دیگری (خدا) است. اگر بخواهد مرا عذاب میکند و اگر بخواهد مورد عفو قرار میدهد. بنابراین کدام فقیر از من فقیرتر است. (پیشوای سوم ص 30)
خود را از دیگران پایین تر دیدن:
از امام حسین(ع) درباره ادب پرسش کردند که ایشان در پاسخ فرمودند: ادب آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص 812) چنانچه همین فرمایش کوتاه امام(ع) را خوب مورد توجه قرار دهیم، نتایج و آثار درخشانی را در روابط فردی و اجتماعی و اصلاح رفتارها در پی خواهد داشت.
به عنوان مثال:
1) وقتی دیگران را بهتر و بالاتر از خود دانستیم قطعا به او بی احترامی نمی کنیم.
2) از مردم غیبت نکرده و دنبال عیوب آنان نخواهیم بود.
3) هنگامی که مردم بهتر از ما دیده شوند، برای آنها ناز و افاده و تکبر نمیفروشیم بلکه برعکس بالهای تواضع و فروتنی را برای آنها خواهیم گشود.
4) در برخورد با یکدیگر تلاش میکنیم جلوتر سلام کرده و ادب را رعایت نماییم.
5) کوشش میکنیم که به سخنانش توجه نموده و حتی الامکان آنها را بکار بندیم.
6) اگر واقعا سایرین را بالاتر و بهتر از خود دانستیم، آنگاه دعوا، مجادله و بگو و مگوهای بی حاصل با آنان بوجود نمیآید.
7) هیچ گاه به ظاهر مردم قضاوت ارزشی نمیکنیم حتی رفتارهای زشت و بد آنها را دلیل بالاتر بودن خود نمیشناسیم.
8) با این رویکرد، دوستیها، رفاقتها، محبتها و همدلیها افزایش مییابد.
9) از حیث روحی و روانی، آرامش از دستاوردهای ارزشمند آن خواهد بود.
عفو و گذشت (عذرپذیری):
امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) نقل میفرمایند که چنین شنیدم:
اگر مردی در این گوشم (اشاره به گوش راست خود کردند) مرا دشنام دهد و در گوش دیگرم (اشاره به سمت چپ) از من پوزش بخواهد، عذر او را میپذیرم. چرا که امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) برایم نقل کردند که از جدم رسول الله شنیدم که میفرماید: بر حوض کوثر وارد نمی شود کسی که پوزش و عذر مردم را قبول نکند، اعم از اینکه عذرش موجه و قابل قبول باشد و یا موجه نباشد. (میزان الحکمه ج1 ص 81)یکی از اساسی ترین ارزشها و مکارم اخلاقی در زندگی اجتماعی و روابط انسانها گذشت از خطاهای دیگران و پذیرش عذر آنهاست. این ویژگی میتواند دشمنیها را ریشه کن کند و محبت و وحدت در پی داشته باشد. زیرا آدمیان در روابط اجتماعی خود قطعا دچار اشتباه و خطا میشوند و روزی نیز اکثرا پشیمان شده و در پی عذرخواهی بر میآیند. به همین دلیل به منظور صیانت از استحکام روابط فیمابین، عذرخواهیها را پذیرا باشیم که در این صورت کینهها و دشمنیها جای خود را به دوستیها و مهربانیها خواهد داد.
شیعه واقعی:
مردی به امام حسین(ع) عرض کرد: من شیعه شما هستم. حضرت فرمود: چیزی را ادعا نکن که خداوند تکذیبت کند. شیعیان واقعی ما کسانی هستند که قلبشان از غل و غش و خیانت پاک باشد. فقط بگو که از دوستان و علاقمندان ما هستی. هم چنین شخصی به امام(ع) گفت: من از شیعیان شمایم. امام فرمود: از خدا بترس و ادعای چیزی نکن که خداوند به تو بگوید دروغ میگویی و با ادعای خود به راه کج میروی. شیعیان ما آنهاییاند که دلشان از هر نیرنگ و دسیسه پاک است. بگو ما از دوستان شما هستیم.
نیز کسی به سیدالشهداء(ع) گفت: من از شیعیان شما هستم. امام فرمود: طبق این ادعا مانند حضرت ابراهیم(ع) هستی که خداوند درباره او چنین میفرماید: ابراهیم از شیعیان است زیرا با قلبی سلیم به درگاه خداوند آید (صافات/82-83)- به خودت نگاه کن، اگر قلب تو مانند قلب ابراهیم(ع) باشد، تو از شیعیان ما هستی ولی اگر دل تو به آن درجه نمیرسد که از هر نوع غل و غشی پاک و پاکیزه باشد، تو از دوستداران ما خواهی بود. (داستانهای روایی ص500)
حفظ کرامت انسان:
مردی انصاری از امام حسین(ع) تقاضای مقداری پول کرد. امام فرمود: ای برادر! آبروی خود را از درخواست حضوری نگهدار و حاجت خود را به وسیله نامه ای برایم بنویس. هرچه ترا شاد کند آن را انجام خواهم داد. او نوشت: ای اباعبدالله! فلانی از من پانصد اشرفی میخواهد و اصرار دارد که زود بگیرد. به او بگویید به من فرصت بدهد. حضرت همین که نامه را خواند به منزل او رفت و کیسهای حامل هزار اشرفی به او هدیه کرد و فرمود: با پانصد اشرفی قرض خود را بده و با پانصد تای دیگری زندگی خود را اداره کن. امام(ع) در پایان چنین فرمودند: همیشه از سه گروه تقاضا و درخواست کن: اول: مردم دین دار و با ایمان. زیرا آنها برای حفظ دین خود نیازت را برآورده میکنند. دوم: مردم جوانمرد و با مروت، زیرا این چنین کسانی از مردانگی خود شرم دارند و لذا به تقاضای دیگران پاسخ مثبت میدهند. سوم: مردم خانواده دار و دارای اصل و نسب: زیرا آنها خوب میدانند که تقاضاکننده در واقع آبروی خود را در معرض خطر قرار داده لذا برای حفظ آبرو نیاز درخواست کننده را اجابت میکنند. (تحف العقول ص251)
مجادله:
به طور قطع بحث و گفتگو و کسب علم، عملی ارزشمند است. اما برخیها با فراگیری بعضی از اصطلاحات و به دست آوردن مراتبی از علوم و فنون، میخواهند دیگران را تحقیر کنند و برتری علمی خود را به رخ بکشند. این گونه مجادلات مورد تایید اسلام نیست. روزی در مدینه شخصی خدمت امام حسین(ع) آمد و با غرور و بیادبی به امام گفت بیا بنشین تا در مباحث دین با هم مناظره کنیم. حضرت فرمودند: ای مرد! من نسبت به دین خودم آگاهی لازم را دارم و هدایت بر من آشکار است. اگر تو نسبت به دین آگاهی نداری برو و آموزش لازم را ببین، ما را با جدال و فخرفروشی چه کار؟ همانا شیطان انسان را وسوسه میکند و در گوش او زمزمه میکند و به او میگوید: برو با دیگران در مباحث دینی جدل و مباحثه کن تا تو را ناتوان و جاهل ندانند.
توجه داشته باش که مجادله چهارقسم است. اول: هر دو طرف مناظره در آنچه که «می دانید» مجادله میکنید، پس هر دو نفر شما پند ناصحان را ترک گفتید و رسوایی را خریدید و علم خود را ضایع کردید. دوم: یا هر دو طرف جاهلانه با هم مناظره میکنید که در آن صورت جهالت خود را آشکار میسازید. سوم: یا تو آگاهی و طرف مقابل ناآگاه است. پس او در حق تو ستم میکند و میخواهد تو را گمراه سازد. چهارم: یا او علم دارد و تو حرمت او را حفظ نمیکنی و قدر او را نمیدانی. پس مناظره در تمام اقسام یاد شده ناروا است. کسی که انصاف دارد و حق را پذیرفته و فخرفروشی نمی کند، پس ایمان او محکم است و سخن او در مباحث دینی نیکوست و عقلش را از لغزش مصون داشته است. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص123)
صبر و استقامت:
در شب عاشورا، زینب(س) یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یکبار آنقدر گریه میکند که بر روی دامن حسین(ع) بیهوش میشود. امام(ع) با صحبتهای خودش زینب(س) را آرام میکند و میفرماید: «لایذهبن حلمک الشیطان» خواهر عزیزم، مبادا وسوسههای شیطان بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید و صبر و تحمل را از تو بگیرد.
امام حسین(ع) خطاب به ابوذر غفاری میفرمایند: عمو جان، نصیحت من به تو این است که: از خدا مقاومت و یاری بخواه و از اینکه حرص بر تو غالب بشود (که بدبخت میشوی) بر خدا پناه ببر. از جزع و بی تابی بترس، عموجان توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و سختیها اظهار جزع و ناتوانی بکنی. (حماسه حسینی ص 152 و 176)
تسلیم در برابر قضا و قدر الهی:
امام حسین(ع) هنگامی که داشت به طرف کربلا میآمد، جملهای در جواب فرزدق شاعر معروف دارد که جالب است. بعد از آن که فرزدق وضع عراق را وخیم تعریف میکند، امام میفرمایند: اگر جریان قضا و قدر موافق آرزوی ما درآمد خدا را سپاس میگوییم و از او برای ادای شکر کمک میخواهیم و اگر برعکس، قضای الهی برخلاف آنچه ما آرزو میکنیم جریان یافت، باز هم (کسی که قصد و هدفی جز حق و حقیقت ندارد و سرشتش سرشت تقوا است و از هر غرض و مرضی پاک است) زیان نکرده است. پس به هر حال هرچه پیش آید خیر است. من خدا را سپاس میگویم، هم برای روزهای راحتی و آسانی و خوشی و هم برای روزهای سختی و ناخوشی.
ارزش روشنگری:
درست است که پوشاندن برهنه یا سیر کردن گرسنهای از شیعیان، ثواب بزرگی دارد، اما از دیدگاه امام حسین(ع) کار فکری و عقیدتی و روشنگری برای شیعیان از همه کارها بیشتر پاداش دارد. در همین زمینه امام(ع) میفرمایند:
کدام یک بر تو خوشایند و دوست داشتنی است؟ نجات آن مسکین و ناتوانی که فردی قصد کشتن او را کرده است؟ و یا نجات آن مومن از شیعیان ما که شخصی دشنام دهنده و بی دین، قصد دارد او را از نظر فکری منحرف کند؟ اگر تو راه بسته را بر او بازگشائی تا با دلیل و برهان الهی بتواند آن فرد بیدین و فرومایه را درهم بشکند و به شبهات او پاسخ دهد؟ آری، اگر این فرد را از دست آن دشمن دشنام دهنده نجات دهی ارزشمندتر است که خدای بزرگ میفرماید: و کسی که آن شخص را زنده کند گویا همه انسانها را زنده کرده است. بنابراین اگر فکر کسی را زنده و روشن سازی و او را از انحراف و کفر به سوی ایمان سوق دهی گویا همه انسانها را زنده کرده ای، پیش از آنکه با شمشیرهای آهنی کشته شوند. و در ادامه فرمودند: ارزش کسی که یتیمان آل محمد(ص) را از نظر فکری اداره میکند که از رهبران خود جدا شده و در جهل و نادانی سقوط کرده اند و آنها را از نادانی میرهاند و به تردید و اشکالات آنها پاسخ میدهد، در مقایسه با کسی که به آنها غذا و آشامیدنی میخوراند همانند خورشید است نسبت به ستاره کم رنگ سهاء. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص281)